بریده‌هایی از کتاب بی حد و مرز

اهدافِ شما باید شما را به چالش بکشند، اما نه آن‌قدر که خسته شوید و رهایشان کنید. - مبتنی بر زمان بودن: عبارتِ «هر هدف، رؤیایی با یک ضرب‌الاجل است» به ذهنمان می‌رسد. تعیین‌کردن زمان مشخص برای تکمیل هدف، شما را برای رسیدن به هدف آماده‌تر می‌کند.

نمی‌آورید. ما واژه‌های مقصود و اهداف را می‌شنویم که مرتباً در کسب‌وکار استفاده می‌شوند، اما آیا واقعاً معنای آن‌ها و شباهت و تفاوت‌هایشان را می‌دانیم؟ هدف، نقطه‌ای است که فرد آرزو دارد به آن دست پیدا کند. مقصود، دلیلِ فرد برای رسیدن به هدف است.

باوری که شما را به پیش می‌راند درست بیان کنید، مردم آنچه را پیشنهاد می‌کنید، خواهند خواست یا همان‌طور که معمولاً می‌گوید: «مردم کاری را را نمی‌خرند که شما انجام می‌دهید، بلکه دلیل شما برای انجامِ آن کار را می‌خرند بنابراین اگر ندانید چرا چنین کاری انجام می‌دهید، دیگران از کجا باید بفهمند؟»

انگیزه فرایند است و چون راهبرد هم هست، بر آن کنترل دارید و می‌توانید با انجام دستورالعمل صحیح، آن را مدام خلق کنید. این هم از فرمول: انگیزه = هدف × انرژی × مراحل ساده ۳

همچنین انگیزه بدین معنا نیست که شما باید از کاری که انجام می‌دهید، لذت ببرید. دوستِ کارآفرینِ من، تام بیلیو، از ورزش‌کردن متنفر است؛ اما دلیل قانع‌کننده‌ای برای این کار دارد، بنابراین هر روز صبح ورزش می‌کند.

باور جدید: نبوغ از بدو تولد ظهور نمی‌کند، بلکه از طریق تمرین زیاد حاصل می‌شود.

هیجان و عشق، انگیزهٔ فرد هستند، سوختی برای کاری که انجام می‌دهد. به نظر می‌رسد انگیزهٔ اولیهٔ لی تنشی بود که در جایگاه فردی چینی‌امریکایی در مکانی که به آن تعلق نداشت احساس می‌کرد

دوست‌داشتن، عشق‌ورزیدن یا احترام‌گذاشتن به من، وظیفهٔ شما نیست. وظیفهٔ خودم است.

آنچه از داستانِ برادران رایت می‌آموزیم، این است که تصورات عمومی فاسد و فریبنده هستند و مردم نمی‌توانند آنچه را اعتقاد دارند ممکن است، با آنچه واقعاً رخ می‌دهد تطبیق دهند.

در عوض، سعی کنید چیزی مثل این بگویید: «این چیزی است که من هنوز خیلی خوب یادش نگرفته‌ام.» این تغییر زبانی را می‌توان به هر چیزی که می‌خواهید بهبود دهید اعمال کنید.

اگر ما بزرگ‌سالان باور کنیم ظرفیتِ یادگیری نداریم، به‌جای اینکه مسئولیتِ تدریسِ آنچه را بر عهده بگیریم که باید بدانیم، چه‌کار خواهیم کرد؟ به خود می‌گوییم مهم نیست، بهانه می‌آوریم، دیگران و موقعیتمان را مقصر می‌شماریم و بعد حواسمان را با چیزهایی پرت می‌کنیم که به ما احساسِ خوبی می‌دهند.

باورهای محدودکننده شاید شما را از مسیر درست خارج کنند، حتی وقتی در حال انجام کاری هستید که معمولاً خوب انجامش می‌دهید هم شاید این اتفاق بیفتد. تابه‌حال شده مجبور شوید کاری را انجام دهید که معمولاً برایتان بسیار ساده است (مثلاً نوشتن یک یادداشت یا انجام محاسباتِ سریع) اما فشارها باعث شوند آن‌قدر به خودتان شک کنید که در کار شکست بخورید؟ در این مواقع، باوری محدودکننده شما را عقب نگاه داشته است. اگر بتوانید این فکرها را از سرتان بیرون کنید، هیچ مشکلی در انجامِ کار نخواهید داشت، اما صدای درونتان شما را محدود می‌کند.

استن سر تکان داد و گفت: «قدرتِ زیاد، مسئولیت زیاد با خودش می‌آره.» «دقیقاً همین‌طوره استن. عکسش هم درسته، یعنی مسئولیتِ زیاد با خودش قدرتِ زیاد می‌آره.»

ذهنیت، از باورها و فرضیات و گرایش‌هایی ساخته شده است که دربارهٔ خود و جهانِ اطرافمان داریم. رفتار کاملاً توسط باورهای ما هدایت می‌شود، پس پیش از آنکه دربارهٔ نحوهٔ یادگیری بیاموزیم، باید باورهای زیربنایی‌مان را دربارهٔ آنچه در جهان اطراف ممکن است، بررسی کنیم.

دوست‌داشتن، عشق‌ورزیدن یا احترام‌گذاشتن به من، وظیفهٔ شما نیست. وظیفهٔ خودم است.

اولین عنصر در مدلِ بی‌حدومرزِ سه‌بخشی، ذهنیت است که در واقع گرایشِ ذهنی یا سرشتی است که واکنش‌های فرد و تفسیرهای وی را از موقعیت‌های گوناگون مشخص می‌کند.

سؤالات، تمرکز شما را هدایت می‌کنند بنابراین نقشی مهم در زندگی دارند، حتی نقشی مهم برای درکِ مطلب دارند. چون مردم موقع مطالعه معمولاً سؤالاتِ کافی نمی‌پرسند، تمرکز خود را از دست می‌دهند و درک و حفظِ مطالب در ذهنشان کاهش می‌یابد. اگر ذهنتان را پیش از خواندن با سؤالاتِ صحیح آماده کنید، پاسخ‌ها را در همه‌جا خواهید دید.

بیشتر جواب‌هایی که می‌خواهیم در دسترسمان هستند، اما سؤال‌های صحیح نمی‌پرسیم که پاسخ‌های صحیح به دست آوریم. معمولاً سؤالاتِ بی‌مصرف یا بدتر از آن، سؤالاتی می‌پرسیم که قدرتمان را می‌گیرند. چرا من به‌اندازهٔ کافی باهوش نیستم؟ چرا به‌اندازهٔ کافی خوب نیستم؟ چرا نمی‌توانم وزن کم کنم؟ چرا نمی‌توانم شریک زندگی‌ام را پیدا کنم؟ این سؤال‌های منفی را از خود می‌کنیم و بعد همین سؤال‌ها به ما شواهدی را به‌جای پاسخ‌های صحیح می‌دهند.

راِی‌اِس شما مثلِ الگوریتم همین سایت است و علایقتان را بیشتر به شما نشان می‌دهد و چیزهایی را که بهشان توجهی ندارید، پنهان می‌کند.

فاگ توانایی را با سادگی یکی می‌داند و می‌گوید زمانی که چیزی برای ما ساده باشد، بسیار بیشتر قادر به انجامِ آن خواهیم بود