نظرات کاربران درباره کتاب داستان سمان و عینک شکسته اش

متن قوی تنظیم شده و ویرایش شده است.

کتاب فوق العاده است توصیه میکنم

بنظرم افراد درون گرا حس بهتری از این کتاب می گیرن یا می تونن بهتر شخصیت های کتاب رو درک کنن

این کتاب برای من نقطه عطف آغاز کتابخوانی داستانی بطور جدی شد و از سیر کتاب لذت بردم داستان متفاوتی داره کتاب با پایانی متفاوت پیشنهاد میدم ولی بنظرم مخاطبان کتاب دو دسته هستن دسته ای که کتاب متفاوت و فوق العاده میدونن اون رو و دسته ای که خیلی معمولی میدونن و باهاش نمیتونن ارتباط برقرار کنن

مطالب کتاب زنده است و با تو حرف میزنند. او میخواست جوانمردی را تمام کند. او نمی¬خواست رها کننده باشد. او میخواست خُلق پهلوانی داشته باشد. میگویند پهلوونی که عاشق نیست، پهلون نیست، ولی هیچ کس نمیداند که چرا از یک جایی به بعد، سمان به خودش و زندگی باخت. شاید همان موقع که تلاش میکرد که خودش را به کیان ثابت کند، باخته بود. کیان او را پس میزد. شماره تلفنش را عوض کرده بود، اما سمان دست بردار نبود. به هرچیزی و هرکسی متوسل میشد که خودش را به کیان برساند. حتی پس از ازدواج کیان، با یک آیدی جعلی، او، همسر و برادرش را دنبال میکرد. حتی به همسر کیان میگفت خانم عبداللهی باید لیاقت کیان را داشته باشد و اسم کوچکش را صدا نمیزد.

فوق العاده بود توصیه به نسل جوان

عالی داستان عینک هم جالب بود

من تابه حال توصیه ننوشته بودم ولی برای این کتاب مجبورم چون فرشته نجات من نفهمیدن عشقم بود

این کتاب را به توصیه خواهر خریدم. من را با مطالعه آشتی داد. به شدت توصیه میکنم.

من نسخه فیزیکی را دریافت کردم و از همان اول فهمیدم با اثری جدی طرف هستم. یک داستان عاشقانه که با چهار راوی مختلف بیان میشود و راجع به آن تحلیل های مختلف ارایه میشود. نویسنده مثلث را به مربع تبدیل کرده است و با ذهن خواننده همراه میشود تا موضوعاتی را برای او شفاف کند.

این کتاب برای من مصداق این شعر شهریار است آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

برای اینکار هفت سال زمان گذاشته شده است. داستان سمان و عینک شکسته اش که نگارش آن حدود 7 سال به طول انجامیده است، یک داستان عاشقانه با چهار روایت مختلف است که سعی کرده است با دیدگاهی نو و منحصر به فرد یک داستان عاشقانه را بازگو کند و سپس به بررسی روانشناسانه و روانشناختی آن بپردازد و ذهن خواننده را با سوالات مختلف با مفاهیم بیان شده همراه کند. همین عبارت بالا برای دریافت این کتاب کافی است.

ممنون از استاد عزیز بابت نشر الکترونیک واقعا پیدا کردن نسخه فیزیکی خیلی سخت بود میتونیم به دوستان معرفی کنیم.

خیلی خوب بود و چقدر دلم فشرده شد توی بخش هایی از کتاب

این کتاب همان طور که در توضیحات آمده است به دوستداران مطالعهٔ یک داستان عاشقانه از دریچهٔ علم روان‌شناسی پیشنهاد شده است اما باید متذکر شد که سبک روایت این داستان عاشقانه کاملا منحصر به فرد است. برای طرح مباحث روانشناسی فصل آخر از شیوه گفت و گو محور بین نخبگان استفاده شده است و در آن نیز داستان عاشقانه دیگری روایت میشود و به داستان اصلی نیز برمیگردد.

چند وقتی از خواندن فراری بودم ولی این کتاب من را جذب خودش کرد شخصیتهای فصل آخر هم درست شبیه سازی شده اند هرچند اعتقادی به جلسات ندارم

از خط به خط این کتاب لذت بردم. با شخصیت اول داستان خیلی احساس نزدیکی می‌کردم :) به شدت پیشنهاد می‌شه.

دوباره اون حس عجیب.. ته دلم میریزه باشیطنتاش..خنده هاش..شوخیاش.. یه حس شیرینه..ولی جدیده..تاحالا نچشیده بودمش.. یه حس عسلیه.. از درسش خوشم نمیومد..ولی الان یه اشتیاق عجیبی حس میکنم برای جلب رضایتش.. تحسین تو نگاه خیلیا موج میزنه.. هی حواسم پرت اون عسلی تو قلبم میشه..

این کتاب با زبان روان به اهدافی که مد نظر داشت رسیده است.

فوق العاده بود