بریدههایی از کتاب شاه شهیدپرور؟!
۵٫۰
(۲)
قبیلهگرایان برای فضیلتکُشی، «لولو سازی» میکنند. از رقیب، لولو میسازند و مردم را میترسانند. یکی میگوید اگر به من رأی ندهید، براندازها انتخاب میشوند و دیگری چنین بر طبل واهمه میکوبد که اگر ما رأی نیاوریم، طالبان و داعشِ وطنی به جانتان خواهد افتاد! با دوگانه سازی و جبههبندی صوری و مضحک، مردم را چنان از نتیجهٔ انتخابات میترسانند که به همان حداقلهای دمدستی قانع شوند. علناً میگویند درست است که گزینههای معرفیشدهٔ ما لزوماً مطلوب و آرمانی نیستند «اما کشور در شرایطِ «خطیر» ی قرار دارد و اگر دوستان ما نروند مجلس، نظام با بحران مواجه خواهد شد»! این را هر دو میگویند. علناً و صراحتاً.
haji
دلسوختگانی که مدعی وضعیت تیره و خراب جامعه هستند، بهتر است بهجای فریادهای بیسرانجام و تکراری، از صدر تا ذیل فرهنگ کشور را ورانداز کنند و ببینند که چگونه عافیتطلبی، تخدیرمان کرده. کلاه خود را قاضی کنند و ببینند آیا انصافاً با این بیحالی و بیخیالی، چیزی بیش از این انتظار داشتند؟ فرقی هم نمیکند که طرف مسئول دولتی باشد یا روحانی مسجد یا هر کس دیگری.
باید گفت: آقاجان! شاه، شهیدپرور نبود؛ ما و شما تنپرور شدهایم.
haji
او فقط امامِ «جمعه» نبود که یک روز در هفته برای برگزاری یک مراسم به مصلّی بیاید و کارش را همین بداند و برود سراغ زندگیاش.
او امامِ «هر روز» بود برای مردم
haji
قبیلهگراییِ سیاسیون، چیزی نیست که بشود انکارش کرد. عرصهٔ سیاسی کشور، غالباً در قُرقِ قبایل سیاسی است. معلوم است که با غلبهٔ قبیلهگرایی، جایی برای فضایل و افاضل باقی نمیماند. قبایل سیاسی، هر منصبی را، از انتخابیاش گرفته تا انتسابیاش، «طعمه» ای میدانند که باید تصاحبش کرد. باید برای به چنگ آوردنش جنگید.
haji
گفت: به هر حال من روی مشورت و کمک شما حساب کردهام.
گفتم: اینکه چه بگویید به خودتان مربوط میشود و دغدغههایتان. شما حتماً حرفی برای گفتن داشتهاید که احساس تکلیف کردهاید... به همان «تکلیف» رجوع کرده و ببینید که چه باید بگویید.
بدون آنکه کم آورده باشد، گفت: حالا شما مسائلی را که به نظرتان مهماند بنویسید بدهید تا من روی آنها فکر کنم. هر چه باشد شما اهل رسانهاید و مسائل مردم را بهتر از من میشناسید.
با زبان بیزبانی میگفت که «نمیدانم چه بگویم». و من هم هر چه تلاش کردم تا متقاعدش کنم که این کاره نیست موفق نشدم.
haji
جالب است که برخی داوطلبان نمایندگی، در مواجهه با پرسش از دلایل شایستگی خود، میگویند که ما فقط میخواهیم کفهٔ ترازو را به نفع نیروهای انقلاب در مجلس پایین بیاوریم و اجازه ندهیم عوامل دشمن یا معارضان نظام به مجلس راه یابند! خُب؛ معلوم است که با چنین رویکردی، نباید به شکلگیری مجلسی فعال، هوشمند، موثر، صاحب فکر، مطالبهگر و در یک کلام انقلابی امید بست؛ چون نمایندگانش تنها با این انگیزه وارد مجلس شدهاند که عدهای دیگر نتوانند به مجلس بروند.
haji
اینکه میبینیم عیار مدیریتها روز به روز پایین میآید، ثمرهٔ اعمال نظر تهدیدمسلکان است. چون آنها وقتی میخواهند کسی را مدیر کنند، به این نمیاندیشند که چه کسی باید انتخاب شود بلکه اصل اساسیشان این است که چه کسی نباید انتخاب شود! و تازه در این «نباید» هم به دنبال مصلحتهای مردم و انقلاب نیستند. بلکه، بزرگترین مصلحت برایشان، عدم فروپاشی زنجیرهٔ امتیازطلبی خودشان است. ثمرهٔ عینی قرار گرفتن تهدیدمسلکان در مصادر امور، حذف شایستگان و سربرآوردن کوتولههاست.
haji
همان منطق ویرانگر قدیمی را یادآوری کرد: «ما بین بد و بدتر، بد را انتخاب کردیم.»
و این شد تمام منطق آقای نماینده در انتصاب یک مدیر فرهنگی در حساسترین برههٔ زمانی. سایر انتصابات آقایان هم با همین استدلال اتفاق افتاده بود. آنها با این روند، دهها مدیر را گمارده بودند که تنها هنرشان در «بدتر» نبودنشان بود!
همهٔ ما با این منطق آشناییم کمابیش. یعنی جایی نیست که این نگاه حاکم نباشد. صاحبان این منطق را ما در اینجا «تهدید مسلکان» مینامیم.
تهدیدمسلکان، در سالهای حیات انقلاب اسلامی، همواره بیشترین هزینه را برای مردم و انقلاب به بار آورده اند؛ آنها با بزرگنمایی تهدیدها، عملاً به تخفیف مزیتها و تحقیر فرصتها دست میزنند. اینها، ظرفیتهای فراوان انقلاب اسلامی را قربانی مصلحتاندیشیهای غیرموجه خود میکنند.
هر جا که جمهوری اسلامی در موضع انفعال است، حتماً آنجا را تهدید مسلکان مدیریت میکنند.
haji
آقای نماینده! قانون مجلس، اسباب تفریح و تمسخر نیست که برای خاطر خودتان، بارها آن را تغییر بدهید و تا برآورده شدن منویات خود، مدام با آن ور بروید. همین کارها را میکنید و بعد هم دیگران را به باد انتقاد میگیرید که چرا به قانون مصوب مجلس بیاعتنایند. وقتی خودتان به قانون مصوب خودتان دستدرازی میکنید، دیگران جای خود دارند.
قانونی تصویب کنید که رویتان بشود برای مردم بخوانید آن را.
haji
مبادا آقای وزیر را برای انتصاب فلان مدیرکل تحت فشار قرار دهید و وقتی بوی تعفن بیکفایتیهای رفیقتان به آسمان بلند شد، سریال «کی بود کی بود من نبودم» راه بیندازید و ادای منتقدین را درآورید که دولت، فلان است و بهمان!
از این مبتذلتر برای یک نماینده نیست که شرافتِ وکالت مردم را فدای انتصاب آبدارچی و سرایدار فلان مدرسه کند.
haji
مسئله، خیلی سادهتر و البته پیشپاافتادهتر از آن است که برای فهمش نیازی به ردیف کردن کلماتِ سخت و دایرهالمعارفی باشد! به قدری هم تکراری و بازهم تکراریست که هربار که بیان میشود، جز دلزدگی در گوینده و شنوندهاش برنمیانگیزد... نمیدانم چه حُسنی دارد اینکه بگوییم «فرهنگ و کار فرهنگی، افتاده دست یک عده بروکراتِ سردِ خستهٔ بیحالِ توجیهگرِ بهخط پایانرسیدهٔ چشمبهساعتدوخته»!
haji
سیطرهٔ «خودمهندسپندار» های دکورساز بر فرهنگ، بلایی است که خسرانِ ناشی از آن تا سالها جبران نخواهد شد. یک دکورساز، هیچ وقت نمیتواند با «روح فرهنگ» نسبت برقرار کند و آنچه میبیند ماده و محسوسات است صرفاً. او قطعاً نمیتواند اهمیت جملهای مانند «پَر کاهی تقدیم به آستانهٔ کبیر الله» را که بر سنگ مزار شهیدی حک شده، دریابد.
haji
آش فرهنگِ ویترینی به قدری شور شد که رهبر انقلاب زبان به نقد گشوده و هشدار دادند: «در تخصیص بودجه به کارهای فرهنگی، باید با توجه به اهداف و واقعیات، اولویتها را تعیین کرد و سپس به استحکام محتوایی و هنری کار، توجه کامل داشت چرا که کارهای «ویترینی» و «تشریفاتی» در مسائل فرهنگی نه تنها فایده ندارد، بلکه ضررهای مشخصی به همراه میآورد.»
haji
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد