نظرات کاربران درباره کتاب کیمیاگر

داستان کتاب راجع به مرد جوانی به نام سانتیاگو میباشد که به شغل چوپانی در دشت های آندلس(اسپانیا) می‌پردازد، خانواده پسر بااینکه دوست داشتن سانتیاگو در آینده کشیش شود ولی پسر جوان مخالف این امر بود چون دوست داشت که جاهای مختلف جهان را ببیند و مسافرت کند به همین خاطر چوپانی را انتخاب کرد. درست مثل خانواده نویسنده کتاب پائولو کوئیلو، بیراه نیست که بگوییم داستان کتاب برگرفته از زندگی خود نویسنده آن است.خانواده کوئلیو دوست داشتن که او همانند پدرش مهندس شود ولی .... . در نهایت کوئیلو در کاری که دوست داشت به شهرت جهانی رسید.در کتاب جمله کلیدی با این مضمون وجود دارد که اگر تو رویایی در سر داری و شوق رسیدن به آن را در سر میپرورانی، کائنات با تو همکاری می‌کند که تو به آرزویت برسی. نویسنده مفاهیم کلیدی راجع به زندگی مانند ترس از شکست خوردن ،ناامید شدن از تلاش کردن ،دوباره از صفر شروع کردن و...به زیبایی در طول داستان برای خواننده به تصویر می‌کشد. نویسنده هیچ محدودیتی را برای رسیدن به آرزو و اهداف انسان قائل نیست در صورتیکه خود فرد به آن باور داشته باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند و در این مسیر از پس آزمایشاتی که برایش مهیا است برآید کتاب نثری روان دارد و جذاب و هیجان انگیز جلو می‌رود به طوریکه خواننده تا صفحه آخر به دنبال این است که از سرنوشت جوان مطلع شود.این کتاب رو من به تمام کسانی که رویایی شیرین در سر دارند و از آینده و اتفاقاتی که ممکن است در راه رسیدن به آن برایشان اتفاق بیفتد می‌ترسند و یا برای پیشبرد آن شک دارند پیشنهاد میکنم و در آخر نوشته ام را با جمله زندگی با کسانی که به دنبال سرنوشتشان می‌روند مهربان و سخاوتمند است به پایان می‌رسانم باشد که همه ما به دنبال سرنوشت و کاری که برای آن پا به این دنیا گذاشته ایم برویم تا در پایان زندگی که امری حتمی است حسرت گریبان گیرمان نشود و خودمان افتخار کنیم

این کتاب بهترین کتابیه که تو زندگیم خوندم میتونه بهتون خیلی کمک کنه حتما مطالعه کنید

وقتی از شاهکار ادبی حرف میزنیم بنظرم بکی از کتابایی که واقعا مطرحه کیمیاگره چون که جوری که این کتاب مفهومی و قشنگه که بنظرم هیچی در این حد نیست در کل پیشنهاد میدم بخونینش چون شاید برا سنین پایین خیلی خیلی کشش نداشته باشه ولی ارزش چندین بار خوندنو داره

زندگی من تو ۳۳ سالگی به دو قسمت تقسیم شد چقدر خوشحالم از ندانسته هایم که انتظارم را میکشد از کیمیاگر هایی که در اینده خواهم خواند و از در میان ستارگانی که خواهم دید یک شراب طولانی بی همتا با هر جرعه سرخوش تر و مست تر و اشتیاق نوشیدن بیشتر در انتظار فهمیدن اخرش زندگی که کم کم ورق خورد سر خوش به اخر رسید کاش میشد فراموش کنم و بار و بارها برای اولین بار میخواندم و بار و بارها و زندگی میکردم مکتوب