بریدههایی از کتاب جنگی که بالاخره نجاتم داد
نویسنده:کیمبِرلی بروبیکر بردلی
مترجم:مرضیه ورشوساز
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۷از ۱۲۲ رأی
۴٫۷
(۱۲۲)
اگر به ترسم اجازه میدادم وارد شود، هیچوقت نمیتوانستم جلویش را بگیرم.
i_ihash
اگر چیزی که ازش میترسیدم جانم را نجات میداد چه؟
Moti
کلمهها میتوانند خطرناک و نابودگر باشند، به اندازهٔ بمبها.
i_ihash
«همه دارن. زخمهای نامرئی.»
i_ihash
ما شاید خیلی چیزها بدانیم، ولی لزوماً باورشان نداریم
نگین هستم یک عدد فرفری
پایم هیچوقت کاملاً خوب نمیشد، ولی میتوانستم راه بروم، بدوم و از پلهها بالا بروم. شاید احساساتم هم هیچوقت کاملاً خوب نمیشد، ولی به اندازهٔ کافی آرامش پیدا کرده بودم.
Elham jannesari
«برای مسنترها مرگِ راحت میتونه یه موهبت باشه.»
i_ihash
ما شاید خیلی چیزها بدانیم، و شاید روزی باورشان کنیم.
mehrsa
کلمهها میتوانند خطرناک و نابودگر باشند، به اندازهٔ بمبها.
Hossein shiravand
سر تکان دادم. گفتم: «مواظب خودت باش.»
لبخند محزونی زد. «نمیتونم. یادت رفته؟ جنگه.»
Elham jannesari
ما شاید خیلی چیزها بدانیم، ولی لزوماً باورشان نداریم.
i_ihash
بعد از چند پیچ، راه به جادهای رسید که میرفت سمت خانهٔ تورتونها و بعد اصطبل. برآمدگی بالای اصطبل را میدیدم. میدانستم کجا هستم. داد زدم: «فرِد!» و بعد دویدم. تا آن موقع خیلی ندویده بودم. سکندری میخوردم و تلوتلو میرفتم و نفسم داشت بند میآمد، ولی میدویدم، واقعاً داشتم میدویدم و آنقدر خوش میگذشت که بلندبلند خندیدم. از پیچی رد شدم و رسیدم به حیاط اصطبلها و چشمم افتاد به فرِد، خدمتکار خانم تورتون، که داشت مثل همیشه کلاهش را برمیداشت تا سر کچلش را بخاراند.
جودیآبــوت
چیزی که درسته با چیزی که اجازه داریم بعضی وقتها فرق میکنه
vania
رحم یعنی توانایی، و حق اینو داری که کسی رو اذیت کنی، یا عذاب بدی، ولی خودت انتخاب میکنی این کار رو نکنی.
Elham jannesari
برداشت سیبزمینی کسلکننده، کثیف، طاقتفرسا و سرد بود. خوشم آمد.
ژنرالیسم
«لابد با هم احساس بدبختی کردن بهتر از تنهایی بدبخت بودنه.»
Dayan
بعضی وقتها چیزی که درست است با چیزی که قانونی است فرق میکند.
Kara danvers
اگر چیزی که ازش میترسیدم جانم را نجات میداد چه؟
Moti
میخواستم فرار کنم.
سوزان گفت: «تحمل کن. تنها کاری که میتونیم بکنیم.»
«یعنی فقط حسش کنیم؟»
Javad Hosseini
من دختر قویای شده بودم که میتوانست ساعتها سخت کار کند. دختر محکمی شده بودم که میتوانست درد شانهها و تاولهای ظاهرشده کف دستش را ندیده بگیرد.
یاسمن
حجم
۲۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۹۷,۰۰۰
۴۸,۵۰۰۵۰%
تومان