بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وروجک تازه وارد | طاقچه
کتاب وروجک تازه وارد اثر کاترینا نانستاد

بریده‌هایی از کتاب وروجک تازه وارد

امتیاز:
۴.۹از ۸ رأی
۴٫۹
(۸)
فصل ۱: بز قدرشناس و قاشق‌های سخنگو اینجا هستم و دلم برای خودم می‌سوزد. نشسته‌ام روی صندوقی چوبی و بین قفسی پر از غاز و یک بز گیر افتاده‌ام. اگر به غازها زیادی فشار بیاورم، قات‌قات می‌کنند و نوکم می‌زنند، و با اینکه کُتم آن‌قدر کلفت است که دردم نمی‌آید، ولی باز هم گریه‌ام می‌گیرد. اگر به بز زیادی فشار بیاورم، موی بافته‌ام را می‌خورد. همین حالا هم یک گیسِ بافته‌ام ده سانتیمتر از آن یکی کوتاه‌تر است و روبان هم ندارد؛ به خاطرش دلم می‌خواهد گریه کنم. می‌توانم بلند شوم، ولی قایق خیلی تکان‌تکان می‌خورد و ممکن است بیفتم روی آب و فضلهٔ ماهی که کف قایق پخش‌وپلاست. حتی اگر نیفتم، ممکن است با یکی از ماهی‌گیرها روبه‌رو شوم، و آن‌ها همین‌طوری‌اش هم از اینکه یک بچهٔ ده ساله توی قایقشان است عصبانی هستند. فکر می‌کنند بودن بچه توی قایق بدشانسی می‌آورد. اگر دختر باشد هم که بدتر. می‌توانم بروم پیش پیرمرد و کره‌الاغِ دریازده‌اش بنشینم، ولی ممکن است بپرسد چرا این‌همه راه را از کُپِنهاگ تا جزیرهٔ بُرنهُلم تنهایی سفر می‌کنم، و من نمی‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم. گفتنش حتماً من را به گریه می‌اندازد.
دیبا جون
از پنجره بیرون را نگاه می‌کنم و می‌بینم مادربزرگ دارد سر یکی از مرغ‌ها را می‌بُرد. همان‌طور که مادربزرگ کنار تختهٔ برش ایستاده و حرص می‌خورد، بدن مرغ دور حیاط‌پشتی می‌دود و خونش همه‌جا می‌پاشد. مرغِ بی‌سر مثل یک بَربَر رفتار می‌کند و وقت باارزش مادربزرگ را می‌گیرد.
سمانه انصاف جو

حجم

۱۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
۲۳,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد