بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم

بریده‌هایی از کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:نشر دنگ
امتیاز:
۳.۹از ۱۷۰ رأی
۳٫۹
(۱۷۰)
اولین گناه کسانی که باعث شدند دچار حس شرمساری شویم کشف خطاهای‌مان نبود؛ فراموش‌کردن بدیِ خودشان بود و بعد، اینکه به خود جرئت دادند ما را به‌خاطر بدی‌مان سرزنش کنند.
Negin
بیایید از قضاوت‌کردن دربارهٔ خود و دیگران،‌ آن‌هم براساس معیارهای غیرحقیقی، دست برداریم.
Negin
آن‌ها به‌ناچار هر موردی را مناسب می‌بینند. جرئت ندارند برای ورود افراد به زندگی‌شان معیارهای مناسبی وضع کنند و روی این تأکید کنند که فرد باید به‌جای صمیمیتِ صِرف، جالب هم باشد، به‌جای جذابیتِ محض، تعامل با او باید چالش‌برانگیز باشد، و به‌جای اعتمادبه‌نفسِ تنها، باید رفتار غیرپرخاشگرانه هم داشته باشد. آن‌ها آن‌قدرها تحمل ندارند که برای رسیدن به فرد مدنظرشان، به بیست یا حتی دویستمین مورد برسند. تنها افرادی که فرصت واقعیِ یافتن فرد لایق خود را دارند کسانی هستند که به‌درستی پذیرفته‌اند ممکن است همیشه تنها بمانند.
Mamane Helena-Leonie
ترس از تنهاماندن ترس مهلکی است که بسیاری از مشکلات‌مان از آن سرچشمه می‌گیرد. برای آغاز اصلاح این وضعیت، باید از بچگی یاد بگیریم که تنهاماندن به‌معنی مشکل‌داشتن نیست؛ تنهایی یعنی به‌قدر کافی صبوربودن تا پیداشدن چیزی که واقعاً موردنظرمان است (اگر واقعاً این‌طور شود).
Negin
تنها افرادی که فرصت واقعیِ یافتن فرد لایق خود را دارند کسانی هستند که به‌درستی پذیرفته‌اند ممکن است همیشه تنها بمانند.
Negin
باید به یاد بیاوریم که خودمان اجازه می‌دهیم ما را براساس معیارهای کوته‌فکرانه بسنجند: ارزش‌های نسبتاً غیرحساب‌شده‌ای که در مکان و زمان خاصِ زندگی‌مان رواج دارند. برای این قضاوت، تعدادی غریبهٔ پرنفوذ را به‌طور تصادفی پذیرفته‌ایم، غریبه‌هایی که در نزدیکی ما زندگی می‌کنند. ولی بهتر است از ذهن‌مان کمک بگیریم و به افکار آدم‌های عاقل، مهربان و حساس‌تری راه پیدا کنیم که در فاصلهٔ دورتری از ما زندگی می‌کنند یا زندگی کرده‌اند. درست همان‌طور که می‌توانیم زیبایی را در مدل‌های روبنس ببینیم، باید او را تصور کنیم که زیبایی‌های پنهان ولی واقعی را در ما می‌بیند.
کاربر ۸۷۰۷۰۸
هنرمندان خالق زیباییِ پدیده‌ای که به تصویر می‌کشند نیستند؛ آن‌ها تنها زیبایی پنهانی را برملا می‌کنند که همیشه ازروی عادت یا غرض‌ورزی نادیده می‌گرفتیم. ولی شاید هیچ‌وقت به‌قدر کافی هنرمند نداشته باشیم تا عدالت را برای دنیا و ساکنانش اجرا کنند. همیشه سبک‌هایی از زیبایی نادیده گرفته خواهد شد. چیزی که بیشتر از همه باید به آن معترف بود ـ‌که از بی‌خبری، نادانی، و شرم ناشی می‌شودــ مربوط به ظاهر خودمان است. ما هم ممکن است درحال‌حاضر افسرده باشیم و کسی وجود نداشته باشد که زیبایی مخصوص ما را به بقیه نشان دهد
کاربر ۸۷۰۷۰۸
واضح‌ترین مطلب درمورد افرادی که از تنهایی می‌ترسند این است که در انتخاب همراه خود در زندگی، تصمیمات بسیار اشتباهی می‌گیرند. آن‌ها به‌ناچار هر موردی را مناسب می‌بینند. جرئت ندارند برای ورود افراد به زندگی‌شان معیارهای مناسبی وضع کنند و روی این تأکید کنند که فرد باید به‌جای صمیمیتِ صِرف، جالب هم باشد، به‌جای جذابیتِ محض، تعامل با او باید چالش‌برانگیز باشد، و به‌جای اعتمادبه‌نفسِ تنها، باید رفتار غیرپرخاشگرانه هم داشته باشد. آن‌ها آن‌قدرها تحمل ندارند که برای رسیدن به فرد مدنظرشان، به بیست یا حتی دویستمین مورد برسند. تنها افرادی که فرصت واقعیِ یافتن فرد لایق خود را دارند کسانی هستند که به‌درستی پذیرفته‌اند ممکن است همیشه تنها بمانند.
کاربر ۸۷۰۷۰۸
افراد نگران باید به‌مرور، وحشت از آینده را کنار بگذارند و به‌جای آن، گذشتهٔ همراه با ضربات روحیِ خود را، که بدون واکاوی مانده، صبورانه درک و هضم کنند.
Negin
عصر یک روز عادی وقت مناسبی است برای اینکه افراد تصمیم بگیرند می‌خواهند با زندگی‌شان چه کنند و واقعاً دنبال چه چیزی بروند؛ ولی وقتی جمعیتِ اطراف‌تان هیچ‌وقت متفرق نمی‌شود، چنین لحظاتی به‌ندرت پیش می‌آیند. ردکردن دیگران بسیار سخت است؛ برای همین، کم پیش می‌آید که افراد زیبا بیش‌از چند ماه تنها زندگی کنند. ازطرف‌دیگر، معمولاً کسی هم آن‌ها را رد نمی‌کند. چه‌کسی می‌تواند آن‌ها را بگذارد و برود؟ بااین‌حال آنچه معمولاً باعث پختگی‌مان می‌شود تجارب دشوارِ عاشقانه است. اینکه دیگران ما را نپذیرند مجبورمان می‌کند ویژگی‌های شخصیتیِ لازم برای جبران آن موقعیت را پرورش دهیم. این تقصیر افراد زیبا نیست که رفتار کلیشه‌ای دارند یا درنهایت، کمی لوس هستند
Javad Azar
ترس ما نشان اندوهی قدیمی است، نشان اینکه چیزی در دنیای بیرون پیدا نمی‌کنیم که پاسخ‌گوی وحشت دنیای درون‌مان باشد.
Ahmad
باید بدانیم چنین افرادی بیشتر، از رهاشدن و یادآوری بی‌کفایتی خود وحشت دارند تا موفقیت ما. بنابراین مسئلهٔ مهم این است: باید تا می‌توانیم تلاش کنیم که همراهان مضطرب خود را از وفاداری‌مان به آن‌ها و ارزش همیشگی‌شان مطمئن کنیم، نه اینکه فرصت‌های‌مان را خراب کنیم.
eli
نمی‌توان این را به‌راحتی پذیرفت که کسانی که در بچگی ما را دوست داشته‌اند می‌توانند به ما حسادت کنند، به‌خصوص وقتی بدانیم آن‌ها از بیشتر جهات، خود را وقف ما کرده‌اند. باوجوداین، والدین می‌توانند از زندگی خود حسرت‌هایی به دل داشته باشند و از این بترسند که دیگران، حتی فرزندان‌شان، نادیده‌شان بگیرند یا کوچک بشمارندشان. همین‌طور که بزرگ‌تر می‌شویم، چیزهایی را به ما یادآوری می‌کنند تا خودمان را دست‌بالا نگیریم و گذشته‌مان را فراموش نکنیم.
eli
ظاهراً بیشتر ترجیح می‌دهیم نگران و غمگین باشیم تا اینکه با خطراتی روبه‌رو شویم که به‌شکلی پنهانی با خلقیات مثبت ذهن‌مان پیوند دارد. شاید حرف متناقضی باشد، ولی ما از شادی واهمه داریم.
kimiya.kh
همهٔ ما اساساً از برنامهٔ دیگران بی‌خبریم. واقعاً نمی‌توانیم بگوییم دیگران می‌توانند درخواست‌مان را قبول کنند یا نه، چون به نقشه‌ها و تصورات آن‌ها دسترسی نداریم. بنابراین سعی می‌کنیم نقص اطلاعات خود را با پیش‌گرفتن جهت‌گیریِ منفی‌نگرانه رفع کنیم.
eli
دقیقاً به همین دلیل است که باید موقع درخواست از دیگران، دربارهٔ برنامهٔ شخصی‌شان بپرسیم. اصلاً خبر نداریم برنامهٔ آن‌ها در چه مرحله‌ای است.
eli
دلیل واقعیِ نه‌گفتن دیگران این است که درخواست ما با برنامه‌ریزی آن‌ها هماهنگی ندارد. آن‌ها نه به کارهای احمقانهٔ ما فکر می‌کنند، و نه به اسم‌هایی که دیگران در مدرسه روی ما گذاشته‌اند یا چیزی که ما را نصفه‌شب از خواب بیدار می‌کند.
eli
از قدیم گفته‌اند، باید یاد بگیریم به دشمن‌مان با تأسف و ترحم بنگریم و اگر از دست‌مان ساخته است، با عشقی بخشش‌گونه.
kimiya.kh
: برای اینکه بتوانیم از خودمان در برابر دشمن بیرونی دفاع کنیم، ابتدا باید طرف خودمان باشیم. برای بعضی افراد، این کار آن‌قدر که به نظر می‌رسد، آسان نیست. تا وقتی به این حقیقت پی نبریم، بیشتر مایلیم شخصیت خود را این‌طور تعبیر کنیم: بد، ناحق، غلط، شرم‌آور و به‌دردنخور. این کار زیاده‌روی به نظر می‌رسد، و بخش عاقل و بالغِ شخصیت‌مان می‌داند که چنین کاری اصلاً درست نیست. باوجوداین، در درون‌مان حس می‌کنیم که نه‌تنها چنین کاری درست است، بلکه این حقیقتی اساسی درمورد ماست.
azar mashayekhi
چرا باید شنیدن یک «نهٔ ساده (کلمه‌ای کوتاه و بی‌خطر) این‌قدر دردناک و سخت باشد که ترجیح بدهیم به‌جای روبه‌روشدن با آن، در فقر و نادیده گرفته‌شدن و ناخشنودی بمانیم؟ چون موضوع بر سر شنیدن «نه» نیست؛ کاری که سعی می‌کنیم انجام دهیم نشنیدن چیزی است کاملاً متفاوت: اینکه نفرت‌انگیزیم.
eli

حجم

۸۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۸۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۱۰,۵۰۰
۵,۲۵۰
۵۰%
تومان