نظرات کاربران درباره کتاب دختری که از چنگ داعش گریخت

😑 نمی دونم چرا احساس کردم باید این داستان رو بخونم! خیلی اتفاقی تو لیست طاقچه دیدمش؛ بدون هیچ توصیه ای از کسی... تمام شب رو بیدار بودم و با خاطرات فریدا اشک ریختم و بهت و جمله ی «وای خدای من» همراهم بود... تو چند ماه، کسی از بهترین دانش آموز مدرسه بودن و زندگی تو یه جای سرسبز بین یه خانواده ی پرمحبت و محترم ؛ میرسه به اسیر شدن و فروخته شدن و کتک های مرگ بار و تجاوز و فرار و پناهنده شدن... یه دختر ۱۸ ساله!!! و همه روستا و مردمانش سرنوشت های مشابه رو طی کردند، تو همین عراق همسایه مون! تو بخش کردنشین بغل گوش ما! به اسم دین و خلافت اسلامی چه جنایت ها که نکردن و من توی همه این مدت داعش برام یه سایه دور بود، یه خبر با حس اینکه اغراق شده و نمیتونه درست باشه! حس این که اصلا چرا ایران داره تو سوریه و عراق می جنگه؟ با باور اینکه پول هایی که میشد خرج رفاه من باشه الکی سهم جنگ کس دیگه ای شده! این فقط یه داستان از یه گوشه اش بود. یه داستان که برام چهارساعت طول کشیده داره مثل خوره ذهنمو میخوره، از بغض نفس کشیدن برام سخت شده؛ وای به حال اونهایی که این بلاها سرشون اومده... وای به حال من و تویی که اینقدر غرق روزمرگی هامونیم و فقط درگیر خودمون شدیم... 😶 خدایا سایه جنگ و ظلم رو از سر زمین بردار...

سلام بر مدافعان حرم عراق و سوریه؛ اگر مدافعان نبودن معلوم نبود الان بتونیم تو طاقچه کتابگردی کنیم و کتاب بخونیم، شاید باید به جای کتابِ دیگران رو خوندن، خودمون کتاب می نوشتیم... حقیقتاً ارزش خوندن رو داشت‌ این کتاب ( ۲ستاره کم به خاطر اینکه ظرافت ادبی خیلی نداشت ولی محتوا خوب بود و برخلاف نظر برخی از کاربرا، به نظرم سانسور نداشت چرا که همه چیز رو گفته بود) ممنون از طاقچه.

این کتاب به خوبی پاسخ این سوال دائمی در جامعه‌ی ما رو میده که چرا می‌جنگیم... البته ما همیشه از خودمون دفاع می‌کنیم و این با جنگیدن فرق داره. پاسخ روشنی به این سوال که اگر نمی‌جنگیدیم چه می‌شد؟ واقعا تاثیر گذار بود و از اینکه این روایت دختری، هم‌سن و سال خودم از یه کشور همسایه است قلبم رو به شدت به درد آورد. و دردناک‌ترین قسمتش برای من جایی بود که یه سرباز داعشی تو اردوگاه به فریدا گفت« اگر مردان‌تون هم مثل تو با ما می‌جنگیدن، قطعا شکست می‌خوردیم.» و البته جواب فریدا که گفت «اونا گمان داشتند شما با اونها صلح می‌کنید» قانع کننده نبود، چون هیچ عاقلی با گرگ قرارداد نمی‌نویسه. و این عاقبت ملتی میشه که به گرگ دست دوستی‌ می‌دن. **دو ستاره کمتر دادم نه برای اینکه ارزش ادبی نداشت چون از کسی که این شرایط رو تحمل کرده واقعا انتظار نمی‌ره یه کتاب پر از آرایه‌های ادبی بنویسه و داستان، خودش به اندازه کافی تعلیق داشت که من رو تا آخر با خودش بکِشه. و ارزش تاریخ شفاهی‌ش خیلی مهم‌تر بود. دو ستاره کم‌تر برای اینه که از کسی که خودش تو این شرایط بوده... و زندگی‌ش رو از دست داده...‌ انتظار میره که تحلیلی دست‌کم نزدیک به حقیقت داشته باشه. آمریکایی‌ها خودشون بارها در مجامع عمومی اعلان رسمی کردند که ما داعش رو ساختیم و حمایت کردیم ولی توی کتاب چندین بار از اونا بعنوان منجی یاد کرد و حالا از کشوری که دولت اونجا هم طرفدار این جنایات بوده بعنوان نجات دهنده‌ی زندگی خودش یاد می‌کنه. این واقعا قابل باور نیست... و دوم به این خاطر که چهره‌ای که از مسلمون‌ها نشون داد هیچ وقت عادلانه نبود. با اینکه چند بار گفت این اسلام حقیقی نیست ولی باز هم تاثیر کلی کتاب در سطح جهانی قطعا منجر به اسلام هراسی میشه و می‌تونست انتهای کتاب با چند تا جمله، موجبات این اتفاق رو فراهم نکنه که البته انتظاری هم نمیره آلمان دخترای این چنینی رو پذیرش رسمی میکنه که دربرابر ازشون اینجوری در سطح بین‌المللی استفاده‌ی پروپاگاندایی داشته باشه و در مقابل اونهمه آدم بی‌گناه که اسارت رو تجربه نکرده بودن تو مرز‌ها و دریا‌ها رها کرد که بمیرن و اونا هیچ وقت زنده نمی‌شن که کتاب خاطراتشونو بنویسن. :( فریدا گفت: اینجا تا شمال عراق، فقط چهار ساعته ولی دو کشور متفاوتن، یکی در جنگ و دیگری در صلح. بهتر بود بگیم یکی قربانی جنگ و دیگری حامی بر افروختن آتش جنگ... صلحی که از کشتن آفریده شده باشه، فقط نمایشِ صلحه نه حقیقتش. بعد از تموم کردن کتاب، از شدت مظلومیت اسلام حقیقی و قرآن، یک ساعتی اشکم ریختم. ولی به هرحال دختر بسیار با شرافتی بود که جنگید تا فرار کرد و در دوران اسارتش مثل راوی کتاب آخرین دختر تن به ذلت نداد. درود خدا بر مردانی که برای شرافت ما خون دادند... سلام خدا بر مدافعان حرم ⁦❤️⁩

عالی بود امیدوارم قدر این امنیتی که حاصل خون شهیدامون روهست بدونیم...دم همه ی شهدای مدافع گرم

کمی اغراق آمیز بود.. بیشتر شبیه داستانیه که اصل ماجراش واقعیه ولی بیانش، جزییاتش، و بعضی اعتقاداتش، سفارش شده نوشته شده.. البته جای تعجب هم نیست.. چون کشورهایی که این نمونه دخترها رو حمایت میکنن( مثل آلمان و بعضی دیگه از کشورهای اروپایی)تا داستان زندگیشون رو بنویسن، از بین قربانیان داعش، دخترهای ایزدی رو انتخاب می کنن و کاری به قربانیان مسلمانِ داعش که جمعیت بیشتری هستن، ندارن... و توی داستان هم مرتب، از پاکی و مظلومیت و تلاش برای حفظ دین در بین ایزدی ها صحبت میشه و تلاشی برای تمایز بین داعش و سایر مسلمان ها نمیشه...( مرتب از داعشی ها تعبیر به نیروهای جهادی میشه!!!!) بهرحال، بنظرم سطح داستان خیلی پایینه..حتی از لحاظ تعریف وقایع... یک ستاره، فقط به احترام قربانیان داعش.

خدایا چجوری با خوندن این کتاب هنوز زنده ام؟ فقط بی اختیار اشک میریزم واقعا روح شهدای مدافعان حرم شاد و از خدا برای جانبازان این راه طلب عافیت و سلامتی میکنم اللهم عجل لولیک الفرج

من این کتابو سالها قبل که تازه چاپ شده بود و هنوز خطر داعش بیخ گوشمون بود خوندم، هم از خوندنش حظ کردم هم بسیار ازین قوم شیطان صفت بنام داعش ترسیدم، خواندن این کتاب را به همگان بخصوص به زنان کشورم توصیه میکنم. واقعا باعث میشه آدم قدر خیلی نعمتهایی که از نظر خودمون وجودشون بدیهیست رو مثل" امنیت " بیشتر بدونه، واقعا جا داره بگم: روح سردار شهید سلیمانی و یارانش شاد که یکی از مخوف ترین گروه‌های تروریستی بنام "داعش" رو تونستن نابود کنند.

به نظر من شاه بیت این داستان زمانیست که به اونا میگن شما در امانید به شرطیکه تمام سلاحها رو تحویل بدن و تسلیم بشن هر چی که کشیدن از همین بود اگه همین یه درس هم بگیریم مارو بس است هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت اسلحتون رو برای مذاکره زمین نذارید

توصیه میکنم این کتابو همه دختران و زنان سرزمینم بخونن. اول اینکه ارامشی که داریم رو درک کنیم و یه وقت تحت تاثیر یه سری تبلیغات ارامشمونو برهم نزنیم دوم اینکه یاد بگیریم حتی در سخت ترین شرایط هم دست از تلاش بر نداریم. راستش تا اواسط کتاب فقط خشم از کارهای وحشیانه داعش داشتم اما از اواسط کتاب که دخترها فرار میکنن و به کمپ برمیگردن خشمی که نسبت به جهل مردم اونجا پیدا کردم بیشتر از جنایات داعش بود. واقعا چرا باکرگی این قدر مهم شد که وقتی با دخترای قهرمانی روبه رو شدن به جای تشویقشون سرکوفت میزدن که وای اینا شرافتشون رو ازدست دادن و دیگه کسی باهاشون ازدواج نمیکنه! یک چیز رو به خاطر بسپارین: شرافت ما دخترها در بین پاهامون نیست.

ای کاش این کتاب رو سلبریتی ها هم بخونن تا انقدر زر نزنن مدافع حرم و فلان

سلام الان ساعت 2:14دقیقه هست ودارم ازوحشت میمیرم صفحه 98ام فقط میگم واییی به حال ان کشوری که ازدرون باهم دشمن باشن وبه هم اعتماد نکنن وبه هم خیانتت کنن وایثار نکنن عامل اشغال سریع عراق فقط عدم اتحاد واعتماد وایثا ومخصوصا چن دستگی میان عراق بود.مثلا فریدا میگفت پیشمرگه ها به جای کمک به ما رفتن سمت کردهای خودشون ویابابای فریدا که باعصبانیت میگت پیشمرگه ها از ارتش عراق بدترن ماروول کردن یعنی ارتش عراق هم پشت کردن .ویااوایل حمله داعش به عراق، موصل که اکثرا سنی هستن (باتوجه به گفته راوی )خودشون ازداعش حمایت کردن واین باعث اشغال 100درصدی موصل شدخلاصه این به اون پشت میکرد این حال اون رومیگرفت این وسط داعش سودکرد.حالافهمیدم بی بی سی واین کانال های ضدانقلاب اسلامی ایران هدفشون چی میخوان ازدرون ماروبه جون هم بندازن بعد کشورهای استعماری به بهانه ی نجات مردم ایران به ایران یورش ببرن وبعدمارانابودکنن آزادی راازمابگیرن ویوغ ذلت وبیچارگی ودربه دری برگردنمون بندازن

احساس میکنم تمام این کتابها فقط به خاطر اسلام هراسی و نه مبارزه با داعش چاپ و منتشر شدن. با خوندن کتابها اینجور بنظر میرسه فقط ایزدیها بودند که توسط داعش آسیب دیدند و مسلمونا در امان و اسایش بودند انتظار میره کتابی در مورد مسلمانان اسیب دیده از داعش مخصوصا شیعیان هم در طاقچه گذاشته بشه

یه دختر مثل فریدا که مسلمون نیست تا آخرین لحظه برا امنیتش میجنگه وبا وجود اینکه اصل شرافتش که همون تسلیم نشدن در برابر هرزگیه باز هم عذاب وجدان داره.اون وقت بعضی از دخترای سرزمین ما با هزار رنگ و لعاب خودشون رو به بدترین شکل تو جامعه عرضه میکنن وقدر این امنیت رو نمیدانند.فریداااااا آرزو میکنم به شناخت دین اسلام وشیعه به معنای واقعی میرسیدی تا در تمام رنجهایی که میکشیدی لبیک یا زینب میگفتی آن وقت رنج صبری که برابر پچ پچ کردن وکنایه های آن پیر زنها تحمل میکردی شیرینی شرافتت راصد چندان میکرد.

فقط خدا رو شکر میکنم کشورمون امنیت داره و دلاور مردایی از این مملکت محافظت میکنن. و متاثرم که آمریکا که خودش داعشو درست کرده حامی جنگ زده ها شناخته میشه و واقعا ب نظرم یکی از تراژیک ترین قسمت های کتاب بود. کتاب جذاب و پر کشش و درد آوری بود.ممنون از طاقچه

این کتاب هم مانند کتابِ آخرین دختر ،سرگذشت یکی از دخترانِ ایزدی اهل روستای کوچو است که به اسارت داعش در میاد و با شجاعت تلاش می کنه تا به زندگی برگرده و با وجود سختی های زیاد تسلیم نمیشه در کتاب آخرین دختر نادیا از عراق خارج نشد اما فریدا به عنوان برده به سوریه برده میشه در کل هر دو کتاب تقریبا در یک مسیر هستند اما طریقه آزاد شدن این دو دختر کاملا باهم متفاوت بود نمی تونم از بین این دو کتاب یکی رو انتخاب کنم اما این کتاب هم متن روان تری داشت و هم حجم کمتری

واقعا به خاطر امنیت کشورمون خدا را شکر میکنم کتابش واقعا پر از غم و سختی بود متنفرم از داعش لعنتی و حیوان صفت این کتاب یکی از کتابهای ماندگار در ذهنم خواهد بود

بسیار زیبا و تاثیرگذار حاج قاسم ممنون برای حفظ شرافت ما😔💐🌹🙏

نمیدونم چه حکمتی بود که این کتاب رو درست چند وقت بعد از شهادت سردارسلیمانی خوندم اما تو لحظه لحظه هایی که برای زجر دخترهای ایزدی گریه کردم چهره سرباز ها و شهدای مدافع جلوی چشمم اومد و خداروشکر کروم که باوجود امثال اونها من و دختران سرزمینم هیچوقت تجربه تلخ دخترهای ایزدی رو نکشیدیم،با آرزوی صلح و از بین رفتن افراطی گری و شناخت کامل اسلام

بسیار عالی و تاثیر گزار بود باعث میشه قدر شهدای مدافع حرم و رهبر عزیزمون رو بیشتر بدونیم چراکه این آرامش و امنیتو مدیون تک تک شهدای مدافع حرم هستیم مدافعان حرم قهرمانانِ کشورن از بچشون همسرشون زندگیه آرومشون گذشتن که ما در امنیت باشیم انشاءالله بتونیم ادمه دهنده راهشون باشم شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات

کتاب خوبی بود ،خیلی از حقایق رو برای آدم روشن میکرد،چند وقت پیش از تلوزیون مستندی پخش شد که درباره دختر دوازده ساله ای بود که مورد تجاوز داعش قرار گرفته بود باردار شده بود و بعد از زایمان به خاطر نبود امکانات بهداشتی،دچار بیماری و عفونت شده بود که مجبور شده بودن توی همون سن کمش رحمش رو دربیارند‌،اونموقعه زیاد متوجه عمق فاجعه نمیشدم برام غیر قابل باور بود،ولی باخوندن کتاب تونستم درک کنم که این دختر های بیچاره چه دردی کشیدن،مهم نیست که دینشون چیه مهم اینه که همه شون انسان اند و دین من انسانیت من است.