دیدگاه اصلی بارکلی در این است که از نظر وی هستی و بودن یک شیء یا پدیده به درک حسی افراد از آن شیء بستگی دارد. ذهن انسانها زمانی قادر به شناخت و درک پدیده یا موجودی است که توسط حواس و ادراک او شناخته شود.
لذا اشیا و اموری که توسط حواس انسانی ادراک نگردد، وجود ندارد. از اینرو وی، رابطهای میان وجود و هستی و ادراک و حواس برقرار میکند و این نقطه آغاز یک سری سئوالاتی است که وی به نحوی خاص به آنها پاسخ گفته است. با این حساب اگر در روز ما قادر به دیدن ستارگان نیستیم، پس ستارگان وجود ندارند، وی به این سئوال چنین پاسخ میدهد که با در نظرگیری این مسئله که خداوند در همه زمانها و مکانها وجود دارد، لذا وی ناظر بر کل جهان هستی و موجودات مادی و معنوی است و همین دلیلی است بر اینکه موجودات قابل ادراک توسط احساس انسان، علیرغم عدم دید او میتواند وجود داشته باشد.
esrafil aslani