بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟

بریده‌هایی از کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟

امتیاز:
۴.۴از ۱۳ رأی
۴٫۴
(۱۳)
من هر روز کار ثابتی را بارها و بارها انجام می‌دهم و در حیرتم که چرا اوضاع بهتر نمی‌شود. واقعا خنده‌دار است.»
:)
«دیر شروع کردن بهتر از شروع نکردن است.»
:)
«اگر نمی‌ترسیدم چه کارهایی می‌توانستم انجام بدهم؟»
:)
دریافته بود که هر زمان باورها تغییر کنند، رفتارها نیز تغییر می‌کنند.
:)
«گاهی اوقات ما حتی از ترس خود مطلع نیستیم،
:)
او دانست که از رفقای موش خود اسنیف و اسکوری، چیزی مفید را دربارهٔ پیشروی یاد گرفته است. اسنیف و اسکوری زندگی را ساده می‌گرفتند. آن‌ها مسائل را پیچیده و موشکافی نمی‌کردند. هنگامی‌که موقعیت تغییر می‌کرد و پنیر ناپدید می‌شد، آن‌ها نیز تغییر می‌کردند و با پنیر حرکت می‌کردند و هاو این موضوع را برای خود یادآوری می‌کرد.
:)
«نباید چنین اتفاقی برای ما می‌افتاد و اگر هم افتاده باشد، ما باید دست‌کم منفعتی از آن بدست آوریم.» هاو پرسید: «چرا ما باید منفعتی از آن بدست آوریم؟» هِم در جواب گفت: «چون ما مستحق آن هستیم.» و هِم در باطنش می‌خواست دقیق‌تر بداند و گفت: «مستحق چه هستیم؟» «ما مستحق پنیرمان هستیم.» هاو پرسید: «چرا؟» هِم گفت: «چون این مشکل را ما به‌وجود نیاوردیم. شخص دیگری این کار را کرده و ما باید منفعتی از این موقعیت بدست آوریم.»
:)
می‌دانست که اگر خود را در آسایش غرق کند، براحتی پسرفت می‌کند. او هر روز ایستگاه پنیر N را بررسی می‌کرد تا از شرایط پنیر مطلع باشد. هرکاری که از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد تا با تغییر غیرمنتظره مواجه نشود.
:)
«گاهی اوقات، اوضاع تغییر می‌کند و دیگر مثل سابق نمی‌شود، این موقعیت نیز نمونه‌ای از همین مورد است. زندگی همین است! زندگی جریان دارد و ما نیز باید هم‌پای آن حرکت کنیم.»
:)
این طور شد که آدم کوتوله‌ها هر روز به همین کار ادامه دادند و همان کاری را می‌کردند که هر روز انجام می‌دادند. آن دو، به ایستگاه پنیر C می‌رفتند و هیچ پنیری پیدا نمی‌کردند و دوباره با کوله‌باری از ترس و نگرانی به خانه‌هایشان برمی‌گشتند.
:)
هر بعدی را که ما انتخاب کنیم و طبق آن وارد عمل شویم، در حالت کلی، همه‌ی‌مان نیازمند این هستیم که راه خود را در مسیر پر پیچ‌وخم هزارتو پیدا کنیم و در تغییراتی که رخ می‌دهند، پیروز شویم.
:)
«زندگی ابدا یک راه مستقیم نیست، در هر مسیر آزادانه قدم می‌گذاریم، دالان‌هایی پر پیچ‌وخم که از میان هر کدام باید راه خودمان را جستجو کنیم، سردرگم می‌شویم و یا از راهمان منحرف شده و گم می‌شویم. در همه حال در دالان‌های تاریک مورد امتحان قرار می‌گیریم. اما اگر به خدا اعتماد داشته باشیم، در همه حال، خداوند دری را به رویمان خواهد گشود، البته شاید همان دری نباشد که ما تصورش را می‌کنیم، اما دری که در نهایت نعمتی را برایمان به ارمغان بیاورد.»
:)
«زندگی ابدا یک راه مستقیم نیست، در هر مسیر آزادانه قدم می‌گذاریم، دالان‌هایی پر پیچ‌وخم که از میان هر کدام باید راه خودمان را جستجو کنیم، سردرگم می‌شویم و یا از راهمان منحرف شده و گم می‌شویم. در همه حال در دالان‌های تاریک مورد امتحان قرار می‌گیریم. اما اگر به خدا اعتماد داشته باشیم، در همه حال، خداوند دری را به رویمان خواهد گشود، البته شاید همان دری نباشد که ما تصورش را می‌کنیم، اما دری که در نهایت نعمتی را برایمان به ارمغان بیاورد.»
:)
چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟
کاربر ۷۸۳۶۶۲۲

حجم

۱۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

حجم

۱۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد