بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک روز سگ و گربه ای | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک روز سگ و گربه ای

بریده‌هایی از کتاب یک روز سگ و گربه ای

نویسنده:مو ویلمس
امتیاز:
۴.۷از ۱۳ رأی
۴٫۷
(۱۳)
برای دیوا، شگفت‌انگیزترین نقطهٔ زمین، حیاط خودش بود که تویش بنشیند و به داستان‌های فلی گوش کند. این‌طوری، خورشید موهای بدنش را گرم می‌کرد و داستان‌های فلی دنیای خیالش را.
_MahdiGhafuri_
روبه‌رویش یک برج آهنی خیلی بزرگ می‌دید. برج کاملاً با چیزی که دیوا تصور کرده بود فرق می‌کرد، اما درست به همان چیزی شباهت داشت که فلی تعریف کرده بود؛ بزرگ، قوی، باوقار و درعین‌حال ظریف. برج بسیار زیبایی بود. دیوا در برابرش هم احساس کوچکی می‌کرد و هم احساس بزرگی! برج آن‌قدر فوق‌العاده بود که مردم را وادار می‌کرد بایستند و تماشایش کنند. برجی با آن عظمت همهٔ مردم دنیا را وادار می‌کند برای دیدنش به آن‌جا بیایند؛ مردم بسیار بسیار بسیار زیادی از کل دنیا.
_MahdiGhafuri_

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۱۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد