نظرات کاربران درباره کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

خواربار فروشی نامیا...جایی که برای مشکلات هر شخص، پاسخی معین وجود داره. مشکلاتی که گاهی به زندگی شخصی جهت میدن....خوب که نگاه میکنم میبینم انسانی نیست که درگیر مشکلات و بحرانهای پیاپی نشده باشه، انتخابهای بینهایتی جلوی روش قرار نگرفته باشه و هربار به اینکه اگر راه دیگه ای رو انتخاب میکرد چی میشد فکر نکرده باشه...ما انسانیم و مختار...اما گاهی دلمون میخواد فکر کنیم مجبور شدیم مسیری روبریم که الان درش قرار داریم...کتاب خواربارفروشی نامیا کاملا بااین استدلال نوشته شده بود که کار درست، کاریه که قلب آدم میگه و عملا هرکسی میدونه کار درست چیه...فقط ممکنه انجامش نده چون سخته! اما نامیا اینجاست تا بی پرده کار درست رو‌بگه...چون بعضا از آینده ست! کتابی در فضای تخیلی و سورئال با جذابیتی متوسط رو بالا، شلوغ و پر کرکتر و خط داستانی بسیار شفاف و تقریبا بدون حفره.کتابی که بنظر من میشه به نوجوانها معرفیش کرد و ازش درس های بسیاری گرفت. کتاب در مورد یک مغازه ست که مردم با نوشتن مشکلاتشون روی کاغذ نامه و انداختنش توی صندوق، از پیرمرد صاحب اون توصیه هایی میگیرن که میتونه به اونها کمک کنه راه درست رو‌انتخاب کنن. تعلیقهای موجود در داستان و‌افت و‌خیز هایی که وجود داره جذابیت داستان رو دو چندان کرده و پیوند های مرموز و نامکشوف اون تا صفحات آخر شما رو بهمراه خودش میکشونه... در نهایت کتاب، چیزی نبود که من رو شگفت زده بکنه اما فضای آرام و لطیف اون که کاملا ژن نوشته های ژاپنیه من رو غرق در آرامش کرد.پس پیشنهادش میکنم...آره.....

معجزه های خواربار فروشی نامیا،کتابی که پر از سوپرایز و غافلگیریه😉 ومن عاشق ذهن خلاق پشت این داستان هستم؛آقای کیگو هیگاشینو☘️ درواقع هوش و استعداد ایشون رو در زمینه نویسندگی ستایش میکنم و پیشنهاد میکنم اگر از این کتاب خوشتون اومده کتاب های دیگه ایشون رو از جمله«بد خواهی»و «تازه وارد»مطالعه بفرمایید🪴✨

به طرز باورنکردنی ای حس خوب داشت😭. معمولا کتاب های ژاپنی رو خیلیی سخت میخونم به خاطر اسامی شون😅 و مدام وسطای کتاب ها گم میشم و قاطی میکنم😅 ولی این کتاب به هیچ وجه باعث نمیشه قاطی کنی، چون بخش های جداگانه داره که در یک نقطه بهم میرسن. اسامی زیادی هم نداره البته. و به نظرم خیلی راحت میشه باهاش همراه شد. حس خیلی خوبی به خواننده منتقل میکرد. آخرین باری که این حس خوب رو تجربه کردم، بعد از خوندن کتابخانه نیمه شب بود🥺

ملیکان پر سود و پر خوانش باشی!😘

درود🤝 ساعت 2.12 شبه و تازه کتاب رو تموم‌ کردم. حس میکنم از دنیایی که کتاب برام ساخته بود فاصله گرفتم، درواقع نمیدونم چطور حسم رو توصیف کنم اما، درمورد کتاب: موضوع داستان واقعا خلاقانه‌ست، چیزیه که آرزو میکنم ای‌کاش وجود داشت. اخرای داستان کشش خیلی بیشتر میشه، اجزای داستان به‌قدری با جزئیات و ریزبینانه به هم مرتبط هستن که واقعا دستخوش داره داستان یه پیچیدگی‌ای داره که رفته رفته بهش پی میبرید، انگار کم کم از رمز و رازش سر درمیارید.. شخصیت پردازی خیلی خیلی عالی بود، میشد راحت با شخصیت ها هم‌ذات‌پنداری کرد و درکشون کرد، شخصیتا تکراری نبود، دغدغه ها هم همینطور خیلی بهم وایب کتاب ″ هردو در نهایت میمیرند ″ رو میداد، پایانش هم تا حدودی مشابه بود. نکاتی که ازش میشد یاد گرفت: 1-کوچک‌ترین واکنش های ما روی زندگی بقیه میتونه تاثیر بزرگی داشته باشه.( اقای نامیا که سعی میکرد از ساده ترین چیزها هم رد نشه، حتی به نامه‌ی بچه ای که برای شوخی و خنده نوشته بودش هم واکنش نشون داد و تاثیرش روی زندگی اون فرد.) 2-وقتی پسره توی سینما بود، با اون وضعیتی که داشت تصمیم گیری کرد، وقتی موقعیتش عوض شد کلا یه دیدگاه دیگه داشت، میشه گفت ما با توجه به روحیه‌مون‌ به مسائل بازخورد نشون میدیم، شاید اونطور که ما فکر میکنیم نیست.. 3-مشهود ترین مورد این بود: همه چیز، به هم ربط داره. 4-,اینکه اقای نامیا حتی توی کاغذ سفید هم یه حرفی واسه گفتن داشت، و حتی توی تاریک ترین مواقع نکات مثبت پیدا میکرد، واقعا جالب بود. 5-اخر هر نامه، حتی با اینکه یکی بین دوراهیات بهت جواب داده، اما تهش خودت باید تصمیم بگیری، آقا نمیتونی از زیر تصمیم‌گیری در بری! پیشنهاد میکنم بخونید خلاصه. پ‌ن: بین یک‌سری اتفاقات، نمیتونستم متوجه بشم که واقعا کار درست چی بوده، یعنی میخواستم بر اساس موقعیت و جواب بررسی کنم چی میتونم ازش یاد بگیرم، ولی نمیشد:|، تو نامه‌ای که درمورد فرار کردن اون پسره بود هم یکم گیج شدم، میشد توضیح بیشتری بده. خیلی شنیده بودم اثریه که توی تصمیم گیری کمک میکنه و بین دوراهی و اینا، اما انتظارم رو خیلی بالا برد،واسه همین همش منتظر یچیزی بودم که پاسخگوش باشه😂 بخاطر همین بیشتر به چشم یه اثر لذت‌بخش و دلنشین بهش نگاه کنید.

امروز کتاب را شروع کردم و ۵۰صفحه اولشم در همین ابتدا برای من خیلی جذاب و معمایی بوده .بقیه کتاب را نخوندم ولی خوشم اومد از سبک شروع کتاب

داستان جالب و پرکششی داشت ۳ دوست که دزد هم هستند بعد از فرار وارد خواربارفروشی نامیا میشند و اونجا شروع اتفاقات عجیبه. از یک جایی به بعد راز اون اتفاق عجیب لو میره ولی هچنان داستان مزه خوبش رو حفظ میکنه، و در نهایت با یک اتفاق غیرقابل پیش بینی تموم میشه. کمی لو رفتن: بخش های مختلف کتاب رفت و برگشت های زمانی دارند و من این مدل کتاب ها رو دوست دارم، اما مطابق سلیقه یک سری ها نیست. اما همین رفت و برگشت ها هم با اتفاقات و آدم ها به هم وصل میشن و آخر کتاب که توقع داریم تموم بشه باز نویسنده میاد یک چیزایی رو بهم وصل میکنه و جالب تموم میشه. در کل کتاب دوست داشتنی بود و فرصت کنم یک بار دیگه میخونم

هزاران تبریک... بسیار عالی

من جزو اون دسته افرادی هستم که کتاب رو توی ۳۰ درصد اول ول کردم اما اشتباه بود هر چی از ۳۵ درصد کتاب به انتهای کتاب نزدیک میشیم جذابیت بسیار بسیار زیاد تر میشه و اینکه داستان شیرین تر میشه من دوست داشتم حس خوبی بهم داد و پیشنهادش میکنم کتاب با کتابخانه نیمه شب کاملا متفاوته و من نمیدونم چرا میگن شبیهه در مجموع این چهارمین کتابی که از این نویسنده میخونم و بعد بدخواهی تو رتبه دوم قرار داره

داستان جالبی داره و به نظرم یکی از عجایب و شگفتیهای این کتاب که به جذابیتش اضافه میکنه چگونگی ارتباط دادن اجزا و داستانهای مختلف و گوناگونیه که در ابتدا اونقدر با هم متفاوتن که خواننده فکر میکنه مجموعه ای از داستانهای کوتاه هستن ولی بعد که جلوتر میرین متوجه میشین همه‌ی داستانها درواقع قسمتهای. مختلف یک داستان بسیار زیبا هستن و ارتباط اونها به شیوه‌ای بسیار ظریف و هنرمندانه نشان نبوغ و توانایی نویسنده است

مهم نیست که امروز چقدر اوضاع بد است.فردا اوضاع خیلی بهتر خواهد بود. من به این کتاب امتیاز:۵/۳.۵میدم❄ متن کتاب خیلی روونه و به راحتی میشه خوند و پیچیدگی خاص خودش رو داشت و من واقعا از این بخشش خیلی خوشم اومد فکر کنید یک داستان حدود ۳۹۰صفحه بخونید و هر فصلش(هر فصل حدود ۸تابخش داره)مربوط به یک شخصیتِ در زمان خودشه.چرا میگم زمان؟ خوب خوب برید بخونید تا متوجه شید چرا گفتم زمان^^ چون اگه بگم ممکنه اسپویل شه معجزه خواربارفروشی نامیا یک مغازه که میتونید در مورد مشکلاتتون بگید و پاسخی هم دریافت کنید. اون هم از طریق نامه،نامه خودتون میندازید داخل صندوق پست و فردا هم جوابش رو داخل سبد شیر میبینید. من واقعا به همچین مغازه نیازمندم:) کتاب خوبیه برای خوندم یک یا دوباد می ارزه، من خودم رایگان تو اپلیکیشن طاقچه خوندم و دوسش داشتم. صرفاً نظرم در مورد کتاب گفتم و خلاصه ای در موردش نگفتم چون من خلاصه پر از اسپویله^^ ترجمه کتاب هم خوب بود.

بعد از مدتها گوش دادن به کتاب‌های صوتی و خوندن کتاب‌هایی که افراد زیادی ازشون تعریف کرده بودن ولی در کمال ناباوری من رو اصلا راضی نکردن و حتی باعث دلسردیم هم شدن..این کتاب رو خوندم و واقعا لذت بردم..تضاد بین توصیه ها و برداشت و عملکرد افرادی که توصیه خواسته بودن و نتیجه ای که حاصل شده بود، واقعا برام جذاب و غافلگیر کننده بود در کل متن دوست داشتنی، روان و ساده ای داشت..و خیلی به حواشی غیر مرتبط با مسیر اصلی داستان نپرداخته بود

کتاب به شدت هیجان انگیز و فانتزی مثل تکه های پازل کنار هم قرار میگیره و واقعا کتاب ِ جذابیه ادم اصلا دلش نمیخواد کتاب رو بذاره زمین ۵ تا فصل داره و یه جور غیر منتظره ایی این فصلا بهم وصل میشن که واقعا شیرینه اینکه تو فصلا عقب جلو میره آینده با گذشته در ارتباطه تو فصل بعدی گذشته با اینده در ارتباطه اصلا اینطوریه که آدم میگه خدای من اصلا نمیتونه از این هیجان انگیز تر باشه ولی در کمال تعجب میبینه که واقعاااا جذاب تر و هیجان انگیز تر میشه و ادم کنجکاوه که بدونه که خب ادامه ش چی شد وای واااااقعا کتاب دوست داشتنیهه فصل یک کتاب به شدت هیجان انگیز بود و غافلگیر کننده اما فصل سه ی کتاب خیلیییییییییی خیلیییییییییی جااالب تر بود یه جوری همه ی گذشته و آینده و حال توی هم قاطی شده که توی فصل سه خیلیاشون( خیلی از شخصیت ها که تو زمانای مختلفی بودن ) مقابل هم قرار میگیرن و این ادمو شگفت زده می‌کنه موقع خوندن کتاب واقعا تند شدن ضربان قلبم و هیجانی شدن خودمو حس میکردم وقتی داشتم فصل ۳ زو میخوندم یه جاهایی واقعا زمان از دستم در میرفت اینکه الان چه زمانیه گذشته ست آینده و یا حال ؟؟

بیاین در مورد این کتاب حرف بزنیم خوب همین اول باید بگم عاشقش شدم از اون دسته کتاب هایی هستش که رفتن تو قلبم کلا بعضی کتابا جوری هستن که باهاشون انگار زندگی میکنی و در واقع کتاب نیستن جوری هستن که خون میشن میرن تو رگ هات از ادبیات ژاپن فک کنم اولین کتابی هست که خوندم البته قبلاً یه کتاب جنایی از این نویسنده به نام فداکاری مظنون x خوندم کلا قلم این نویسنده رو دوس دارم کلا بخوام بجز ژانر جنایی که عاشقشم دو تا کتاب توصیه کنم یا بخوام نگهشون دارم یکی این کتاب یکی کتابخانه نیمه شب خیلی دوست داشتنی بودن برای من کلا آدم احساسی نیستم ولی احساسات ادمو ترغیب میکنن این دو تا کتاب یه جاهایی میخندوننت یه جاهایی عاشقشون میشی حتی یه جاهایی به گریه میندازنت. و در آخر این کتابو از دس ندین ارزش وقت گذاشتند داره ممنون از نشر میلکان به خاطر هدیه ارزشمندش

کتاب خاصی بود ؛ از این که آدم های داستان انقدر به هم ربط داشتن لذت بردم و پایان خیلی قشنگی داشت:)

به یقین میتونم بگم یکی از بهترین کتابایی بود که خوندم✨💚 اینکه زندگی افراد از یه طریقی به هم مرتبط بود برام خیلی جذاب بود اوایل داستان شمارو کاملا جذب کتاب میکنه طوری که نمی‌تونید از خوندنش دست بردارید برای من خیلی الهام بخش بود!!!! کاش توی واقعیت هم مغازه ای بود به اسم خار و بار فروشی نامیا تا میتونستیم ازش توصیه بگیریم

با خوندن این کتاب بیش از پیش متوجه می شی که وقتی مشکلی داری چقدر صحبت کردن با یک فرد موثره. کسی که علاوه بر آگاه بودن، به دنبال منفعت طلبی نباشه.... در ابتدا کمی دودل بودم که خوندن رو ادامه بدم یا نه؟ هر چقدر که بیشتر پیش رفتم جذابیت کتاب برام بیشتر شد و در پایان شگفت زده شدم...

واقعاداستان قشنگ خوشمزه ای بود،وقتی به اخرداستان وکتاب میرسیدم،ارزومیکردم که هیچ وقت تمام نشه کتاب،چون این کتاب واقعاداستان پردازی خوبی دارد،🙏✋

عالی ترین کتابه همین قدر می تونم بگم

با شک و تردید کتاب رو شروع کردم و با رضایت بستمش 💜 خوندنش لذت خاصی داشت. انگار که داری پازلی رو درست میکنی و آخر سر تمام تیکه‌ها به خوبی کنار هم قرار میگیرن و میتونی از طرح نهایی لذت ببری.🧩 اما پایان کتاب برامون بازم جای خیال پردازی و ادامه گذاشته 🔮 تنها چیزی که برای تلخ بود نحوه به تصویر کشیدن پیری بود. نمیدونم شاید فقط برای من این حس رو داد، حس می‌کردم کتاب داره نشون میده که هرکاری میخوای بکنی الان وقتشه و زمان پیری فقط باید به نحوی سر خودت رو گرم کنی تا که بیوفتی بمیری... به کسایی که به ادبیات ژاپن و موضوعات مربوط به "Time travelling" و فلسفی علاقه‌مند هستند پیشنهادش میکنم.

این کتاب به طور عجییی تورو جذب خودش میکنه ،من یه شب تا صبح تمومش کردم و حالا که فکر میکنم باید این کتاب دوبار خونده بشه تا بار دوم به درس هایی که خواروبارفروشی نامیا به همه میده دقت بیشتری کرد :) ✉

پرسیدن و دادن نامه و کسی که جواب نامه را به بهترین نحو بدهد، به نظر جالب می آید، حالا با کمی تخیل هم فوق‌العاده میشود. ایده داستان برای من جدید جذاب بود. هر چه به خاطر داستان نزدیک میشویم میفهمیم که چطور صاحب مغازه به اینجا رسیده که بتواند بهترین توصیه ها را بکند. گاهی عشق، از خود گذشتگی و معذرت خواهی میتواند چکارهایی را انجام بدهد.

اگه تا الان کتاب رو نخوندی و فقط بخاطر جلد زیبای کتاب اومدی ببینی چه خبره بهت میگم که..... خوب کاری کردی😁 این کتاب اونقدر فوق العاده ست و اونقدر زیبا ،نویسنده فصل هارو به هم ربط داده که آدم به وجد میاد🥰✨ خودم میخوام برای بار دوم هم بخونمش،حتما این کتاب رو بخونید و از دستش ندید 🥲

از خوندنش لذت بردم و در نهایت هم با رضایت کتاب رو بستم! به نظرم اوج کتاب اون بخش آخر از فصل آخره، اینکه آخرین حلقه های زنجیر قصه چه جوری بهم متصل میشن. و برای من این جالب بود که فک کنم قصه هایی که هر فصل میخونم چه ارتباطی با اون قصه اصلی داره. ترجمه میلکان هم خیلی خوب بود👌🏻

اگه بخوام خیلی کوتاه بگم؛ همه چیز بدون اینکه بفهمی جواب بود!

معجزه های خواربار فروشی نامیا، دقیقا یه معجزه بود برای من ، بسیار تحت تاثیر این کتاب قرار گرفتم ، داستانی بسیار جالب و حساب شده ، در هنگام خواندن کتاب احساسات متفاوتی داشتم ، داستان جالب و نو بود ، حتی نگاه تازه ای به من داد .

خیلی کم با ادبیات ژاپن آشنا نبودم وفکر نمیکردم بتونم داستانی با این جذابیت ومفاهیم عالی انسانی از یک نویسنده ژاپنی مطالعه کنم بسیار لذت بردم وامیدوارم خیلی بیشتر از کتاب‌های جذاب نویسندگان آسیایی در این برنامه قرا دهید با تشکر از شما ومترجم خوب این اثر زیبا 🙏🙏🙏

عالی بود👌🏻 نمی توانم بگویم بهترین کتابی بود که خوانده بودم زیرا قبلا این لقب را به کتاب هری پاتر داده ام برایم جالب است که خرگوش ماه ( شیزوکو) کسی که اولین پیام را به آتسویا شوتا و کوهی داد آخرین نفر یعنی هاپوی دودل ( هارومی ) رو می شناخت چیزی که برایم جالب بود این بود که همه چیز بهم ربط داشت یوجی نامیا به نامه ی خالیه آتسویا جوابی داد که سرنوشت هارومی رو مشخص کرد بی نظیر بود ❤❤❤👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻

تولد انتشارات میلکان فرخنده و تشکر از هدیه

ممنون از رایگان کردن این کتاب و ترویج فرهنگ زیبای کتابخوانی

خواربار فروشی نامیا، مغازه ای جذاب و مرموز ♥ جایی که هر کسی مشکلی داشته باشه به اون جا سر میزنه و نامه ای داخل جعبه شیر قرار میده و آقای نامیا با حوصله تمام به اون نامه ها پاسخ میده. جذابیت داستان زمانی پیشرفت میکنه که می بینی یه جورایی همه به هم مربوط میشن ☘️🕊 حتما بخونید، عالیه👌🏻👌🏻

آنچه از ما باقی می ماند ، سرنوشت را تغییر خواهد داد. حتی اگر این باقی مانده ها ، اندوهی جاودانه را در قلبشان حمل کنند. باقی مانده ها تغییر می دهند.

امشب، این کتاب را تمام کردم. شاید یک هفته یا کمی بیشتر خواندنش طول کشید. تجربه‌ی لذت‌بخشی بود، و اگر برای خواندن نظرات و تصمیم‌گیری برای خریدش این را می‌خوانید، باید بگویم که در خریدنش دریغ نکنید. از نظر نگارشی، ایرادات و اشتباهات خودش را داشت، که قابل چشم‌پوشی بودند. ترجمه‌ای روان و زیبا داشت. دلنشین بود. بیشتر اسامی به نحوه‌ی تلفظشان در زبان ژاپنی نزدیک بودند. اما درباره‌ی داستان: از جایی شروع می‌شود که چند جوانان راهشان را گم کرده‌اند و سر از مغازه‌ای مرموز و متروکه در می‌آورند. شروعش بسیار ساده و جذاب است، کشمکش بین شخصیت‌ها، شما را به خواندن مشتاق می‌کند؛ اما چیزی که باعث می‌شود تا نتوانید از خواندن دست بکشید، اتفاقی‌ست که در ادامه رخ می‌دهد. در این کتاب با شخصیت‌ها راهی می‌شوید و قدم در دل زندگی‌ها و تجارب مختلفی می‌گذارید. بین اشتباهات و تصمیمات سخت گم می‌شوید و گاهی نمی‌دانید که کدام تصمیم درست است و کدام‌یک غلط. شاید دلیل محبوبیت این اثر همین باشد که بسیار به تصمیمات ما در طی زندگی روزمره‌مان نزدیک است. گاهی نیاز به تلنگر کوچکی داریم که ما را راهنمایی کند. گاهی نیاز به پیشگویی داریم تا ما را در مسیرمان ثابت قدم سازد. داستان با شیرینی و جذابیت خاصی پیش می‌رود و اصلاً روندی تکراری و یکنواخت ندارد. کمی پرش‌های زمانی ممکن است خواننده را سردرگم سازد، اما آنقدری اهمیت ندارد که به تجربه‌ی مطالعه لطمه‌ای وارد کند. داستان به دفعات بسیار رازها و ارتباطاتی غیرمنتظره را آشکار می‌کند، که از این کار حتی تا جایی دست برنمی‌دارد، انگار که نویسنده از غافلگیرکردن مخاطبش لذت می‌برد. بخوانید و به دیگران نیز توصیه‌اش کنید.

واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم🥲 موضوع کتاب: داستان با سه تا نوجوان شروع میشه که به خاطر دزدی کردن فرار کردن. اون ها برای پنهان شدن به جایی قدیمی پناه میبرن به اسم خواربارفروشی نامیا.وقتی وارد مغازه میشن و مدتی رو اونجا میگذرونن متوجه میشن که نامه ا ی در صندوق فروشگاه افتاد از سر کنجکاوی نامه رو باز میکنن و میخونن نامه ای از طرف کسی به اسم خرگوش ماه که از آقای نامیای پیر راهنمایی خواسته اون ها تصمیم میگیرن که به خرگوش ماه پاسخ بدن و با این کار وارد ماجراهاب عجیبی میشن....... روند داستان بسیار جذابه و اصلا خسته کننده نیست و نویسنده کتاب بسیار خلاقانه داستان رو پیش میبره گذر کردن از زمان حال به آینده و گذشته بسیار جذابه پیشنهادش میکنم

بینظیر،قصه واقعا هیجان انگیز،روون،جذاب و با ریتم زیبایی جلو رفت.واقعا لذت بردم

چه داستان دلنشین و گیرایی داشت:)))

یک داستان تخیلی بسیار جذاب با موضوعی جدید بود

چندبار توی زندگیمون از خواربارفروشی نامیا توصیه گرفتیم؟ و کاری که دلمون خواسته رو انجام دادیم! جذابیت و پیچیدگی داستان من رو وادار کرد کتاب رو توی سه روز تموم کنم... و چهارتا تا کتاب دیگه از این نویسنده رو بخرم😇 "اقای نامیا این طوری کارش رو انجام میده،وادارت میکنه چیزی رو که توی ذهنت هست رو بگی و تشویقت میکنه مسیر درست رو خودت پیدا کنی"

معجزه های خواربار فروشی نامیا شمارو شگفت زده میکنه، خوندش براتون لذت بخشه و بعد از تموم کردنش حسِ خوشحالم که این کتاب رو خوندم بهتون دست میده! از خوندنش پشیمون نمیشید!

معجزه های خواربارفروشی نامیا نوشته کیگو هیگاشینو نویسنده خلاق ژاپنی هست و برنده جایزه Chūōkōron نیز بوده. این کتاب 5 فصل دارد. داستان درباره سه دوستی هست که دزدی می کنند و به مغازه ای به نام خواربارفروشی نامیا پناه برده اند تا مدتی بعد از آنجا فرار کنند اما میبینند اتفاقات عجیبی در آنجا در حال رخ دادن است و ... . به نظرم این ارتباطی که بین داستان های افراد مختلف وجود داشت، میتونه نشان دهنده این باشه که حتی اعمال به ظاهر ما چه قدر میتونه تاثیر پررنگی در سرنوشت خودمون و بقیه افراد بذاره. چیزی که خواندن کتاب باعث شد بهش بیشتر توجه کنم، نقش توصیه ها در زندگی بود که میتونه چه قدر نقش پررنگی داشته باشه و واقعا خوبه از افرادی که بهمون توصیه های مفید کرده‌اند، قدردانی کنیم و البته همون طور که به نحوی در کتاب اشاره شده به این موضوع، این خود فرد هست که اراده میکنه و کارش رو انجام میده و توصیه به اعمالش جهت میده و این خود فرد هست که با عمل به تصیه اون توصیه رو ارزشمند و محقق میکنن. سه ویژگی مثبت کتاب، آشنا کردن مخاطب با فرهنگ ژاپنی، متصل شدن داستان های روایت شده برای افراد مختلف به طرز جالبی به همدیگر و تشویق مخاطب برای تلاش در زندگی همراه با استدلال هست. سه ویژگی منفی کتاب، این هست که ممکنه در قسمت هایی مطالعه کند پیش بره و کمی کسل کننده به نظر بیاد و اینکه به نسبت از تعداد اسامی زیادی استفاده شده که دوست نداشتم و این ارتباط داشتن داستان ها به هم نیازمند تمرکز بیشتری روی کتابه و بهتره پیوسته خونده بشه. خواندن این کتاب را به همه افراد پیشنهاد میدهم خصوصا دانشجویان، معلمان و جوانان. این کتاب مرا به یاد کتابخانه نیمه شب انداخت و دلیل حس و حالی که موقع خوندن کتاب بهم دست داد و اینکه به نظرم هر دو کتاب به طرزی خلاقانه کاری میکنن تا از وضع خودمون رضایت بیشتری داشته باشیم و نسبت به زندگی امیدوارتر باشیم. مهم ترین پیام این کتاب برای من این بود که حتی اگر در بازی ای که فکر میکنی از پیش بازنده‌ای ادامه بده تا آخر آخر آخرش و شاید بردت در همین بازی باشه.#چالش_کتابخوانی_۱۴۰۳

خواربار فروشی نامیا داستان سه مرد جوان که شبی تصمیم می گیرند از خانه زن ثروتمندی که قرار بوده یتیم خونه دوران کودکیشون رو نابود کنه برای انتقام دزدی کنن بعد از دزدی اون ها تصمیم می گیرند تا طلوع آفتاب فردا در مغازه ی متروکه ای پنهان بشن که ........... این کتاب رو به تمام کسایی که مثل خودم راهشون رو تو زندگی گم کردن یا اصلا نمی دونن باید با زندگیشون چیکار کنن توصیه می کنم . پیام های مثبتی که این کتاب برای من داشت این بود که اهمیت مشورت رو درک کنیم وقتی از فردی مشورت می گیرید مسئله شما در واقع با زوایه دید متفاوتی بررسی خواهید شد که ممکن به شما کمک‌زیادی بکنه این کتاب اهمیت حرف هایی که می زنیم رو برای من دو چندان کرد حرف هایی که شما می زنید ممکن به نظر خودتون بی اهمیت برسند اما در واقع زندگی یک آدم رو تغییر بدن شخصیت اصلی کتاب آقای نامیا فردی نوع دوست و باریک بین که با توصیه هایی که به دیگران می کنه اون ها رو به نوعی به خودآگاهی و کشف انگیزهای اصلیشون در انجام کارها می رسونه در واقع آقای نامیا جواب قاطعی برای هیچ مشکلی نداره بلکه کاری می کنه که آدم ها با کنکاش درون خودشون به تصمیم درست برسند ؛ به نظرم باید روانشناس می شد . این کتاب پازل و هر فصل مثل قطعی از این پازل می مونه هیچ چیز واضح نیست در واقع با در بعضی فصل‌های این کتاب شما فکر می کنید دارید داستانی رو می خونید که هیچ ربطی به فصل قبل نداشته اما هرچی جلوتر می رید متوجه داستان پردازی قوی و هنرمندانه ای می شید که داستان این آدم ها رو به نوعی در پیوند با هم قرار داده

نویسنده این کتاب بشدت خلاقِ. ارتباط فصل ها و داستان ها بهم خیلی عجیب بود. و قشنگ تر پایان زیبای هر فصل بود.

اولین کتاب سال ۱۴۰۳ خوشحالم که خوندمش داستان جذاب و گیرایی داشت و میکشوندت دنبال خودش

ماجراهای کتاب به طرز هنرمندانه‌ای به هم چفت شدند و از هر ماجرایی جزییاتی می‌مونه تا از داستان بعدی سردربیاره! اسامی شخصیت‌ها هم کوتاه هستند و به واسطه‌ی ژاپنی‌بودن، گیج‌کننده نیست! واقعاً کتاب جالب و خواندنی و سرگرم‌کننده‌ای بود ضمن اینکه فصل آخر هیجان داشتم بدونم تهش چی می‌شه! ممنون از نشر میلکان.

یه داستان بسیار جالب و خوندنی برای همه،یه پیرمردی که بعد از مرگ همسرش افسردگی داشته بفکرش میرسه به سوالهای مردم از کوچیک وبزرگ به اندازه تجربیات و فهم خودش جواب بده اولش همه مخصوصا بچه ها برای شوخی وخنده نامه هایی مینوشتن ومسخره میکردن اما یواش یواش مردم متوجه شدن جوابهای پیرمرد کاربردیه و میشه روش حساب کرد،پیرمرد میمیره و مغازه تعطیل میشه ولی همچنان جواب به نامه ها بطور عجیبی ادامه داره تا اینکه یه شب......... سرگذشت شخصیتهای داستان یه جایی به یک نقطه مشترک میرسن و به هم مربوط میشن،جالبب وخوندنیه👍

خب من به این خاطر این کتاب رو شروع کردم که پیشنهادی طاقچه برای کسایی بود ک #کتابخانه_نیمه‌شب رو دوس داشتن بود. داستان ادم‌های مختلف با شرایط خاص و پیچیده که از زاویه‌های مختلفی بیان شده و در عین حال به خواربارفروشی نامیا و یتیم خونه مربوط میشدن حقیقتا مغزم برای اینکه بتونه ربطشون رو بهم بفهمه گاها گیر میکرد😂🤌 ولی داستان پردازی فوق‌العاده بود و بنظرم این که چه نتیجه‌ای قراره از کتاب بگیریم بستگی به هر فرد و منطقی که خودش داره برمیگرده تو کتابخانه نیمه‌شب همه چیز به نظر واضح‌تر بود و کتاب تونست نتیجه نهایی رو به مخاطب برسونه ولی این کتاب نه.

کتاب بدی نبود. ولی خب عالی هم نبود. ترجمش چندان جذاب نبود بخصوص اینکه کلمات هماهنگی نداشتن. مثلا یکدفعه میدیدی ی کلمه ی خیلی امروزی یا خیلی عامیانه میون ی جمله ی کتابی گذاشته شده و این خیلی دلچسب نبود. اما بطور کلی خوب بود.

این کتاب رو از نمایشگاه کتاب خریدم، ولی تازه امروز تمومش کردم. کتاب یه فضای تخیلی و سورئال داره. خوندنش حس خوبی به آدم میده. با اینکه داستان مشکلات زندگی آدم‌ها رو تعریف می‌کنه، یه امیدی در این داستان‌ها وجود داره. حال و هوای داستان شبیه "کتابخانه نیمه‌شبه". ولی کتابخانه نیمه‌شب، بیشتر حول و حوش شخصیت اصلی کتابه، ولی این کتاب، شخصیت‌های مختلفی داره و هر بار به سراغ یکی از این شخصیت‌ها میره که البته در نهایت داستان همه‌شون یک‌جورهایی به هم مربوطه. معمولا ترجیح میدم داستانی که می‌خونم، یکی دو تا شخصیت اصلی بیشتر نداشته باشه، ولی از این داستان واقعا لذت بردم. مثل اینکه یه فیلم ژاپنی و یه فیلم ژاپنی هم از روی این کتاب ساختند. تو نسخه چینی‌ش، جکی چان نقش آقای نامیا رو داره.

یکی از بهترین رمان هایی بود که من خوندم. پیچیدگی های زیادی داشت که من دوست داشتم. این که همه ی این داستان ها در آخر مربوط به نامیا میشد هم خیلی جالب بود.

همین الان کتاب رو تموم کردم خیلیییی کاب فوق العاده ای بود اینکه همه داستان ها یه جایی بهم وصل میشدن خیلی برام جالب بود یا میشه گفت هیجان انگیز که میدونستی این قصه اینجا رها نمیشه وادامه داره