بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معلم پیانو | طاقچه
تصویر جلد کتاب معلم پیانو

بریده‌هایی از کتاب معلم پیانو

نویسنده:چیستا یثربی
امتیاز:
۳.۶از ۲۵۵ رأی
۳٫۶
(۲۵۵)
گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود...
Nika
گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود...
Maryam Bagheri
همان‌طور روی نیمکت نشسته بودم که ناگهان احساس کردم صدای رکوییم موتسارت در ذهنم پخش می‌شود. نشانه‌ی خوبی نبود، این آهنگ عزا بود. آهنگی که موتسارت برای ساخت آن پول گرفته بود و می‌گفت اگر این آهنگ را بسازم می‌میرم و مُرد.
Melika_SA
گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود... وقتش رسیده بود.
Melika_SA
"گاهی وقتا باید تظاهر کنی که نمی‌ترسی"
Melika_SA
چیزی به نام اعتماد که صدها ساعت حرف و دلیل هم آن را زنده نمی‌کرد.
Maryam Bagheri
انگار روحش را به برگ‌ها، درختان و حتی طوفان پشت پنجره بخشیده بود.
Romina
طوفان بود، حتماً همه می‌خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه‌ی گردوغبار جهان را به سروصورتم می‌ریخت
zeinab☆
منشی ناخن‌ دورنگ به ناخن‌های سه‌رنگ من نگاه کرد و به سر و ظاهرم، اول نشناخت؛ لحظه‌ای جا خورد و بعد نمی‌دانم چرا ناگهان رفتارش تغییر کرد، شاید هم می‌دانم... این رسم روزگار است. کافی‌ست لباس مارکدار بپوشی، چکمه‌ی مارکدار دو، سه میلیونی به پا کنی، کیف گران‌قیمت روی شانه‌ات باشد و ناخن‌هایت را سه‌رنگ کنی... مو یادت نرود! مو خیلی مهم است، باید آخرین مدل و رنگ باشد. اولین چیزی که مردم نگاه می‌کنند کفش‌ها و موهایت است. رفتارش آنچنان تغییر کرد که مرا خارج از نوبت داخل کلاس فرستاد.
سپیده
بوی لباس‌های مادربزرگ را که در کیسه آویزان می‌کرد و همیشه ذوق داشت که بالاخره آن‌ها را جایی می‌پوشد. ولی زمان گذشت، مادربزرگ پیر شد و هرگز جایی پیدا نکرد که آن لباس‌ها را بپوشد.
غربت نشین
"گاهی وقتا باید تظاهر کنی که نمی‌ترسی"
parva
اولین چیزی که مردم نگاه می‌کنند کفش‌ها و موهایت است.
parva
وقتی هفت ساعت بعد، از آن آرایشگاه لعنتی بیرون آمدم، شبیه هر کسی بودم به جز خودم. فقط چشم‌هایم غمگین و بی‌توجه هنوز مال خودم بود. انگار دست قهار هیچ آرایشگری نمی‌توانست برای این چشم‌های غمگین کاری کند...
parva
صندلی نشستم. نشست. لحظه‌ای مکث. انگار نفس می‌گرفت و بعد شروع به نواختن کرد. نرم و آرام. مثل اینکه کلیدهای پیانو را نوازش می‌کرد و من با موسیقی، چهره‌ی کیمیا را می‌دیدم... و حس می‌کردم این دست‌ها روی صورت معصوم دختر من نواخته می‌شوند. دختری که شیرش داده بودم، اولین لبخندش را دیده بودم، اولین بوسه‌اش مال من بود، گریه‌هایش روی شانه‌ی من بود. موسیقی بی‌نظیر بود. مرا می‌برد بالا و بالاتر... آن را شنیده بودم
parva
حتماً همه می‌خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه‌ی گردوغبار جهان را به سروصورتم می‌ریخت، با کفش‌های پاشنه‌بلند، دربه‌در دنبال آدرسی می‌گشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود
پریزاد~

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد