نظرات کاربران درباره کتاب اسب سیاه

اگر کاری هست که بهش علاقه دارید و حالتون رو خوب می کنه، اگر احساس می کنید تو زندگی چیزی نشدید و از دیگران عقب هستید! اگر دوست دارید با تمرکز روی علاقه درونی تون به زمینه ای خاص رشد داشته باشید و با نمونه هاش آشنا بشید این کتاب واقعا براتون لازمه... این کتاب سال گذشته در ایران توسط جناب استاد آذرخش مکری معرفی شده. من شیفته ی این موضوع شدم و متأسفانه چون ترجمه ی قابل اعتمادی نبود، تنها ترجمه ی موجود در بازار رو خوندم. از اون جایی که این ناشر کار تخصصی داره انجام میده برای شمایی که با همین ترجمه اخیر با کتاب آشنا میشید خوشحالم. چون کتابی که من خریدم اونقدر به اصطلاح مترجمش تلاش کرده بود با این کتاب خودش رو معرفی کنه !!! و به جایی برسونه که واقعا زننده بود و حس خوب کتاب رو تقلیل می داد.

کتاب اسب سیاه رو از گردونه طاقچه برنده شدم و شروع به مطالعش کردم و متاسفانه از خوندنش لذت نبردم و از اونجایی که کتابی رو نمیتونم نصفه ول کنم تایم زیادی ازم گرفت تا تمومش کردم. در خصوص کتاب بخوام بگم، کل کتاب جدال بین فردگرایی و استاندارد سازی هست، نویسنده در توصیف استاندارد سازی ابتدا به مدارس امریکا اشاره میکنه که از کودکی تحصیل در مدارسی هست که شبیه سازی شده به کارخانه‌جات هستن و عملا کودک رو برای اینکه در آینده بتونه در مشاغل استاندارد سازی شده کار کنه آماده میکنن. در ادامه نویسنده به نوع تدریس، تایم مدارس، آزمون ها و ترم های دانشگاه ایراداتی میاره و نظم آموزشی رو زیر سوال میبره و در مقابل به تعریف فرد گرایی میپردازه که شخص باید با توجه به ساعت بیولوژیک بدنش کار کنه و مدرسه بره، باید ببینه انگیزه هاش چیه و خرده انگیزه هاش رو پیدا کنه و طبق این خرده انگیزه ها شغلش رو انتخاب کنه. در طول مطالعه دو اصل فردگرایی و استاندارد سازی رو مدام تکرار میکنه و کتاب حوصله سر بر میشه. و بعد مثال هایی رو میاره که افرادی بودن که تو جایگاه شغلی خیلی بالایی بودن و شغلشونو ول کردن رفتن سراغ علاقشون و توی اون مسیر به موفقیت بزرگی رسیدن. من وقتی این داستان ها رو میخوندم به جرات میتونم بگم نود درصد ناشی از شانس و اقبال بود. نویسنده مدام تکرار میکنه اگه تو جایگاهی هستی که ازون شغل لذت نمیبری ازش بیرون بیا و علاقتو دنبال کن. به نظرم این توصیه ها خیلی احمقانه به نظر میرسید اگه در کتاب داستان چند نفر رو که بر حسب شانس و اقبال بعد از خروج از کارشون به موفقیت رسیدن رو مثال زد من هم میتونم صد ها نفر رو مثال بزنم که از شغلشون بخاطر علاقه به بورس خارج شدن و تهش ورشکستی و بیکاری و سرشکستگی براشون موند و موارد مشابه این. از نظر من ما انسان ها اونقدری عمر نمیکنیم که بخوایم مدام اشتباه کنیم و به این امید که شاید ازین شغل که اومدم بیرون یه شغل بهتر در انتظارم باشه، مشاغل خوب رو رها کنیم. بلکه من و امثال من که مطالعه میکنیم به دنبال این هستیم که اشتباهات دیگران رو تکرار نکنیم، با خوندن کتاب زندگی های نزیسته رو تجربه کنیم. به نظرم این کتاب برای همون مردم امریکا شاید خوب باشه ولی برای من شهروند ایرانی که دو ماه کار نکنم قسطام عقب میوفته صاحب خونه بیرونم میکنه این کتاب مثل یک جوک هستش. اینکه نویسنده مدام به دنبال سرکوب نظام استاندارد سازی بود هم برام قابل توجیه نبود، در خیلی از موارد اگه این استاندارد سازی نبود هرج و مرج رخ میداد، همونقدر که فرد گرایی اهمیت داره استاندارد سازی هم بیشتر از اون دارای اهمیت هست. در خصوص کشور خودمون بگم برای شغل وکالت هر سال تعداد مشخصی از داوطلبین قبول میشدن اما طی چند سال اخیر حد نصاب قبولی رو برداشتن و گفتن هر کسی که هفتاد درصد یک درصد برتر بزنه قبوله و این باعث شد تعداد وکلا به شدت زیاد بشه و مشکلات زیادی رو برای این شغل به وجود بیاره و دوران کاراموزی در دادگاها هرج م مرج به وجود اومد و کلی وکیل بیکار بخاطر یه تصمیم نادرست به جامعه اضافه شد. پس نمیشه گفت این افراد لایق وکیل شدن نبودن، این افراد هم حد نصاب علمی رو به دست اورده بودن و از چهارچوب استاندارد سازی خارج شدن و این هرج و مرج به وجود اومد‌. و در آخر ترجمه کتاب رو دوس نداشتم و همینطور محتوای کتاب.

سلام دوستان، من خیلی علاقه به خوندن این کتاب داشتم و امروز به صورت رایگان از گردونه طاقچه برنده شدم، یک نسخه دیگر از این کتاب از نشر مون هم وجود داره، خواستم بدونم کدومشون بهتره، این کتاب یا اونیکی؟

بعد از مطالعه کتاب سعی کردم نظرم رو بیطرفانه بیان کنم برای دوستانی که مثل خودم در انتخاب کتاب خوب وسواس دارند بتونم کمکی کرده باشم. کتاب دیدگاه کاملا متفاوتی از موفقیت ارائه میده.اون بیان میکنه حدود یک قرن پیش برای افزایش بهره وری در تولید محصولات صنعتی عصر استاندارد سازی ظهور کرد که در اون اصول استاندارد باعث تولید محصولات یک شکل میشوند. اما این اصل و پیمان به تمام ابعاد زندگی افراد جامعه از جمله کار و تحصیل وحتی تعریفی که از استعداد و موفقیت دارند نفوذ کرده. کتاب به این نتیجه میرسه تعریف افراد از موفقیت با چیزی که جامعه برای ما تعریف کرده بسیار متفاوته تعریف استاندارد میگه مقصدت رو مشخص کن ، سخت تلاش کن و جا نزن. به طور چشمگیری مسیر یک سری افراد موفق با این تعریف ساده بسیار متفاوت بوده به این افراد اسب سیاه گفته میشه و در پی بررسی خصوصیات اسب های سیاه تعریفی متفاوت از موفقیت بیان میشه که از رضایت درونی سرچشمه میگیره ، فردیت عنصر اصلی اونه و در نهایت به بالندگی میرسه. و در این بین سیستم استاندارد سازی به طور چشم گیری مورد انتقاد قرار میگیره، شاید اینطور بنظر برسه که کتاب بیش از حد پیمان استاندارد سازی را مورد انتقاد قرار داده .طبق گفته خود کتاب از دیرباز پیمان استاندارد سازی مورد انتقاد بوده اما هیچ کس راهکاری ارائه نداده و این سیستم چنان جامعه رو فریب داده که امکان تغییر اون تقریبا غیر ممکن به نظر میرسه، پس تلاش هدفمند نویسنده برای آگاه سازی از معایب این سیستم قابل توجیه. چرا که تازمانی که این پیمان را رها نکنیم تبدیل شدن به اسب سیاه تقریبا غیر ممکن بنظر میرسه. . . . نکات مثبت کتاب: پیوستگی خوب و ترجمه روان و گیرا ( جوری که من چک کردم این مترجم چه کتاب های دیگه ای ترجمه کرده) جدید بودن موضوع مورد بحث (بنابراین قرار نیست زیاد مطالب تکراری ببینین) داستان های متنوع و زیاد از افرادی موفقیت را از میری کاملا متفاوت تجره کردند. هم جالب و هم به آدم انگیزه میداد.( من این کتاب رو تو سه روز خوندم) دوستی اشاره داشتند که چچموفقیت های اسب های سیاه بر اساس شانس بوده، و احمقانه توصیف شده بنظرم نباید اینقدر سطحی نگاه کرد چرا که تلاش بی وقفه ای که از خرده انگیزه های درونی نشات گرفته بسیار قوی هستند. و این صرفا یک پدیده تصادفی نیست. همچنین از نظر فلسفی هم موضوع رو توجیه کرده. نکته بعدی اینکه کتاب صرفا پیشنهاد نمیکنه برید دنبال عشق و علاقه اتون اون موانع رو هم در نظر گرفته و دید واقع بینانه تری از این مسیر ارائه میده. این کتاب انتقادات زیادی از نظام کنونی داره اگر دید منعطفی ندارید بنظرم این کتاب نتونه شما رو راضی کنه. نکات منفی: انتقاد از سیستم اشتباه کنونی بیشتر از توصیه های پیمان اسب سیاه مورد بحث قرار گرفته بود. به جز آخرین بخش. بخشی که به عنوان نتیجه گیری معرفی شده بیشپتر دیدگاه فلسفی خوشبختی رو بیان میکنه. و کاملا فلسفه غربی هستش. در فصل دوم که اولین مرحله از مسیر اسب سیاه را بیان میکنه، نیاز به توضیح بیشتر و شفاف سازی بیشتری داشت. این کتاب به مفاهیم جامعه شناسی، فلسفی و آماری اشاره داشته و ای کاش مفاهیم روانشناسی هم مورد توجه قرار میگرفت. چرا که راجع فردیت صحبت شده و احساساتی مثل رضایت درونی و خرده انگیزه ها مطرح شده که نیاز به بررسی از بعد روانی هم دارند. تا خواننده بهتر بتونه مفاهیم رو درک کنه. در واقع کتاب این بخش رو به عهده خود خواننده گذاشته.

به نظرم برای توسعه پیدا کردن ،خوندن این کتاب واجبه خیلی روون توضیح داده و خیلی سریع میشه باهاش ارتباط گرفت:)

عالییییی

شاید عجیب باشه ولی برای خوندنش دو دل بودم ولی یکی از نظرات منفی در موردش باعث شد که حتما بخونمش و واقعا باعث شد دیدگاهم نسبت به ساختار کسب و کار ها و شیوه موفقیت تغییر کنه

به نظرم این کتاب کتابیه که واقعا بهتون دیدگاهی جدید میده تا زندگی رو از یک نگاه متفاوت دیگه ای ببینید و به شدت پیشنهادش میکنم .

مناسب برای همه

اول از همه از انتشارات بگم خوب نشر میلکان با جزئیات تر هست ولی نمیدونم چرا این همه از کلمه های سنگین استفاده کردن!؟ انتشارات نون روان تره و با جزئیات کمتر. حقیقتا کتاب کلا خیلی سنگینه من روزی بیشتر از ۲۰ صفحه نمیتونستم بخونم چون باید راجبش خیلی فکر کنی و برام جالب بود و در مورد اینکه اسب سیاه هستم یانه هم باید خیلی فکر کنم و علایقم رو بسنجم. در کل کتاب خوبی بود . . . 168

کتاب خوبی است ارزش مطالعه داره ولی کل بحثش اینه که همجی از رضایت درونی شروع میشه و برید دنبال عشق و کاری که علاقه دارید

حتما حتما به همه توصیه میکنم بخونن چون راه را برای شما در زندگی مشخص میکند،از زوایای واقعیت به انسان نگاه میکند نه کلمات انگیزشی توخالی

رویاهای دست یافتنی.باورهای راستین میخواهددراین کتاب

دیدگاه جدیدی در مورد موفق بودن ارایه می دهد.

کتاب خوبیه با ترجمه بد،اصلا روان نیست،تا نصف کتاب رو خوندیم و می‌خوام ادامه رو از مترجم دیگه ای بخونم

این کتاب عالیه

مگر درایران میشه به اسانی شغل عوض کرد ودنبال ایده آل خود رفت

کتاب، کتاب فوق‌العاده ایست، لیکن، ترجمه این کتاب به قلم جناب دکتر پیام بهرام پور، آن را درخشان و فروزان نموده است! ترجمه ای را بخوانید که صاحب قلمش، خود به نوعی اسب سیاه جامعه خویش باشد...