بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد اول | طاقچه
کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد اول اثر جسیکا دی جرج

بریده‌هایی از کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد اول

۴٫۸
(۵۶)
سیلی حالا کاملاً قانع شده بود که قصر فقط جادو نیست، بلکه موجودی زنده است و علاوه بر این، بی‌شک طرفدار آن‌هاست.
المپیان؟:)
«پوگ، این کار رو می‌کنی؟» «برای تو هر کاری حاضرم بکنم.»
Cilli
«اعلی‌حضرت، استدعا می‌کنم...» سفیر پرید وسط حرفش. «نذارید این اتفاق غم‌انگیز با صحبت از انتقام آلوده بشه. این‌جوری ممکنه فاجعه‌های بیشتری اتفاق بیفته.»
المپیان؟:)
و وقتی سیلی‌کوچولو مریض شد و قصر اتاقش را پر از گل کرد، پادشاه‌درخشان هیچ مخالفتی نداشت. همه عاشق سیلی بودند: چهارمین و دلنشین‌ترین فرزند سلطنتی.
المپیان؟:)
فکر می‌کردم اون همه غذا که دیشب خوردیم تا الان سیر نگهم می‌داره، ولی دارم از گرسنگی می‌میرم. مجبورم چندتا از این بیسکوییت‌های سفت رو بخورم.» سیلی با جدیَتی مصنوعی گفت: «همه‌شون رو نخوری ها، دندونات می‌شکنه
=o
«پس تو فکر می‌کنی من باید با هر چی که اونا می‌گن موافقت کنم؟» رالف بالشی برداشت و جوری نگاهش کرد که انگار می‌خواهد آن را به قتل برساند و با پرتاب‌کردنش به طرف دیوار، سیر نمی‌شود.
=o
سیلی غر زد: «وای، خدایا!» ولی از این تعریف و تمجید خوشش آمد. همیشه دوست داشت تصور کند که قصر واقعاً دوستش دارد و اینکه پدرش هم متوجه این موضوع شده بود، خوشایند بود. رالف گفت: «تازه، یه نفر باید مواظب من باشه.» و دستش را دور شانه‌های سیلی انداخت و او را پهلوی خودش کشید. لایلا گفت: «نگران نباشید، مادر.» گونه‌های ملکه را بوسید. «من از جفتشون مراقبت می‌کنم.» سیلی و رالف دوتایی چشم‌هایشان را تاب دادند. آن‌ها می‌دانستند معنی این حرف چیست: لایلا قصد داشت هم مثل ملکه‌ها رفتار کند، هم مثل مادرها. می‌خواست به آن‌ها دستور بدهد هر شب با لباس‌های رسمی توی سالن غذاخوری تابستانی شام بخورند. ولی حتماً مدام هم بهشان گوشزد می‌کرد که سبزیجاتشان را بخورند و سوپشان را هورت نکشند.
المپیان؟:)
خیلی شکل مادرها بود و پهنایش تقریباً به اندازهٔ قد سیلی می‌شد،
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵

حجم

۱۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد