نظرات کاربران درباره کتاب مادرخوانده

🍼"ابیگیل" بازاریاب و مسئولِ تبلیغاتِ موفق یک شرکتِ خوش‌نامه. اون وضع‌مالی خیلی‌خوب و حساب‌بانکی پر از پول، یک همسر خوش‌‌چهره، مهربان و حمایت‌گر و جایگاه شغلیِ فوق‌العاده‌ای داره که افرادِ زیادی بهش غبطه میخورن. در این میان "ناباروری" تنها تکه‌ی گمشده از پازلِ خوشبختیِ ابیگیله که زندگیِ کم‌نقصش رو به کامش تلخ کرده. زندگیِ حسرت‌برانگیزِ ابیگیل، جز یک‌بچه، هیچ‌چیزی کم نداره اما این جای خالی اونقدر بزرگ هست که باعث بشه اَبی برای پر کردنش دست به هرکاری بزنه. از اونجا که تلاش‌های ابیگیل و همسرش برای به فرزندخواندگی گرفتنِ یک نوزاد، بارها به در بسته خورده؛ به پیشنهادِ همکارِ اَبی، تصمیم میگیرن این‌بار روشِ دیگه‌ای رو برای سه‌نفره‌ شدنِ خانواده‌شون انتخاب کنن. روشی که به‌نظر دو سر بُرد میاد و قراره زندگیِ هردوطرفین رو نجات بده. غافل از اینکه این، تنها شروعِ ماجراست.. فریدا مک‌فادن، روان‌پزشک و نویسنده‌ی چیره‌دستِ ژانر جنایی-روان‌شناختی (psychological thriller) و خالقِ آثارِ حیرت‌انگیزی مثل کتاب‌های "بخش D" - "هیچوقت دروغ نگو" - "زندانی" و "مجموعه‌ی خدمتکار"، هربار با داستان‌های خودش شما رو میخکوب میکنه و باعث میشه یک‌نفس تا زمانی که به آخرین برگ برسید، کتاب رو مطالعه کنید و از کار و زندگی بیوفتید! نویسنده‌ای که کتاب‌هاش احتیاجی به معرفی ندارن و با دیدنِ امضاش پای هر اثری، کافیه تا با عطشی وصف‌ناپذیر، به مطالعه ترغیب بشید! از اونجایی که مهم‌ترین بخش از تردستی‌های مک‌فادن، به پلا‌ت‌توییست یا نقطه‌ی شوکه‌کننده‌ی آثارش برمیگرده، در مورد کتاب "مادرخوانده" باید بگم اگر با قلمِ نویسنده آشنا باشید ممکنه بتونید پلات‌توییست اصلی کتاب رو تا حدی حدس بزنید؛ اما چندی نخواهد نگذشت که با رازهای درهم‌آمیخته‌ی‌ دیگه‌ای مواجه خواهید شد که مبهوت‌تون خواهد کرد. بنابراین گرچه "مادرخوانده" قابل‌قیاس با چند اثرِ برترِ مک‌فادن که ازشون نام بردم و به‌معنی حقیقی میتونن لایقِ عنوانِ "شگفتی" باشن؛ نیست، اما این قانون که مک‌فادن عادت به نوشتنِ اثری نداره که از حیرت‌زده کردنِ مخاطب ناتوان باشه؛ هم‌چنان به قوتِ سابق در موردِ این کتاب هم پابرجاست و جزئیاتِ بسیاری وجود دارن که شما رو متحیر کنن. بعلاوه مگه میشه به کتابی فرصتِ مطالعه نداد که ۳-۴ ساعتِ متوالی شما رو گرفتارِ خودش میکنه و نمیتونید زمین بگذاریدش؟ کتابی که تعلیقش باعث میشه زمانی به خودتون بیاید که از استرس دندون‌هاتون رو بر هم فشار می‌دید و هوا رو سخت می‌بلعید. امیدوارم مطالعه‌ی کتاب براتون لذت‌بخش، دلهره‌آور و درگیرکننده باشه و بتونه ساعاتی پرکشش رو براتون رقم بزنه🫱🏻‍🫲🏽🩸

ابی و شوهرش سم عاشق بچه هستند اما به حاطر مشکل ابی نمیتونن بچه خودشون رو داشته باشن به همین دلیل دنبال فرزندخواندگی هستند دستیار باهوش و مهربون ابی بهش پیشنهاد میده به عنوان رحم اجاره ای بهشون کمک کنه تا بتونن فرزند خودشون رو داشته باشن ابی از این پیشنهاد استقبال میکنه اما سم مادر ابی و دوست صمیمیش اصلا این رو فکر خوبی نمیدونن به هرحال ابی همسرش رو راضی میکنه و این میشه سرآغاز داستانی که قصه مادرخوانده رو رقم میزنه داستان خوبی بود با توجه به شناختی که از فریدا مک فادن دارم فک کردم کتاب رو حدس زدم تا یه جایی هم مطمئن شدم حدسم درسته اما بازهم فریدا غافلگیرم کرد و حدسم غلط از اب در اومد پیشنهاد میکنم بخونیدش جذاب و روانه و یکی دو روزه نمومش میکنید

عالیه خیلی داستان جذابی داره حتی بنظرم از سری خدمتکار این نویسنده بهتره👌🏻

کتاب خوبیه داستان کشش زیادی داره البته با اینکه ممکنه نقطه اوج داستان رو حدس بزنید اما رازهای زیادی تا انتها برملا میشه که شما رو میخکوب می‌کنه و باعث میشه کتاب و زمین نذارین..

عالی بود، نویسنده درتمام کتابهایش که درطاقچه موجود است ومن خواندم، علاوه بر جنائی و پلیسی وروانشناختی بودنشان ،هشداری هم هستند،بواقع درنوعی ازمسائلی که ممکن است مشکلاتی برای آدمهائی که درنوع تصمیم گیری وکلا' زندگی کردنشان، برایشان اتفاق ناگواری رخ دهد، هشدار میدهد، این کتاب هم مثل بقیه کتابهایش فوق العاده بود، هشداری برای اینکه به هرکسی بابت هرچیزی نباید اعتماد کرد، چه بسا بابت این اعتماد مشکلاتی برایشان ایجاد شود، بخوانید وازهیجان لذت ببرید.

خیلی داشت حرصم میداد😑 نمیدونم چرا کتاب های مک فادن رو نمیتونم زمین بزارم :))

ابی و سم نمی تونن بچه دار بشن و بعد از امتحان کردن همه راهها، تصمیم میگیرن از مونیکا دستار ابی به عنوان رحم اجاره ای استفاده کنن و .... ابی شخصیت بامزه ای داره و تیکه های طنزی که تو صحبتهاش داشت رو دوست داشتم، کتاب هم مثل سایر اثار مک فادن برای من جذاب بود و پلات توییست رو هم دوست داشتم و نتونستم حدس بزنم در کل اوقات خوشی با این کتاب داشتم

خوب بود البته نه به عنوان یک رمان جنایی ، بیشتر به عنوان یک داستان عاشقانه!

داستان در مورد اَبی هستش که زندگی کاملی داره اما یه مشکل هست، اَبی نمی تونه بچه دار بشه! برای بچه هر کاری می کنه مثلا راهکار رحم جایگزین! و این شروع داستانه... ‌ خب همین الان تو نصفه شب این کتاب رو تموم کردم و نظر قطعی دادن برام مشکله داستان خیلی قوی شروع نشد و اواسط داستان تا مرز پشیمونی از خرید رفتم، راستش برعکس کتاب های دیگه مک فادن کاملا قابل حدس بود و اصلا با چیز پیچیده ای رو به رو نبودیم ته مایه ی داستان از نظر اتفاقات منو یاد "پشت درهای بسته" می نداخت اوایل داستان حال و هوای مشابهی با کار دیگه نویسنده یعنی آموزگار داشت در کل این رمان طوری بود انگار هر تیکه اش از یه رمان خاص الهام گرفته بود و منو دلزده می کرد، امگار آثار دیگه رو تیکه پاره کرده تا یه رمان ازش در بیاد مک فادن با بخش دی ترکوند ولی حالا قلمش کاملا افت کرده این داستان واقعا شگفت آور نبود و پلات توییستی هم نداشت مگر یه سکانس توی آخرای رمان، شخصیت پردازی ضعیف بود و... واقعا تو نظرم می خواستم از گزینه های مثبت داستان شروع به نوشتن کنم ولی انقدر تو ذوقم خورده که نشد اصلا مثبت بگم! داستان تم جنایی ام چندان نداره و کلیشه طوره، یه بخشیش از "هیچوقت دروغ نگو" وام گرفته بود، یه بخشی از "آموزگار" در کل کتابی نیست که شگفت انگیز باشه

خوبه ولی این یکم ضعیفه. به هر حال خوندن آثار فریدا خالی از لطف نیست.

دیوانه کننده بود دوستش داشتم.

به نظرم داستان ضعیف و زیاده روی و غیرمنطقی است

بد نیست