بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان

بریده‌هایی از کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان

نویسنده:ریک ریوردان
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
مگنس چیس هستم؛ استادِ توصیف کردن. قابل شما را نداشت!
Sara
زرخریدها طوق آهنی به گردن داشتند و بقیهٔ بدنشان، با پارچه‌ای که به کمر بسته بودند و یک‌عالمه ماهیچه پوشیده شده بود. از پوست آفتاب‌سوخته، موهای ژولیده و ریش‌هایشان عرق می‌چکید. با وجود قدرت و هیکلشان به نظر می‌رسید بریدن ساقه‌های گندم برایشان دشوار باشد. ساقه‌ها در برابر تیغهٔ داس‌هایشان خم می‌شدند، صدای خِش‌خِشی شبیه خنده از آن‌ها برمی‌خاست و دوباره راست می‌ایستادند.
n.k
آبشارِ جناغی‌شکل در آن‌سوی کشتزار سر برآورده بود و وسط صخره‌ای که از میان آن بیرون آمده بود، دو درِ آهنیِ عظیم دیده می‌شد.
n.k
چیز آزاردهنده‌ای در نگاهش بود... نوعی خشمِ شناور، مثل آتشی که از یک بام به بام دیگر می‌جهد و نمی‌شود حدس زد چه چیزی را می‌سوزاند و از کنار چه چیزی می‌گذرد.
ARMIN
گفتم: «تو نمی‌تونی از خودت پنهان بشی، لوکی. هر شکلی هم که بگیری، باز هم خودت خواهی بود... تنها، خوار، تلخ، خیانتکار. توهین‌هات توخالی و از سر درماندگیه. تو نمی‌تونی در برابر ما مقاومت کنی، چون تو مایی نداری. تو لوکی هستی و همیشه تنهایی.»
ARMIN

حجم

۴۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

حجم

۴۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

قیمت:
۱۳۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد