بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول | طاقچه
کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول اثر کیکی تورپ

بریده‌هایی از کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول

۴٫۲
(۵۲)
بچه‌ها هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوند.
Mahya
سرزمینی پُر از جادو؛ در آنجا پری‌دریایی‌ها آواز می‌خوانند، پری‌ها بازی می‌کنند و بچه‌ها هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوند. در آن سرزمین هر روز ماجرایی اتفاق می‌افتد و چیزی غیرممکن نیست.
آسا
آن‌طرفِ دنیایی که می‌شناسیم، میان دریاهای رؤیا در آن دوردورها، جزیره‌ای هست به نام ناکجاآباد.
آسا
گاهی، ناکجاآباد به دنیای ما نزدیک می‌شود... آن‌قدر نزدیک که صدای خندهٔ یک پری به گوش می‌رسد. هرازگاهی هم ناکجاآباد درهایش را به روی چند آدم ماجراجو باز می‌کند. اگر از ته دل به جادو و پری‌ها باور داشته باشید، شاید برایتان اتفاق شگفت‌انگیزی بیفتد. اگر یک‌دفعه صدای زنگوله‌هایی را شنیدید یا جایی که اصلاً هیچ دریایی نیست، نسیمی از دریا احساس کردید، خوب دقت کنید. ممکن است ناکجاآباد حسابی نزدیکتان شده باشد. شاید هم اگر چشم‌هایتان را ببندید و باز کنید، ببینید در ناکجاآباد هستید. روزی، چهار دختر ماجراجو دقیقاً از همین راه به ناکجاآباد رفتند. این داستان آن‌هاست.
کاربر ۲۸۸۵۳۶۲
میا بلند گفت: «نگاه کنین! یه میز کار کوچولوموچولو اونجاست و یه سطل که از انگشتونه درست شده. وای، این رو ببین، یه قاشق قدیمی رو خم کردن، باهاش صندلی ساختن.» گبی آستین میا را می‌کشید و داد می‌زد: «بذار منم ببینم! بذار منم ببینم!» دخترها نوبتی نگاه کردند. آن‌قدر ذوق‌زده بودند که بالاخره تینک هم خنده‌اش گرفت. میا گفت: «این بامزه‌ترین چیزی نیست که تا حالا دیدین؟»
bookworm📚
تینک مات‌ومبهوت مانده بود. کوچک‌ترین دختر بال داشت. تینک تا حالا ندیده بود که ناپری‌ها بال داشته باشند.
Hosna
میا که عصبانی شده بود، دوباره داد زد: «گبی! نیا تو دست‌وپامون.» گبی بلند شد و نشست. بال‌های لباسی را که پوشیده بود صاف کرد. «من نیومدم تو دست‌وپاتون، کِیت اومد سر راه من. من داشتم پرواز می‌کردم.» میا گفت: «پرواز نمی‌کردی، عین یه حشرهٔ مزاحم بودی.» کِیت گفت: «عیب نداره.» از روی چمن بلند شد. «گبی می‌خوای باهامون بازی کنی؟» هم‌زمان که گبی گفت: «آره»، میا گفت: «نه!» دوتا خواهر به هم خیره شدند. میا با صدایی که ثابت می‌کرد خواهر بزرگ‌تر است، گفت: «گبی تو خیلی کوچولویی، برو یه جای دیگه بازی کن.»
Hosna
گاهی، ناکجاآباد به دنیای ما نزدیک می‌شود... آن‌قدر نزدیک که صدای خندهٔ یک پری به گوش می‌رسد. هرازگاهی هم ناکجاآباد درهایش را به روی چند آدم ماجراجو باز می‌کند. اگر از ته دل به جادو و پری‌ها باور داشته باشید، شاید برایتان اتفاق شگفت‌انگیزی بیفتد. اگر یک‌دفعه صدای زنگوله‌هایی را شنیدید یا جایی که اصلاً هیچ دریایی نیست، نسیمی از دریا احساس کردید، خوب دقت کنید. ممکن است ناکجاآباد حسابی نزدیکتان شده باشد. شاید هم اگر چشم‌هایتان را ببندید و باز کنید، ببینید در ناکجاآباد هستید.
Hosna

حجم

۹۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۹۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد