بریدههایی از کتاب عقده مادر و روابط زن و مرد
۳٫۷
(۹)
مادر و سوفیا، بارهاوبارها باهم درهم میآمیزند. بهسادگی ممکن است مردی مادر خود را در جایگاه الهی بگذارد و با وی بهمانند سوفیا رفتار کند. اگر چنین شود، مرد تا پایان عمر، مادرش را ملاکی برای آنچه «خرد» بهشمار میرود، یا مصداق تنانیشدهٔ (embodiment) همهٔ خردها خواهددانست. این امر بهویژه در مورد مردهایی صادق است که مادری بسیار عاقل یا بسیار قدرتمند دارند. اگر مرد نتواند بین مادر شخصی خود و ایزدبانوی خرد (سوفیا) تمیز و تشخیص بایسته را قائل شود، افکار، بینشها، و سلیقههای مادرش بر زندگی او فرمانروا خواهدبود. گرچه چنین امری سبب ایجاد وضعیتی شاد در رابطهٔ بین مادر و پسر خواهد بود، از اصل و بنیان، فاقد سازندگی است؛ زیرا زنانگی وجود یا بخش زنانهٔ خودِ مرد، مجالی برای آشکار کردن خود پیدا نمیکند
turkan
مادر خوب میتواند در این راه به پسرش کمک کند؛ ولی اگر مرد بخواهد به سرچشمهٔ زنانگی خویش دست یابد، ناچار است سرانجام از مادرش عبور کند. امید آنکه یک مادر عاقل این موضوع را درک کرده، و به پسرش در این انتقال یاری رساند. بیچاره مردی که مادرش بخواهد همواره ملکهٔ زندگی او باشد.
turkan
هیچ نیمهای بر نیمهٔ دیگر برتری ندارد و بهتنهایی، انسانیتِ انسان را پاسخگو نیست. اگر در روانشناسی کهنالگویی یونگ، بر زنده کردن زنانگی و بازگرداندن اصول ایزدبانوی کبیر به فرهنگ و روان انسانها تأکید شده است، این نباید به معنای ناچیز و بیارزش دانستن بخش مردانهٔ وجود شمرده شود؛ بلکه برعکس: «زن» آنگاه به زنانگی واقعی خود دست خواهدیافت که بتواند بخش مردانهٔ وجود خود را بازیابد و آن را زندگی کند، و سپس با نگهداری هدایای «آنیموس» به لایههای عمیقتر برود و به زنانگی واقعی خود دست پیدا کند. هدایای آنیموس برای زن عبارتاند از: استقلال و حاکمیت بر خود، توانایی جهتیابی در زندگی، توانایی هدفگذاری و تمرکز بر هدف و رسیدن به هدف، حق تعیین سرنوشت خود و شکل و ساختار مستحکم و مناسب بخشیدن به امیال و افکار خود
turkan
بیگمان «عقدهٔ مادر» سختترین نبردی است که هر مردی با آن روبهرو میشود. عقدهٔ مادر قابلیتی است واپسگرایانه (regressive) در مرد که میتواند زودتر از هر عنصر دیگری در روان، زندگانی او را به تباهی بکشد. برای مرد، تسلیمشدن به عقدهٔ مادر، یعنی شکستخوردن در نبرد زندگی. عقدهٔ مادر در مرد، یعنی آرزوی او برای بازگشتِ دوباره ( قهقرایی )به دوران کودکی و مورد مراقبت قرارگرفتن؛ یعنی به رختخواب خزیدن و پتو را روی سر کشیدن برای شانه خالی کردن از برخی مسئولیتهایی که با آن روبهروست
turkan
بدون زنانگی، مرد چیزی نیست جز یک پرتو ناتوان نور که بدون هیچ خلاقیتی راه جاودانهٔ خود را بهسرعت در آسمانها میپیماید. ( البته این داستان ابعادی بسیار گستردهتر از این نتیجهگیری کوتاه دارد؛ این یکسویهنگری، به انکار دوجنسیبودن روان ـــ چه در مرد و چه در زن ـــ و ناگزیر به نپذیرفتن بخش مردانهٔ روان انسان و به کژراههٔ فمینیسم منجر خواهدشد.
turkan
آنیموس میتواند به زن شجاعت، اعتمادبهنفس و احساس امنیت بدهد و زن را برای فعالیتهای ذهنی و به کار گرفتن نیروی ابتکار، قویدل کند.
احسان رضاپور
( افلاطون با اشاره به اسطورههای یونان میگوید که انسانهای اولیه کرویشکل بودند؛ بسیار پرشتاب و بسیار قدرتمند. خدایان از قدرت فراوان آنها به هراس افتادند و چاره را در دو نیمه کردن آنها دیدند؛ از آن پس تاکنون، هر نیمه از فقدان شکل کروی اولیهٔ خویش در رنج است و نیمهٔ گمشدهٔ خود را میجوید. در این افسانه، شکل کروی، اشاره به تمامیت روانی دارد. وقتی از تمامیت خارج میشویم، پرندهای را میمانیم که تنها یک بال دارد و بهناچار قادر به پرواز در پهنه آسمان نیست. اشتیاق به پرواز و رنج زمینگیر شدن، پرنده را بر آن میدارد تا پافشارانه، بال گمشدهٔ خود را جستجو کند؛ یا بهدیگرسخن، اشتیاق ناخودآگاه برای رسیدن به تمامیت، ما را بر آن میدارد که با پافشاری در جستجوی نیمهٔ گمشدهٔ خود باشیم. حال اگر این جستجو در بیرون از خود ما صورت بگیرد و پیوند دوباره به شکل بیرونی باشد، اشاره به همین روش سنتی دارد؛ یعنی هر دو از درون ناقصاند و با هم نیز کامل نیستند؛ یعنی درهرحال، دو نیمکرهاند که به هم چسبیدهاند و هرگاه یکی از آنها از میان برداشته شود، آنچه باقی میماند، باز هم یک نیمکره است؛ درواقع بهجای آنکه هر نیمه هنرها و تواناییهای نیمهٔ دیگر را در خود بپروراند و خود به یک کره تبدیل شود، در آن زمینه به همسر خود وابسته خواهد بود و همان نیمکرهٔ ناقص اولیه باقی خواهدماند، و رشد روانی تحقق نمییابد. )
turkan
تمامی حسی که یک مرد دربارهٔ ارزش به خود، اهمیت، امنیت، سرور، خشنودی، دلبستگی و شادمانی دارد، از طبیعت زنانهٔ درونی خود او ناشی میشود
سحر
آرزوی کنارهگیری و بازگشت به یک مرحلهٔ پیشین در فرایند رشد، بازگشت به جایی که شخص در آن احساس امنیت میکرده.
محمد
ناخودآگاه جمعی قلمرو کهنالگوهای جهانشمول انسانی است که هرگاه به آنها انرژی داده شود، بیدار و فعال میشوند؛ این الگوها در درازای زمان وجود داشته و انسانهایی که زمان بسیاری از مرگ آنها میگذرد، این الگوها را زندگی کردهاند. ناخودآگاه جمعی، حوزهٔ استعدادها، تواناییهای بالقوه و امکانات است؛ همهٔ آنچه ما برای «شدن» به آن نیاز داریم، در این قلمرو قرار دارد.
احسان رضاپور
حجم
۱۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان