بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیدضیا؛ عامل کودتا | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیدضیا؛ عامل کودتا

بریده‌هایی از کتاب سیدضیا؛ عامل کودتا

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۳از ۱۷ رأی
۴٫۳
(۱۷)
«آقا شما چرا نشستید؟ چرا گذاشتید زنبور بزندتان؟» در جوابش لبخندی زدم و گفتم: «فرق من و شاه‌‌بابا در شجاعت همین‌‌جاست؛ ایشان هم مثل شما تا لشکر زنبورها وارد مملکت شد، مملکت را گذاشتند و فرار کردند. خدا رحمتشان کند.»
محمد
زن و بچه داشتن از شجاعت آدم می‌‌کاهد. آدم را ترسو می‌‌کند. حسابگر و محافظه‌‌کار می‌‌کند
سیّد جواد
ما یک کشور مستقل هستیم و احتیاج به قیم سیاسی نداریم آن هم یک قیم سیاسی بی‌‌ثبات. واشنگتن، کوچک‌‌تر از آن است که در مسائل سیاسی ما دخالت کند.
سیّد جواد
بنویسید. بنویسید نفت، بزرگ‌‌ترین دشمن استقلال ملت ایران بوده است.
سیّد جواد
من با این‌‌که فرانسه و انگلیسی می‌‌دانستم ولی در ملاقات‌‌های رسمی با مقامات خارجی به توسط مترجم حرف می‌‌زدم، برای این‌‌که من معتقدم ما هنوز آن درجه اطلاع و استعداد ذهنی نداریم که برای سؤالاتی که نمی‌‌دانیم درباره چه می‌‌کنند، جواب حاضر داشته باشیم، من ترجیح می‌‌دادم که به توسط مترجم با آن‌‌ها مواجه شوم و حتا مبالغه نباشد که من معتقدم وزیر خارجه ایران باید کر هم باشد، زبان خارجی هم نداند، کر باشد برای این‌‌که هی طول بدهد شنیدن خودش را و زبان خارجی ممکن است بداند ولی حرف نزند، مترجم ترجمه بکند او بشنود و مجال تفکر پیدا بکند وقتی او می‌‌گوید، یکمرتبه می‌‌شنود، وقتی هم که مترجم می‌‌گوید آن هم یکمرتبه می‌‌شنود، خودش را حاضر به جواب بکند.
Amir Nassiri
تاریخ سیصد ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر می‌‌کند... اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی می‌‌شود.
سیّد جواد
در وقایع هفدهم آذر ۱۳۲۱ من وزیرخارجه قوام‌‌السلطنه بودم که در تهران قحطی نان شد و شورش مردم گرسنه. قوام‌‌السلطنه سرهنگ ابراهیم ارفع برادر سرلشکر حسن ارفع را به هیئت وزرا خواست و جلو همه ما به او گفت: «برو مردم را به گلوله ببند.» سرهنگ ارفع راست مقابل قوام‌‌السلطنه ایستاد، توی چشم‌‌های او نگاه کرد و گفت: «من گرسنه را به گلوله نمی‌‌بندم.» و رفت و خانه‌‌نشین شد.
محمد
شکی نیست اگر من اتکایی داشتم، ممکن نبود حکومت من در مدت سه ماه منقضی*... شود، زیرا انگلیس‌‌ها کسانی نیستند که هیچ‌‌وقت سیاست دو ماهه یا سه ماهه تعقیب بکنند. اگر من متکی به کسی بودم و متکی به انگلیس‌‌ها بودم، تمام طرفداران انگلیس‌‌ها را به حبس نمی‌‌انداختم، آن‌‌ها را به آن روزگار فلاکت‌‌بار نمی‌‌انداختم، یکی از شکایت‌‌هایی که از من کردند این بود که «شما قرارداد را می‌‌خواستید الغا کنید، چرا قبلاً با ما مشاوره نکردید و بدون مشاوره، این کار را کردید؟»
Amir Nassiri
جا دارد و بی‌‌مزه نیست این را هم ناگفته نگذارم که مقررات بین‌‌المللی حفظ حق مخترع و طرح‌‌کننده نقشه که به اسم copyright در ممالک از ما بهتران مقرر گشته، نسبت به مخترعات ما رعایت نمی‌‌شود و صدها کارخانه قالی‌‌بافی، منسوجات خود را از زیر ماشین‌‌ها با طرح قالی‌‌های کاشانی و کرمانی و آذربایجانی و غیره، بدون ذکر مبدأ اقتباس، بیرون می‌‌دهند و این چشم‌‌پوشی برملا را با شئون اخلافی و انصاف انسانی خود منافی نمی‌‌دانند و چه بسا اروپاییان هم که قالی ایران را با ماشین بافته و تقلید از غربیان می‌‌انگارند!...
محمد
در عین آن‌‌که حوصله‌‌ام سر رفته بود نمی‌‌خواستم جواب سربالایی بدهم، به این جهت گفتم: «درست است در پیش از سلطنت، رضاشاه سرباز با جرئتی بود، اما بعدا فقط در مقابل زیردستان جرئت داشت و در برابر قوی‌‌ترها نه چندان...»
محمد
من در همراهی و کار کردن با انگلیس‌‌ها، با روس‌‌ها با همه حاضرم؛ ولی من برای نوکری حاضر نبودم چون‌‌که نوکر نبودم، چون‌‌که این‌‌ها صد سال عادت کرده بودند مصادر امور ایران، نوکر باشند، این بود که دیگر جای من در ایران نبود.
Amir Nassiri
در ایران تمام طبقات و تمام افراد بدون استثنا ــ این‌‌که عرض می‌‌کنم بدون استثنا مبالغه نیست ــ همه طرفدار ظلم هستند، اختلاف سر این است که ظالم کی باشد، در نتیجه این روحیه به این شکل، چیزی که هیچ‌‌وقت مورد توجه و مطرح نبود، مصالح عمومی مملکت بود، هیئت‌‌های وزرا از صدراعظم‌‌ها گرفته تا پایین‌‌تر، جز پر کردن جیب خودشان و جلب منافع شخصی و از همه بدتر اتکا به اجانب، راه دیگری برای نجات خودشان نمی‌‌دانستند.
Amir Nassiri
یک نکته دقیقی را از نظر نباید دور داشته باشیم آن کسانی که به هم می‌‌زنند، انقلاب می‌‌کنند، زمینه را فراهم می‌‌کنند، بهتر است اصلاحات را به دست دیگری واگذار کنند، و این کار را من کردم، من برای تحصیل مقام، یا برای تحصیل ثروت، یا برای شهرت کاری نکردم؛ یک خطری را متوجه مملکت دیدم، آن خطر را با خواست خدا و همراهی کسانی که با من همکاری کردند برطرف کردم. به عقیده خود من، مأموریت من تمام شده بود و من حوصله نداشتم بنشینم، فس‌‌فس بکنم با وکلا و وزرا، یک هفته‌‌ای یک تصمیم جزئی یا غیر جزئی بگیریم، دینامیزمی که خدا در من قرار داده بود به این چیزها مرا قانع نمی‌‌کرد؛
Amir Nassiri
سیدضیاءالدین طباطبایی گفت: کاری که من در الله‌‌آباد کردم، زمینی که من در این‌‌جا زنده کردم و زحمتی که من برای آبادانی این‌‌جا کشیده‌‌ام، هزار بار بیش‌‌تر از زحمتی بود که در سال ۱۲۹۹ برای کودتا و فتح تهران کشیده‌‌ام، آباد کردن الله‌‌آباد برای من سخت‌‌تر از کودتا بود.
Amir Nassiri

حجم

۵٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۴ صفحه

حجم

۵٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۴ صفحه

قیمت:
۲۶۲,۰۰۰
۲۰۹,۶۰۰
۲۰%
تومان