نظرات درباره کتاب جان پناه و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب جان پناه

نظرات کاربران درباره کتاب جان پناه

نویسنده:بیتا نگهبان
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۱از ۶۶ رأی
۳٫۱
(۶۶)
Fatemeh
داستان درباره دختری نابغه‌ست که بیماری قلبی داره و برنامه نویسِ ماهریه. شروع هیجان انگیزی داشت که باعث شد یک چهارم کتاب رو بی‌وقفه بخونم. متن داستان روانه و کشش داره. اما... پایان کتاب یک فاجعه بود. انگار نویسنده فقط میخواسته داستان رو هر چه سریع‌تر یه جوری جمعش کنه. گره های زیادی در داستان وجود داشت که در پایان اصلا بهشون پرداخته نشد با اینکه اشاره های زیادی در داستان بهشون شده بود و من همچنان منتظر بودم نویسنده گره گشایی کنه. همچنین سوتی های بزرگی توی متن بود که اصلا نمی‌شه ازشون گذشت. شخصیت های داستان هم که مشخص نبود با خودشون چند چندن و اصلا کی به کیه. مشخص بود که نویسنده محترم تبحر خاصی در نوشتن داستان های عاشقانه نداره. در کل اصلا پیشنهادش نمی‌کنم.
fteme
کتاب شروع خوبی داشت جوری که با خوندن نمونه مطمئن رفتم سراغش اما بعد دچار افت شدید شد. نسبت به همه ی اون اتفاقاتی که باید شدید بهش پرداخته میشد بی‌توجهی شده و صحنه های کم اهمیت به جاش دچار تکرار بودن بُعد عاشقانه داستان هم علاوه بر کمرنگ بودن خیلی ضعیف بود وکاراکتر ها جدا از این که حضور خیلیا هاشون غیر الزامی و بیخود به نظر می‌رسید همینطور بی هدف، وارد صحنه ی قصه میشدن و بدون نقش خاصی خارج میشدن بیشترشون سیاهی لشکر بودن که گاها همون سیاهی لشکر هم درست و سر جای خودشون نبودن درنهایت هم یه پایان سرهم بندی شده که نه تکلیف داستانو مشخص کرد نه خواننده رو از همون کلیشه های بخیه ای و سر و ته هم بیارِ سریالای صدا سیما که تا یک دقیقه اخر آدما وسط داستان بدبختی هاشونن بعد یهو در عرض یه دقیقه همه چی به خوبی خوشی تموم میشه
Farzannn
سه امتیاز رو به قلم قوی و خوب خانم نگهبان می‌دم. واقعا حیف برای این سوژه و قلم که اینقدر هدر رفت. کتاب می‌تونست یه اثر تک و به یاد موندنی بشه اما با باگ‌های زیاد و بی‌منطقی‌هایی که داشت برعکس این اتفاق افتاد. از خیلی جاهای کتاب به راحتی و بدون توضیح عبور شده بود که خواننده انتظار پرداخت بهشون رو داشت. بخش پلیسی ماجرا افتضاح بود و منِ خواننده رو به هیچ عنوان راضی نکرد. چه لزومی داشت تمام داستانی که از زبان نغمه تعریف شد بار دیگه از زبان شخصیت مقابلش(نمی‌گم کی تا اسپویل نشه) مجددا تعریف بشه؟ بدون اینکه ضرورت و ابهامی درش باشه؟ و فاجعه در آخر کتابه که یکی از شخصیت‌های کتاب یکی دیگه از آب دراومد😐(نمی‌تونم خیلی توضیح بدم تا اسپویل نشه). اینجای داستان رو انگار نویسنده خواسته بود خیلی هیجانی بکنه اما دقیقا مثل یه نویسنده‌ی تازه کار عمل کرده بود که از خانم نگهبان بعید بود. واقعا چه لزومی داشت این شخصیت در کتاب، یکهو یکی دیگه بشه؟ واقعا ضرورتی درش نبود و بدتر از اون توضیح ندادن راجع بهش بود! خب چرا؟ چجوری یکی دیگه بود یکی دیگه شد و کلا سوالات مربوط به اون شخصیت که بدون جواب باقی موند. بهتر بود به جای دو بار تعریف کردن داستان از زبان دو شخصیت کتاب روی پرداخت بهتر کتاب برای کل داستان و پایان تمرکز می‌شد. در نهایت این اثر فکر نکنم خواننده‌های حرفه‌ای و کسایی که زیاد کتاب می‌خونن رو راضی کنه. اگه کسی هستید که منطق کتاب واستون مهم نیست، سوتی‌ها و باگ‌های کتاب رو می‌تونید ندیده بگیرید و براتون مهم نیست که سوالات و ابهامات توی ذهنتون بی‌جواب بمونه این کتاب با قلم و تعلیق خوبش انتخاب مناسبیه در غیر این صورت نه.
kimia
من قلم خانم نگهبانو دوست دارم
کاربر ۱۲۰۶۰۳۸
به نظر من کلا یکم همه چیز بهم بیربط بود من اصلا دوست نداشتم
nazanin amini
اوایل داستان خوب شروع شد اما اواخرش واقعا عجیب غریب بود،و خیلی سریع و بدون توضیح خیلی از ابهامات تموم شد،مخصوصا شخصیت معین که بعد شد احمدرضا،هر چی فکر میکنم میبینم واقعا این کار نویسنده فاجعه بود.
توتیا
قلم نویسنده، سوژه و شخصیت پردازی قوی بود ولی یکی از بزرگترین ایراداتی که میشد بهش وارد کرد همین بود که از نیمه‌ی دوم کتاب بعد از کنار رفتن پرده های مهم داستان، همون ماجراهای قبلی که کلی وقت گذاشتیم و خوندیمشون دوباره از دید طرف مقابل تعریف میشن این اتفاق به نظرم یه کم خسته کننده و تکراریست کاش با یه کم تبحر بیشتر نویسنده از تکرار اتفافات فاکتور میگرفت و ادامه‌ی داستان رو از دید شخصیت دوم جلو میبرد و لابلای اونها حس و حالش رو از اتفاقات گذشته مینوشت نه اینکه ما مجبور بشیم خیلی از دیالوگها رو دوباره بخونیم پایان کتاب هم همونطور که دوستان گفتن هول هولکی بود و اصلا خواننده‌ای که از اول کتاب دنبال به ارامش رسیدن کاراکترها باشه رو راضی نمیکنه ولی من به خاطر کشش داستان و قلم خوب نویسنده چهار ستاره رو با کمال میل اهدا میکنم
سارینا
بنده برعکسه بقیه دوستان از این کتاب خیلی خوشم اومد و واقعا داستانه جدیدی داشت. سپاس از خانم نگهبان عزیز
Mah
بسیار روان و زیبا و سوژه نسبتا جالب و جدید
کاربر ۱۸۳۲۴۲۶
نثر روان وخوبی داشت از خوندنش لذت بردم به همه عزیزان توصیه میکنم
کاربر 5114702
موضوع خوبی داشت اما انتهای رمان سریع جمع بندی شده بود
G.M
مرور داستان: «سینه مالامال درد است، ای دریغا، مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی» «جان‌پناه» پنجمین و آخر اثر چاپی «بیتا نگهبان» است که از نشر «سخن»، در زمستان ۱۴۰۰، منتشر شده‌است. «نغمه بهمنش» یکی از نخبگان امنیت شبکه است که تحصیل خود را در دانشگاه کمبریج رها می‌کند و به تمام ‌آرزوهایی که خانواده‌اش برای او در سر می‌پرورانند، پشت‌پای محکمی می‌زند و به سرزمین مادری‌اش باز می‌گردد. نغمه زندگی پر درد و مشغله‌، ولی آرامی دارد؛ اما با ورود «مهران فدایی» به زندگی‌اش، دنیای نیمه‌ آرامَش متزلزل می‌شود و اتفاقاتی را از سرمی‌گذراند که شاید هیچ‌گاه در ذهنش جایگاهی نداشته‌ باشند. «جا‌ن‌پناه» روایت درد و عقده‌‌های سر باز کرده در میان دغدغه‌های روزمره خانواده‌هاست. خانواده‌هایی که با پشتکارشان توانسته‌اند موقعیت‌های قابل‌قبولی را در جامعه برای خود دست‌وپا کنند؛ اما غافل از آن‌که بدانند آن‌همه عزت و اعتبار، چیزی به‌جز ویرانی، حسرت، واهمه و ترس، بر جان و روحِ فرزندانشان بر جا نمی‌گذارد. و همچنین در مقابل، والدینی را مشاهده می‌کنیم که سایه و حضور کم‌رنگشان سبب فروپاشی و اختلاف در میان روابط گرم خانوادگی‌شان شده‌است. نویسنده، شروع نفس‌گیری را انتخاب کرده تا مخاطب را به پایان قصه‌اش دعوت کند؛ اما نیمه اول کتاب، حتی باجود فلش‌بک‌ها، روند آرامی را طی می‌کند تا با رویارویی اولین شُک و تغییر در راوی قصه، شاهد تعلیق و خوانشی بالا در نیمه دوم باشیم. «بیتا نگهبان» با قلمی خوش‌خوان و روان‌، فضایی خلق کرده‌ تا به باورپذیری و به‌یاد‌ماندنی کردن هرچه‌تمام‌تر شخصیت‌هایش جان ببخشد. اما در کنار شخصیت‌پردازی‌های ملموس شخصیت‌های اصلی‌ داستان، راه برای نوشتنِ بیشتری از زندگی تعدادی از شخصیت‌ها وجود داشت تا سرنوشت تمامی شخصیت‌ها، به درجه‌ تکامل برسد. نکته چشم‌گیر کتاب، مطالعه و تحقیق نویسنده در زمینه امنیت شبکه است و تا حد قابل‌قبولی، ماهرانه به آن پرداخته‌است. اما در صفحاتی، توصیفات بیش‌ از اندازه‌ای از این مهارت به مخاطب داده می‌شود که راه کوتاه شدن‌شان وجود داشت؛ چراکه برای منِ آشنا به این حرفه، گاهی خوانش آن بخش‌ها کُند و برای درک بهتر، بازگشت به دیالوگ‌های قبلی را داشتم. اگه به کتاب‌های معمایی-اجتماعی با چاشنی عاشقانه‌های لطیف علاقه‌مندید، خوانش «جان‌پناه» با حجمی از زیبایی‌هایش را از خود دریغ نکنید.
موسوی
قلم خوب تصویر سازی عالی داستان و پردازش آن عالی
انوشه
من این رمان رو دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم. کاش‌ بعد عاشقانش بیشتر بود و پایانش جمع نمیشد. میتونست طولانی تر باشه. معین‌ هم تغییر رویش اصلا منطقی‌ نبود به داستانی که اوایل کتاب ازش گفته شد نمیخورد. ولی‌ بازم‌ میگم که اصلا از خوندنش پشیمون نیستم، لذت بردم حتی رفتم ببینم اگه کتاب دیگه ای هم نوشتن بخونم که متاسفانه فقط همین بود.
shj
عالی
کاربر ۳۵۶۸۱۲۸
بسیار عالی

حجم

۵۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۵۲ صفحه

حجم

۵۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۵۲ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد