نظرات درباره کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۸ ـ شهریور ۹۵ و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۸ ـ شهریور ۹۵

نظرات کاربران درباره کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۸ ـ شهریور ۹۵

انتشارات:کتابدار 2
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
سپیده
" ماجراهای منو دختر داییم " تلافی(۲) فردای اونروز، مراسم قاشق زنی بود.😍🤗😚 منو دختر داییم، با لباس مبدل، دم در خونه ی همسایه ها می رفتیم،💃💃 و اونا هم طبق آدابو رسوم، بهمون انواع خوراکی های خوشمزه می دادن🍏🍎🍊🥝🥑🌭🌮🍡🍫🍬🍭🍩😋😋😊 دو به شک بودیم که آیا به صلاحه، خونه ی دوقلوهای بدمینتون باز هم بریم یا نه؟!!!🤔🤔 بالاخره بعد از صلاحو مشورت با همدیگه، به این نتیجه رسیدیم که دلو به دریا زده و با اعتماد به لباس های مبدلمون، زنگ خونشونو بزنیم!😎😎 صدای بی امان زنگ ها و برخورد قاشق ها به کاسه ها، توسط بچه های محل، گوش فلک رو کر می کرد👦👧👶👨👩👨‍⚕️👩‍⚕️👨‍⚖👩‍🏫👨‍🔧👩‍🔧👩‍💼👨‍💼👱‍♀️👱‍♂️🙆‍♀️🙆‍♂️🙅‍♀️🙅‍♂️🙎‍♀️🙎‍♂️🙋‍♀️🙋‍♂️🏃‍♀️💃🕺🏃‍♂️😁 بالاخره بعد از در زدن های ممتد، ساسان( یکی از دوقلوها) درو باز کرد🚶‍♂️🤔 پشت سرش، سرو کله ی ، سامان (برادر دو قلوش)، پیدا شد.🚶‍♂️🤔 ما از پشت شنل هامون می تونستیم اونا رو ببینیم😉😁 ولی امیدوار بودیم، که اونا نمی تونن😄😄 برادرای افسانه ای، نیم نگاهی بهم انداختن و یه پچ پچی کردن! 🤔🤔 ساسان: اینا کی می تونن باشن؟!!!🤔😉 تو می شناسیشون؟!!!😉 سامان: نهه!!! مگه علم غیب دارم🤔😉حرفم که نمی زنن، حداقل از صداشون بفهمیم کدوم یک از بچه های عزیز محله هسن؟!!!🤔😉😆😆😆 ساسان: ولی خببب، دست خالی که نمی ذاریم برن😆😆😆 برو اون جعبه ی شکلات روبان پیچ رو بیار😉😁😆 در عرض س سوت، برادر دو قلوش، با جعبه ای شکیل و بزرگ، که حکایت از وجود شکلات های فراوون خوشمزه،درش بود، برگشت🏃‍♂️🚶‍♂️🎁😍😍😍 منو دختر داییم از خوشی در پوست خودمون نمی گنجیدیم🤗🤗💃💃و پشیمون و نادم از بلایی که سر توپشون اورده بودیم،با خجالت تمام، جعبه رو تحویل گرفتیم.🙈🙈🎁 با تکون دادن سر، تشکر کردیمو با سرعت هر چه تمام تر خودمونو به خونه رسوندیم.🏃‍♀️🏃‍♀️🤗🤗 گوشه ی دنجی از باغ، روی چمن ها نشستیم🤗🤗👧👱‍♀️ به آرومی روبان قرمز دور جعبه رو باز کردیم.‌‌..🎁🎀 ولی صبر و حوصله کم اوردیم و همزمان، دو نفری، در جعبه رو بالا کشیدیم🤗🤗 باز شدن در همانو، پریدن فنر تعبیه شده ی وسط اون همان😲😲🙈🙈😭😭 چند لحظه بعد چیزی دیده نمیشد، جز سونامی پرهای سفید مرغ... و ما،که تبدیل به دو موجود سفید پردار شده بودیم👻👻😕😕 از فردای اون شب، تا مدت ها، نه از دویدن های ما دور ساختمون خبری بود، و نه از دوقلوهای بدمینتون باز...🙈🙈😁

حجم

۷٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۷٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد