ابن رشد همواره میکوشید است که به فلسفهٔ اصیل ارسطویی، آنگونه که وی آن را میفهمیده است، وفادار بماند. از سوی دیگر میدانیم که فلسفهٔ ارسطویی در پهنهٔ تفکر اسلامی با عناصر مهمی از فلسفهٔ نوافلاطونی آمیخته شده است. حتی خود ابن رشد نیز، ناخواسته و ناآگاهانه از تأثیر این عناصر نوافلاطونی در تفکر فلسفهاش، مصون نمانده است. با وجود این، وی در مواردی هم که با یک نظریهٔ در اصل نوافلاطونی، ولی به ظاهر ارسطویی - یعنی آنگونه که در آثار منحول و منسوب به ارسطو در ترجمههای عربی آنها یافت میشده است - رو به رو میشود، یا آنها را نادیده میگیرد و بنابر شم نیرومند مشایی خود در اصالت آنها شک میکند، یا میکوشد که آنها را بر طبق معیارهای ناب ارسطویی، دگرگون سازد و عناصر اصیل ارسطویی را از میان آنها بیرون کشد.
esrafil aslani