نظرات کاربران درباره کتاب دوشیزگان

خیلی کیف داد خوندنش یه گریز خیلی ریزی به کتاب "بیمار خاموش" میزنه در کل ازین روان درمانیاس شاید یه جاهایی تعجب کنید که شما هم بضی وقتا مثل شخصیت روان پریش داستان فک میکنید

ساده نباشین و اجازه ندهید تا کسی اینقدر راحت گولتان بزند ،افرین به نویسنده ،عالی بود لذت بردم

کتاب دیگری از نویسنده ی کتاب بیمار خاموش داستان حول محور مارینا میچرخه یه روان درمانگر گروهی که به تازگی عشق زندگیش رو از دست داده و هنوز روحا سوگواره … روزهای کسل کننده و تکراری ای داره تا لینکه دوست صمینی دختر خونده اش به قتل میرسه ماریانا وارد بازی مبشه برای حل معما… معمایی که حل شدن به خود ماریانام برای فراموشی غم عشق از دیت داده اش کمک میکنه در قیاس با بیمار خاموش کتاب امتایز پایین تری دریافت میکنه ، اما قلم نویسنده و داستان پردازی اونقدر خوب هست که کتاب رو زها نکنی … دررکل من کتاب رو دوست داشتم و این نویسنده رفت توی لیستم برای اینکهذهمیشه کتاب هاش رو تهیه کنم

به نظرم باید منتظر سومین رمان مرتبط باشیم. احتمالا سرگذشت زویی. رمان جذابی بود. به لحاظ روایت خیلی شبیه بیمار خاموش بود. به نظرم نویسنده ترجیح داده ریسک نکنه و در همون چارچوب اثر قبلی حرکت کنه. ولی خب چیزی که اذیت میکنه در بخش گروه گشایی داستان هست. نویسنده توی چند صفحه انتهایی به صورت مختصر گره گشایی میکنه و بعد تمام. هر چقدر که برای دو پرده اول وقت گذاشته برای پرده آخر وقتی نگذاشته. هول هولکی جمعش کرده و فقط تصمیم گرفته یک پایان شگفت انگیز داشته باشه. انگار که داستان نصفه و گنگ تموم میشه.

مثل همیشه (بیمارخاموش) پایانی غافلگیر کننده .شخصا مثل همیشه از روند داستان لذت بردم،😌 اما پایان خیلی منطقی و کامل نبود ولی شخصا برام غافلگیر کننده بود

🟡بدون اسپویل احتمالا اکثر خواننده های این کتاب، بیمار خاموش رو از همین نویسنده خوندن و دلیل آشناییشون با این کتاب هم همین بوده. اما بنده بیمار خاموش رو هنوز مطالعه نکردم و اومدم سراغ دوشیزگانِ الکس مایکلیدیس. و قطعا قضاوتم از این رمان در شرایطی که بیمار خاموش رو خونده بودم متفاوت تر بود بدلیل مقایسه ای که ناخودآگاه صورت می گرفت. قصه سه بخش داره،بخش اول با کودکی و جوانی ماریانا و روحیه اش آشنا می شیم تاحدودی. بخش دوم ماجرا آغاز می شه و قصه کلید می خوره(که این خودش می تونه یه نقد باشه چرا که اگر واقعا قلم نویسنده در بخش اول قوی و گیرا نبود،صبر خواننده سر میومد)، و بخش سوم اوج داستان هست اونجا که دیگه نمی تونی سرتو بخارونی. و البته 20 صفحه آخر بخش سوم یعنی پایان بندی داستان که احتمال 90 درصد همزمان با کاراکتر اصلی(ماریانا) همونقد شوکه می شی.(البته با پایان بندیش مشکل داشتم) خود قصه راجع به زنی میانسال(37 ساله) و رنجور بخاطر از دست دادن همسرش سباستین هست که تراپیست گروهیه و با تماسی از طرف خواهرزادش زویی از کمبریج ماجرا شروع می شه(بخش دوم کتاب) و..... حال و هوای کتاب حول الهه و افسانه های یونانی می چرخه و اگر طرفدار نمایشنامه ها و اساطیر یونانی هستید و اطلاعاتتون خوبه واقعا کتاب براتون دل پذیر تر می شه و اگر نیستید مثل من باز هم پی نوشت ها عالی هستن و سوالی نمی مونه براتون(در واقع چیدمان داستان و حتی بخش جنایی داستان تشبیهات زیاد و ارتباطات زیادی با الهه های یونان برقرار می کنه). یادمه وقتی کتابو شروع کردم چند هفته بعدش که حوصلم سر رفته بود اومدم سراغش و خب اواخر بخش اول که ماریانا به گروه روان درمانیش می پردازه تازه برام قصه رنگ و بو گرفت.این کتاب از اونجا که عمق روانشناختی زیادی داره بنابراین طبیعیه که ببینیم در حین قتل و جنایت و.... نویسنده هی کشش می ده و پرداخت داستان بیشتر از اینکه حول کاراگاه بازی و سایر ضوابط کتب پلیسی بچرخه درباره ی شخصیت ها، احساسات انسانی، گذشته و کودکی افراد و سایر نکات از این قبیله. بنابراین اگر دنبال داستان آگاتا کریستی وارانه یا شوکه شدن های لحظه ای و... هستید با ریتم تند، این کتاب انتخاب مناسبی نیست. اتفاقا داستان ما اصلا کاراگاه و پلیس خوبی نداره و اتفاقا این خودش یه نقد به داستانه که چرا انقد ناتوانن و اطلاعی از اتفاقاتی که اطرافشون می افته ندارن. اونم وقتی اسکاتلند یارد هم میاد وسط و خب این باگه! قصه درکنار نقاط قوت هاش(که شامل شوکه کنده بودن آخرش و درام داستان و پرداخت خوب به قتل زنجیره ای و ابهام برانگیز بودنشه)نقاط ضعف هم داشت.پایان بندی داستان واقعا خوب نبود.درواقع تضاد آشکاری بین اول و آخر قصه بود. اولش دوست داشتی زودتر توضیحات نویسنده تمام شه و آخرش دوست داشتی حداقل چهل صفحه دیگه مونده باشه. امیدوارم الکس به فکر جلد دوم باشه وگرنه نقاط زیادی ابهام آمیز باقی می مونن که اتفاقا بسیار مهمن و سوال های بی جوابی مونده که یه جلد دوم مشتی می تونه جبران کنه این پایانو. حالا شاید انتشارات بهش فشار آورده و وقتش در حال اتمام بوده.تنها قاضی خداست. جدا از پایان بندی،بعضی از کاراکتر ها خوب پردازش نشده بودن و هدف نویسنده از خلقشون رو هم نفهمیدم! (مثلا هنری). کاراکتر های فرعی واقعا در خلق قصه مهم هستن و می تونن بار زیادی از جذابیت داستان رو به دوش بکشن. و حالا ترجمه:راضی بودم و پی نوشت ها هم بسیار خوب بود. و در اخر حرفی راجع به کتب جنایی قرن 21:شاید تفاوت مثبتی که دیده می شه بین جنایی های امروزی و قرن نوزدهمی اینه که انسان هرچه به این قرن نزدیکتر شد بیشتر اومد سراغ پرسش از خودش و معنای خودش.که همین منجر به پیشرفت بخش عظیمی از روانشناسی و روانکاوی شدو درنتیجه انگیزه های جنایات از انتقام، گروه های گنگستری، حسادت و ..... به ساید های پنهانی از انسان امروزی مثل تنهایی،افسردگی،تاثیرات رفتار والدین در کودکی و.... تغییر پیدا کرد و درکل خرسندم از این بابت.

کتاب خوبی بود ولی از کتاب قبلی نویسنده سطحش خیلی پایینتر بود و خب قطعا یه نفر مگه چندبار میتونه شاهکار خلق کنه.این کتاب در سطح بقیه کتاب های تریلر بود.

مثل بیمار خاموش عالی بود، علاقه دارم یبار دیگه هم هردوتا کتاب رو دوباره بخونم 89.

بسیار جذاب ماهرانه با پایانی فوق العاده اما توصیه میکنم اول بیمار خاموش رو بخونید بعد دوشیزگان.

من خیلی داستان رو دوست نداشتم‌. کل کتاب شما رو اماده میکنه که بپذیرین چه کسی پشت همه قضایاست (هرچند حدس میزدم کسی دیگه باشه و به یکی دیگه شک کردم) و تقریبا سه چهارم کتاب به همین منوال مییگذره و اشکار شدن حقیقت در یک چهارم باقی مانده به طرز سریعی ای اتفاق میوفته و راستشو بگم پایان ضعیفی داشت و کاملا بی معنی بود. هرچند که باید بگم در طول خوانش کتاب هیچ وقت این حسو نداشتم که کتابو بذارم زمین یا حوصلمو سر برده باشه اما اونطوری هم که کتاب قبلی نویسنده جذاب بود این کتاب گیرایی نداشت

تقریباً پایان داستان واسم قابل حدس بود اما دلیلش نه یعنی قاتل رو‌ درست حدس زدم اما دلیل کارهاشو نمیدونستم قابل پیش بینی نبود البته من چون کتاب بیمار خاموش رو دوس‌ نداشتم این کتاب هم با پیش زمینه ای که از کتاب قبلی داشتم مدتها توی قفسه م بود و نمیخوندمش اما به نظرم فضا و تم کتاب و داستان پردازیش از بیمار خاموش قوی تر بود و روند جذابتری داشت ، اما نمیشه گفت خیلی عالی بود هرچند پایان بیمار خاموش شوکه کننده تر بود به قول یکی از دوستان زیر یه کتاب دیگه کامنت گذاشته بودن که ژانر جنایی یه جورایی اشباع شده و حرف جدیدی واسه گفتن ندارن ، تقریباً همه کتابها رو میشه حدس زد

بیمار خاموش رو قبلا خونده بودم توقع داشتم در سطح همون کتاب باشه اما به جذابیت و روان بودن بیمار خاموش نبود.در کل جالب بود

افرادی ک‌ به داستانهای جنایی وکارآگاهانه علاقمند هستنداین کتاب میتونه براشون گزینه ی چالش برانگیزی باشه.داستان خواننده رو تاته ب دنبال خودش میکشه ودرآخرسوپرایزش میکنه...دست کم برای خودم اینجور بود😊

واقعا داستان معمایی و جذابی بود.وسط داستان تمام ذهنم پر شده بود از این سوال که بالاخره قاتل کیه،انقدر ذهن آدم رو مشغول میکنه که یجا به خودم گفتم بیخیال بهش فکر نکن فقط کتابو بخون تا معما حل بشه.

من همین الان خوندم کتاب رو، صحنه های غافل گیر کننده داشت ولی میشد حدس زد که نویسنده داره ذهن مخاطب رو داره منحرف میکنه ، جزییات زیاد گیرایی نداشت گاهی اوقات کسل کننده هم بود ...موضوع هم تقریبا کلیشه ای بود ...و توی کتاب یک مرد از فالاچی و انتیگونه هم کم و بیش به موضوع خدایان یونان و سرنوشت پرداخته شده بود ...در مجموع کتاب خوبی بود و میشد بگی گیرایی کافی برای ادامه و اتمام کتاب رو به خواننده میداد . و اینکه ترجمه هم خوب بود اما بخش سانسور شده زیاد بود و از هیجان داستان میکاست

برخی از مسائل آنطور که باید پرداخت نشده و از منطق به دور است، از لحاظ روانشناسی در متن نکات جالبی داره، در ارتباط با ترجمه هم روان و قابل قبول بود هر چند که جا برای بهتر شدن هست.

میشه گفت بد نبود ولی از اواسط داستان میتونی حدس بزنی کی قاتله

کتاب معمایی جنایی از نویسنده کتاب بیمار خاموش، تو همون سبک بیمار خاموش پیش میره و پایانی غافلگیر کننده داره، ارزش خوندن داره متن روانی داره وکتاب سختی نیست

چقدر هیجانی بود این کتاب آخر کتاب را که اصلا نمیشد حدس زد عالی 👌

کتاب در قالب دسته جنایی قرار میگیره قطعا و ارزش یکبار خوندن رو داره ولی متاسفانه رودروریی های شخصیت اصلی و حتی خود شخصیت پردازی ضعیف بود و(از اینجا اسپویل داره) به نظر من بهتر بود که قاتل در روند داستان کامل حضور داشته باشه ولی اینطور نبود و فقط در چند جا وجود داشت چون که اصلا رولی برای اجرا نداشت و این شخصیت پردازی قاتل رو خیلی ضعیف جلوه داد.