نظرات کاربران درباره کتاب زنی در برلین
۳٫۱
(۱۴)
بادصبا
روزنوشتی در تقابل با انکه گفته میشود تاریخ را فاتحان می نوسند، این کتاب در کنار کتاب هایی چون جنگ چهره زنانه ندارد باید خوانده شود.
Smnhgh
زنان آلمانی پایان جنگ رو چگونه از سر گذراندند؟ براساس نزدیک ترین تخمینها بیش از صدهزار زن برلینی در دورهی پایان جنگ قربانی تجاوز شدند. در جای جای کتاب میبینیم که زنها در برخورد با هم اولین سوالشون این است « چند بار به تو تعرض شده؟»
نویسنده زنی سی ساله، روزنامهنگار و تحصیل کرده است و اتفاقاتی که از اواخر آوریل تا ژوئن ۱۹۴۵ از سرگذرونده، به شکل دست نویس نوشته و بعدها اقدام به چاپ به صورت ناشناس کرده. در کشور خودش این کتاب با خصومت یا سکوت مواجه شد و دیگه تجدید چاپ نشده تا بعد از مرگش(سال ۲۰۰۱).
نویسنده بدون سانسور از تجاوز به زنان آلمانی حرف میزنه، از انتخاب حامی از بین این متجاوزان در قبال تامین غذا و بقا، از مردان آلمانی در جایگاه تماشاچیانی ناتوان در مقابل فاتحان روسی و همچنین از برخورد شهروندان نسبت به هم، در شرایطی که گویی شانس بقا ویافتن غذا برای همه وجود ندارد.
در کنار همه اینها لحن بدون ترحم و احساس نویسنده هم دلیل دیگه ای بر خصومت پنهان با این اثره. خونسردی حاکم بر کل متن به این دلیله که احساس و ادراک منجمد شده، از فرط وحشت همهچی در درون نویسنده یخ زده است.
«زنی در برلین»کتابیاست که طی روزها و شب هایی هراسناک پدید آمده است، نه همچون اثری هنری، بلکه در واقع همچون وسیلهای برای رهایی. چیزهایی هستند که فقط با بیان کردنشان میتوان فراموششان کرد.
به قول نویسنده: «داریم تاریخ را دستِ اول زندگی میکنیم، موضوعاتِ قصههای هنوز ناگفته و ترانههای هنوز ناخوانده. ولی وقتی درونش هستی، غیر از مصیبت ودلنگرانی چیزی نیست.حمل تاریخ بر شانه ها کار صعب و دشواری است.»
.
این روزها زیبایی مارا می رنجاند بس که از مرگ لبریز شده ایم.
.
حالا نجاست سرتاپایمان را گرفته و در اعماق وجودمان نشسته است. هر دقیقه زنده ماندن بهایی بسیار سنگین دارد.
.
به گمانم مردان ما باید خود راحتی بی آبروتر از ما بدانند، دامن آنها هم مثل ما زنها لکه دار شده است. زنی جلو صف پمپ اب تعریف میکرد که وقتی یکی از ایوانها ( سربازان روسی) داخل زیرزمین مزاحمش شده بود، یکی از مردان همسایه بر سرش فریاد کشید :«خُب، چرا همراهشان نمیروی؛ داری همهی مارا به خطر می اندازی!» تحشیه ای مختصر بر زوال غرب.
.
واژههای بیچاره شما برای توصیف این اوضاع کافی نیستید.
.
صرف نوشتن این سطور گویی توان وانرژی ای ویژه میطلبد، ولی در عین حال تسکینی است برای تنهایی و انزوایم، نوعی گفتگو، فرصتی برای بیرون ریختن هرچه در دل دارم.
کاربر ۲۳۴۳۲۸۹
خوب بود
حجم
۳۷۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۷۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۹۶,۶۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد