یادت نیست وقتی یازده سالمون بود، سعی کردی یه مورچهٔ گنده رو با ترقه منفجر کنی؟ بعد همهٔ مورچهها ریختن سرت و گازت گرفتن و سه روز خوابیدی توی بیمارستان.
i_ihash
با تشکر از شما
ارادتمند
الکس
ن. عادل
ارادتمند
الکس گرگوری
پ. ن: فقط ۴۲ ساعت
ن. عادل
ارادتمند شما
الکس گرگوری
یک اشلیمزل غمگین و بیچاره
ن. عادل
«شما جوونها خیال میکنین آدمهای بالای شصت سال، هیچ کار دیگهای توی زندگیشون نکردهان؛ اما خوب گوشهات رو باز کن آقای اوممم! آقای ʼتصادفکن توی حال خراب’! من خییییییلی کارها کردهام!»
کاربر... :)
خب اگر بخواهید سیبزمینیترین آدم روی زمین باشید، بدون پنیر که مزه ندارد!
کاربر... :)
همانجور که ولو شده بودم روی میز، سعی کردم موهایم را از روی چشمم کنار بزنم. درد وحشتناکی پیچید توی بخیههای پیشانیام و سرم به جلو خم شد. اشکم درآمد.
«وای الکس! دردت اومد؟»
دماغم را بالا کشیدم.
«آره مامان!»
«حقّته!»
ن. عادل
از اعتمادتان سپاسگزارم.
ارادتمند شما
الکس
ن. عادل