نظرات کاربران درباره کتاب دختر سبز آبی

یک داستان غم انگیز و دردناک... در مورد بچه های کار، دخترهای خیابانی، جامعه ی درنده و گرگ های وحشی آن. داستان در مورد «دختر» است و زندگی پر پیچ و خم او. پر پیچ و خم... زندگی یک دختر خیابانی مگر چقدر می تواند پیچ و خم داشته باشد؟ زیاد... آن هم پیچ و خم های ترسناک و بی انتها، در شب های بدون ستاره که هنگام پیمودن آن، تنها همراه آدم بی کسی ست. سبک کتاب سیال ذهن است و ماجراهای آن خیالی. نویسنده زندگی دردناک یک دختر خیابانی را نه با اتفاقات کلیشه ای، بلکه با خیال ترسیم کرده. خیالاتی که گاها در هنگام خوانش کتاب احتمالا برایتان ملموس نخواهد بود. شاید اینگونه باید توصیفش کرد: زیبای حزن انگیز، پیچیده ی زیبا، زیبای غریب... بله هرچه باشد، در کنارش قطعا زیباست! نه از آن زیبایی هایی که روحتان را جلا میدهد و پر طراوت میکند. نه! از آنها که روحتان را در هم می شکند و تا مدت ها افسرده خواهید بود... لحن و قلم نویسنده بسیار خاص و پیچیده است. همانطور که در یکی از نظرات گفته شده بود، خواندن این کتاب به تمرکز فراوانی نیاز دارد. زاویه ی دید راوی و شیوه ی معرفی شخصیت ها گیج کننده است. احتمال این وجود دارد که حتی متوجه بخشی از ماجرا هم نشوید! به هرحال این از ویژگی های سبک سیال ذهن است. اما همین نفهمیدن هم برای من مفهومی در بر داشت. به هرحال باعث نمیشد از خواندن دست بکشم. اواسطش به خودم استراحت میدادم اما در آخر کتاب را به اتمام رساندم. حتما شما هم بینا بین خواندن این کتاب به خودتان استراحت بدهید. در آخر اگر بتوانید تا صفحه ی پنجاه مقاومت کنید، کم کم با سبک نویسنده آشنا می شوید و عادت میکنید. شاید هنگام خواندن نفهمید اما بعد از به پایان رسیدن کتاب تازه در می یابید که چه داستان عجیب و متحیرکننده ای را پشت سر گذاشته اید...

عادت ندارم کتابی را شروع کنم و آن را نیمه تمام رها کنم. این را هم تمام خواهم کرد ولی به سختی. اصلا نمی‌توانم با هیچ جزئی از این نوشته ارتباط برقرار کنم. متن، داستان، زاویه‌ی دید همه و همه غریبه‌اند و در گوشم نا‌موزون...

عالی بود، یکم تمرکز میخواد ولی خیلی قشنگ بود، راجع‌به دخترهای خیابونی، حتما بخونید