هابز که طبیعت بشر را طبیعتی شرور میداند بر این اعتقاد است که «تمایل عمومی آدمیان در درجه اول خواهشی است دائم و بیآرام که در جستجوی قدرت است و این میل با مرگ فرو مینشیند.» بدین جهت طبیعت بشر جنگ همه علیه همه است و تشکیل زندگی اجتماعی در گرو یک پیمان و میثاق همگانی است. هابز میگوید: «نهتنها دولت یا جامعه سیاسی، بلکه زندگی اجتماعی نیز معلول میثاق اجتماعی است.» وی بهعلاوه، وجود قدرت مشترک را در این زمینه ضروری میداند و با اشاره به زندگی دستهجمعی زنبور عسل و مورچه مینویسد: «توافق این جانوران برای زندگی اجتماعی یک امر طبیعی است و توافق میان آدمیان که به وسیله قرارداد به وجود میآید یک امر مصنوعی است؛ از اینرو اگر (علاوه بر قرارداد) چیز دیگری برای تداوم آنها لازم باشد، به هیچوجه جای شگفتی نخواهد بود؛ و آن یک قدرت مشترک است که آدمیان را به هراس افکنده و اعمال آنها را در جهت منافع عامه هدایت میکند.». لذا مردم به خاطر صلح و امنیت، آزادی مطلق خویش را با پدیدآوردن یک «بشر اختراعی» که او آن را حکومت و دولت میخواند، از دست میدهند.
esrafil aslani
هیچ چیز به اندازه فرمان آرمانیِ «همنوع خود را همچون خویش دوست بدار» با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد.
SomayehFatemi
هابز اعتقاد داشت که چهار عامل مهم باعث به وجود آمدن ظلمت روحانی گردیده است:
۱- سوءاستفاده از کتاب مقدس
۲- طرح عقاید کذب و موهوم
۳- درآمیختن مذهب با فلسفه یونانیان
۴- ترکیب سنت های نادرست با کتاب مقدس
SomayehFatemi