نظرات کاربران درباره کتاب اسطوره خشونت مذهبی
۳٫۷
(۱۳)
رهگذر
تازه شروع کردم به خوندن. ایده خیلی جالبی داره. اینکه جدایی دین از سیاست اختراع غربی ها در قرون جدیده و قبل از اون اصلا مفهوم سکولار به عنوان چیزی که امروزه میشناسیم وجود نداره و برای همین تفکیک بین خشونت مذهبی و سکولار در قرن های گذشته کار ساده ای نیست.
دولت های مدرن غربی با انتقال قداست از کلیسا به دولت، مرتکب خشونت میشن و خشونت خودشون رو توجیه میکنند و در راستای صلح میدونند در حالیکه مذهب ذاتا خشن تلقی میشه و برای همین در سیاست و اجتماع به حاشیه میره و برچسب میخوره. نویسنده باور به ارتباط بین خشونت و مذهب رو یک اسطوره مدرن میدونه که کاربردهای زیادی هم برای دولت های مدرن داشته در حالیکه از نظر شواهد تجربی قابل اثبات نیست و برای همین به یک اسطوره تبدیل شده که افراد بدون دلیل قبولش کردند.
یگانه
چقدر تفکرات متفاوت و عجیبی دیدم برای قانع کردنشون تا کشور های خاورمیانه به توپ و جنگ بسته بشه و همین افراد از خوشنت دین دم میزنند خب درست کردن خشونت با خشونتو ندیده بودیم که اونم دیدیم
majid001
با آقا یا خانم رهگذر و همچنین آقا سپهر موافقم، اما با آقا وحید موافق نیستم چون درک درستی از دین و پیشینهی انسان از بدو خلقت و در پی آن به وجود آمدن مکاتب و عقاید و دینها ندارند (با احترام به ایشان) ، مکاتب و ادیان مختلف مانند زردشت و علیالخصوص ادیان ابراهیمی و آخرین آن همواره بر اخلاق نیکو تاکید دارند و با هشدار به انسانها در زندگی اجتماعی آنها را از اعمال خلاف اخلاق نیک برحذر میدارند و گوشزد میکنند اگر عرف و قوانین اجتماعی را که در جهت صلح و آرامش جامعه هست را نقض کنند دچار تنبیه و کیفر و زندان خواهند شد ، بنابراین دین بر پایه اخلاق نیکو صحبت میکند و اندرزهای اخلاقی میدهد نه اینکه خشونت را ترویج کند، آخرین دین از پلورالیسم حمایت میکند مگر خلاف مصالح انسانی و اجتماعی باشد ، صحبت زیاد است و در اینجا نمیتوان به همهی آنها پرداخت... برقرار باشید..
thisisChris
منم با کاربر 1762191 موافقم
sepme
آقای کاوانا جرئت به خرج داده و مثل اون کودک صادق داستان اندرسون بالاخره داد زده: «پادشاه لخت است!».
کتاب حاوی این ایده بدیعه که اصولا خشونت قابل تفکیک به مذهبی و عرفی نیست و این اسطوره که مذهب باعث خشونت میشه، ناشی از یک تقسیمبندی ساختگی هست. اصلا واژه مذهب (Religion) یک مفهوم نوظهوره که توی یکی دو قرن اخیر و در راستای انتقال قداست از کلیسا به دولتها ایجاد شده و برای صلحآوری اختراع شده، اما خشونتهای ملیگرایانه و لیبرالی جایگزین اون شدن.
در واقع انسانهایی که زمانی خودشون رو برای یک مفهوم مذهبی فدا میکردند یا دیگران رو میکشتند، از یه جایی به بعد، این کار رو برای مفاهیم دیگری مثل دولت-ملت یا مکتب فکری انجام دادن. همچنین این ایده ناب رو هم مطرح میکنه که جنگهایی که در تاریخ مذهبی تلقی میشن، بیش از این که به مذهب تعلق داشته باشن، معلول دلایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و امثالهم هستن.
در انتها هم ادعا میکنه که ساخت این اسطوره مایه خودبرتربینی جوامع غربی بر دیگر جوامع (خصوصا مسلمانها) شده؛ از این جهت که از نظر غربیها، اونها توانایی تفکیک دین و امر عرفی رو ندارن.
البته نویسنده درباره فرآیندهای شناختی صحبتی نمیکنه، ولی تحلیل شخصیم اینه که خشونت برساختی از خوی سلطهجویی انسانهاست که در قالبهای مختلفی خودش رو نشون میده؛ یه زمانی به صورت دروندینی (تقابل پروتستان-کاتولیک یا شیعه-سنی) و بیندینی (تقابل مسلمان-مسیحی) بروز پیدا میکرد؛ اما پس از جدایی دین از سیاست هم مثلا اروپاییها با اهداف ملیگرایانه جنگ جهانی راه میانداختن؛ یا مثلا الان هم آمریکاییها با هدف گسترش لیبرال-دموکراسی، در سراسر جهان میلیونها نفر رو کشتن.
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
بصیرت های جدیدی که این کتاب به مخاطب منتقل میکنه فوق العاده ست. برای عبور از کلیشه های مدرنیته و شالوده شکنی از ابرروایت های اون واقعا مفیده. اگر بخوام چندنکته ی اصلی کتاب رو به نظر خودم استخراج کنم اینها خواهد بود: یکی از پایه های اصلی که بر اساس اون سکولاریسم در دوران مدرن توجیه شد_باتوجه به اینکه سکولاریسم آورده ی مدرنیته است و در هیچ دوره ای از تاریخ انسانی واقعیت خارجی نداشته_ این ادعابود که دین ذاتا عامل خشونته و پدیده ای خشونت زا و تفرقه افکنه.باهمین ادعا دولت های دوره ی میانه ی مسیحی موفق شدند با همراهی ولو ناآگاهانه ی نظریه پروازان دولت مدرن ، اختیار ساحتهایی از حیات بشر رو که قرنها در دست دین بود به دست دولت بدهند و موجودی به اسم دولت مدرن خلق بشه که مدعیه پایانی بر خشونت هایی بوده که در طول تاریخ به اسم دین انجام شده. نویسنده با شواهد تاریخی اثبات میکنه اولا ما نمیتونیم هیچ ذاتی برای دین قائل بشیم که بعد ادعاکنیم دین ذاتا خشنه.دوما جنگ هایی که در طول تاریخ رخ داده و مستمسک مدافعان سکولاریسم شده به هیچ عنوان قابل فروکاستن به دین نیستن، من جمله جنگ های مذهبی اروپا که صراحتا انگیزه های قدرت طلبانه ی شاهان پشت اونها بود. سوما و بنظرمن از همه مهمتر اینکه دولت مدرن در خشونت چیزی از دین کم نداره. دولت مدرن، اقتصاد مدرن، ناسیونالیسم جمیعا ایده هایی هستند که هم مطلق گران و هم افراد حاضرن در راه اونها کشته بشن، در نتیجه همون کارکردی رو که به دین نسبت میدادند خودشون عملا اجرا می کنن.دو نتیجه ی مهمتر این کتاب از این قراره: این افسانه که دین تمایل ذاتی به خشونت داره باعث میشه ما اشکال دیگر خشونت رو نبینیم من جمله خشونتی که ایدئولوژی های سکولار اجرا می کنن.دوما این افسانه، منجر به تقسیم مطلق گرایانه ی جهان به غربیان عقلانی و غیر غربیان غیرعقلانی شده، و نتیجه ی اون در سیاست خارجی ایالات متحده میل بی پایان به دخالت نظامی در سرتاسر جهان به بهانه ی اشاعه ی آزادیست.شاید عمیقترین عبارت این کتاب اشاره به واژه ی بنیادگرایی عرفی بود.
وحید شعبانی
نویسنده بر روی یکی از باورهایی که اینروزها توسط جوامع غربی بسیار تبلیغ میشه، یعنی این باور که " دین، منشا خشونت و تروریسمه" دست گذاشته و با بررسی تاریخی و منطقی این باور، تلاش میکنه نادرستی و سستی این باور رو نشون بده. مطالعه این کتاب، برای افرادی که دغدغه ای مشابه نویسنده کتاب دارن، و یا میخوان درستی یا نادرستی این باور رو به صورت علمی و به دور از جزمیت و تعصب، بررسی کنن، به نظرم بسیار مفیده.
حجم
۴۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۴۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد