بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم

بریده‌هایی از کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:نشر دنگ
امتیاز:
۳.۹از ۱۷۰ رأی
۳٫۹
(۱۷۰)
باید بدانید احساس زشت‌بودن واقعاً ربطی ندارد به اینکه چه قیافه‌ای دارید. زیبارویانی هستند که از قیافهٔ خود بیزارند و در مقابل، افراد سپیدمو و نه‌چندان زیبایی هستند که مشکلی با ظاهر خود ندارند.
Mohammadamin
فقط کافی است بدانیم که اگر همه را به‌قدر کافی و از نزدیک بررسی کنیم، می‌فهمیم که هرکس به‌نوعی ناقص و بیچاره است. شاید کمی خطاکار باشیم، ولی خوشبختانه همه همین‌طور بوده‌اند و هستند. شاید کمی ساده‌لوح، نامعقول و بدرفتار باشیم، ولی این کاملاً طبیعی است.
الهام جعفری
واقعیت این است که زیبایی همیشه متنوع‌تر از چیزی است که یک جامعه یا عصر خاص قدرت پذیرشش را دارد.
الهام جعفری
نظریهٔ قدرت این ایدهٔ کاملاً نامناسب را زیر سؤال می‌برد که «اگر کمی بیشتر بگردیم، شخصی خواهیم یافت که همیشه بی‌نقص است و می‌توانیم کنارش باشیم». اگر قدرت همیشه با اشتباه مرتبط باشد، هیچ فرد بی‌عیب‌ونقصی پیدا نمی‌شود. شاید افرادی پیدا کنیم با قدرت‌های متفاوت، ولی آن‌ها فهرستی از ضعف‌ها را نیز همراه خود دارند. پس اصلاً آدم بی‌نقصی وجود ندارد. به‌یادآوردن این موضوع همیشه آرامش‌آور است.
marie45
نظریه از این قرار است: قدرت هر فرد لزوماً ضعفی ذاتی به‌همراه دارد. داشتن قدرت بدون ضعف غیرممکن است. هر مزیتی عیبی به‌همراه دارد. و امکان ندارد همهٔ مزیت‌ها باهم در یک فرد جمع شوند.
Shayan Shirvani
پناه‌بردن به خرده‌نگرانی‌های روزمره جایگزینی است برای ضربه‌های روحی حل‌نشده، مانند شرم، تحقیر، احساس اهمیت‌نداشتن برای والدین، قصور، یا سوءاستفاده.
Mahdie
اینکه دیگران ما را نپذیرند مجبورمان می‌کند ویژگی‌های شخصیتیِ لازم برای جبران آن موقعیت را پرورش دهیم. این تقصیر افراد زیبا نیست که رفتار کلیشه‌ای دارند یا درنهایت، کمی لوس هستند.
Mahdie
می‌توانیم مراسم تدفین خود را تصور کنیم: احساسات و حرف‌های دیگران درمورد آن، تصور گریهٔ دیگران، و عمل به وصیت‌نامه‌مان. بعد کم‌کم فراموش‌مان می‌کنند و تبدیل می‌شویم به غریبه‌ای در عکس‌های خانوادگی. چیزی نمی‌گذرد که به تردید تبدیل می‌شویم («یکی از اجدادم وکیل بود، گمون کنم، شاید...») و بعد کاملاً فراموش می‌شویم، مثل تکه‌ای از آوازی کسل‌کننده در لابه‌لای آرشیوی خاک‌گرفته، طوری که انگار هیچ‌وقت وجود نداشته‌ایم. تأمل‌کردن دربارهٔ بی‌اهمیت‌بودن پایان کارمان، به‌شکلی عجیب، ترس‌مان از زندگی را بیشتر نمی‌کند. هرقدر مرگ‌مان نامعقول‌تر باشد، ارزش زنده‌بودن در چشم ما بیشتر می‌شود. بودن فقط حالت ناگزیر اشیا نیست، بلکه فرصتی عجیب و ارزشمند است. شاید از بودن‌مان آن‌قدر شگفت‌زده شویم که دیگر ناراحتِ نبودن‌مان نباشیم.
marie45
می‌توانیم مراسم تدفین خود را تصور کنیم: احساسات و حرف‌های دیگران درمورد آن، تصور گریهٔ دیگران، و عمل به وصیت‌نامه‌مان. بعد کم‌کم فراموش‌مان می‌کنند و تبدیل می‌شویم به غریبه‌ای در عکس‌های خانوادگی. چیزی نمی‌گذرد که به تردید تبدیل می‌شویم («یکی از اجدادم وکیل بود، گمون کنم، شاید...») و بعد کاملاً فراموش می‌شویم، مثل تکه‌ای از آوازی کسل‌کننده در لابه‌لای آرشیوی خاک‌گرفته، طوری که انگار هیچ‌وقت وجود نداشته‌ایم. تأمل‌کردن دربارهٔ بی‌اهمیت‌بودن پایان کارمان، به‌شکلی عجیب، ترس‌مان از زندگی را بیشتر نمی‌کند. هرقدر مرگ‌مان نامعقول‌تر باشد، ارزش زنده‌بودن در چشم ما بیشتر می‌شود. بودن فقط حالت ناگزیر اشیا نیست، بلکه فرصتی عجیب و ارزشمند است. شاید از بودن‌مان آن‌قدر شگفت‌زده شویم که دیگر ناراحتِ نبودن‌مان نباشیم.
marie45
ما زشت نیستیم؛ فقط از افرادی که می‌توانند زیبایی ما را تشخیص دهند دوریم.
ℳⓞђαლăの
شاید زندگی با فرد نامناسب تقریباً تحمل‌پذیر به‌نظر برسد، ولی با گذشت زمان این فرد به سنگ‌ریزه‌ای در کفش شما تبدیل خواهد شد و این «خطای ناچیز» هیچ فرقی با گیرافتادن در وضعیتی «کاملاً وحشتناک» نخواهد داشت.
ℳⓞђαლăの
تنها افرادی که فرصت واقعیِ یافتن فرد لایق خود را دارند کسانی هستند که به‌درستی پذیرفته‌اند ممکن است همیشه تنها بمانند.
ℳⓞђαლăの
تنها افرادی که فرصت واقعیِ یافتن فرد لایق خود را دارند کسانی هستند که به‌درستی پذیرفته‌اند ممکن است همیشه تنها بمانند.
ℳⓞђαლăの
برای اینکه بتوانیم از خودمان در برابر دشمن بیرونی دفاع کنیم، ابتدا باید طرف خودمان باشیم.
ℳⓞђαლăの
چیزی که جداً باید از آن بترسیم «نه» نیست، بلکه رسیدن به زمانی است که با ناکامی از این دنیا می‌رویم. پس بهتر است درخواست‌مان را مطرح کنیم.
Mahdie
اگر به کسی که از خود متنفر است و در این وضع گیر افتاده بگویید «یه کم بخند» یا «خودت رو بیشتر دوست داشته باش» همان‌قدر ناراحت می‌شود که به یک انگلیسی‌زبان بگویید «بلغاری حرف بزن دیگه». این کار به زمان و آموزش زیاد احتیاج دارد.
|نستوه|
مشکل اینجاست که کسانی که فکر می‌کنند آدم‌های به‌دردنخوری هستند نمی‌گذارند دیگران مراقب‌شان باشند. آن‌ها نمی‌دانند چطور کمک بخواهند، و وقتی کسی به آن‌ها کمک می‌کند، ممکن است در برخورد اول آن را پس بزنند، و دوست دلسوزشان را به عجیب‌بودن یا ناواردبودن متهم کنند (چرا می‌خواهند به یک آدم غیرعادی کمک کنند؟).
|نستوه|
راه‌حل این مشکل واژهٔ ساده‌ای است که بارها شنیده‌ایم ولی لازم است آن را در ابعاد نجات‌بخشش درک کنیم: عشق.
|نستوه|
چنین افرادی تلویحاً به دشمنان‌شان می‌گویند: «من بیشتر از تو از خودم متنفرم. بیشتر از چیزی که تو بخواهی می‌خواهم خودم را بکشم.»
|نستوه|
برای اینکه بتوانیم از خودمان در برابر دشمن بیرونی دفاع کنیم، ابتدا باید طرف خودمان باشیم.
|نستوه|

حجم

۸۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۸۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۱۰,۵۰۰
۵,۲۵۰
۵۰%
تومان