بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد دوم | طاقچه
کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد دوم اثر جسیکا دی جورج

بریده‌هایی از کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد دوم

۵٫۰
(۲۰)
وقتی دستش به کتابی می‌رسید، به این آسانی‌ها نمی‌شد آن را از چنگش درآورد.
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
«واقعاً فکر می‌کنی می‌تونم راحت بخوابم وقتی خواهر کوچیکم پشت یه گریفینِ بچه‌سالِ ناشی سوار شده و وسط آسمونه؟» قیافهٔ بران رفت توی هم.
hadi hadi
. کف اتاق مثل یک کاسه به طرف وسط شیب داشت، وسط کاسه لانه‌ای بود از جنس خزه و شاخه‌های کوچک، و وسط لانه هم تخم نارنجی درخشانی قرار داشت که هم‌رنگ و هم‌اندازهٔ کدوتنبلِ رسیده بود. سیلی با اشتیاق به آن خیره شد. «واقعاً درست می‌بینم؟»
Sani and Eli
«ولی روفوس هنوز به اندازهٔ کافی قوی نیست که به دو نفر سواری بده. تازه، جز من به کسی اجازه نمی‌ده پشتش بشینه.» «اگه قصر یه روزی یه تخمِ دیگه ظاهر کنه...» سیلی گفت: «باید پشت سر پوگ و بران توی صف وایسی
S.b

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد