بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خودشناسی | صفحه ۵۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خودشناسی

بریده‌هایی از کتاب خودشناسی

۳٫۶
(۱۱۱۹)
اصلاً چرا خودم رو درگیر این قضیه کردم، این صورت حساب لعنتی، آخه چرا من، اشتباه از خودم بود، شاخه‌های این درختا، خوابم نمی‌بره ...» این جریان سیال و پرسرعت را می‌توان به تدریج رام کرد، قدرت سیلابیِ آن را گرفت، آن را به سوی جویبارهای روان‌تر هدایت کرد و به چیزهایی تبخیرش کرد که کمتر دلهره‌آور باشند. وقتی اضطراب‌هایمان به نحوی روش‌مند نظم و ترتیب بیابند و به آن‌ها پرداخته شود، بی‌اعصابی‌مان نیز به طور کلی افول خواهد کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
باید بدانیم که عشق شرافتمندانه به خویشتن با خودخواهی فرق دارد: عشق به خویشتن یعنی احساس صحیحِ احترام به خودمان.
مونا
میزان عشق ما به خودمان به طور مشخص هنگامی معلوم می‌شود که با تهدیدهایی از سوی دیگران روبه‌رو شویم. وقتی با غریبه‌ای دیدار می‌کنیم که دارای چیزهایی است که ما فاقدشان هستیم
مونا
گر امکانات فراوانی برای عشق به خویشتن داشته باشیم، احساس خواهیم کرد واجد این توان هستیم که به اشتباه‌های خودمان اذعان کنیم و کماکان به عزت نفس خودمان باور داشته باشیم. اما اگر عشقمان به خویشتن بسیار شکننده باشد، اصلاً به خودمان اجازه نمی‌دهیم کوچک‌ترین خطا یا اشتباهی را از جانب خودمان بپذیریم؛ در این حالت ته‌مانده‌های عزت نفسمان را نیز از دست می‌دهیم. آنقدر شکننده می‌شویم که هیچ کس نباید اطرافمان بپلکد.
کتابخوان
شاید روی تخت یا مبل دراز کشیده باشیم، در حالی که قلم و دفتری به دست داریم. کلید ورود به تعمق فلسفی این سه پرسش مهم است: هم اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟ هم اکنون بابت چه چیزی عصبانی‌ام؟ هم اکنون بابت چه چیزی هیجان دارم؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سه چهارم پریشانی‌های ما ناشی از این نیست که چیزهایی نگران‌کننده وجود دارند، بلکه ناشی از آن است که به نگرانی‌هایمان فرصت لازم و کافی نمی‌دهیم که درک شوند و بدین ترتیب خنثی گردند.
مونا
ذهن اساساً به دو بخش آگاه و ناخودآگاه تقسیم می‌شود؛ یعنی بین آنچه بی‌واسطه در دسترس ما است و آنچه در سایه‌های ذهن واقع است، که وقتی به شکل علایم بیماری، رویاها، لغزش‌های زبانی و اضطراب‌ها، حسرت‌ها و ترس‌های فراگیر بروز می‌کند، سخت غافلگیر می‌شویم. همچنین یکی دیگر از تأثیرات روان‌شناسی این بوده است که عموماً تأکید داریم که از جمله لازمه‌های بلوغ این است که رانه‌ای همیشگی در ما باشد تا امور ناخودآگاه را به امور آگاهانه تبدیل کنیم، تا این رویه یاری‌مان کند در هنر خودشناسی استاد شویم. اما نباید خودمان را سرزنش کنیم که چرا چندان از ذهن خودمان سر در نمی‌آوریم. این معضل در خودِ معماری مغز ما ریشه دارد؛ زیرا مغز ما اندامی است که طی هزاران سال نه برای غربال‌گریِ صبورانه و درون‌نگرانهٔ ایده‌ها و عواطف، بلکه برای تصمیم‌گیری‌های سریع و غریزی تکامل یافته است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی شخصی دیگر ما را می‌آزارد یا تحقیرمان می‌کند، چه بسا بتوانیم از کنار این توهین بگذریم و هیچ اعتنایی نکنیم، زیرا اطمینان داریم که ما هم حق داریم همان‌طور که هستیم وجود داشته باشیم. یا شاید بخواهیم دیگران را مجبور کنیم که به ما احترام بگذارند، در فکر فرو رویم و در درونمان بشکنیم، و با چند کلمهٔ بی‌ادبانه کل وجودمان به لرزه بیفتد.
کتابخوان
میزان عشق ما به خودمان به طور مشخص هنگامی معلوم می‌شود که با تهدیدهایی از سوی دیگران روبه‌رو شویم. وقتی با غریبه‌ای دیدار می‌کنیم که دارای چیزهایی است که ما فاقدشان هستیم (شغل بهتر، همسر دلپسندتر و از این دست)، در صورتی که عشق ما به خودمان کم باشد، احتمالاً بی‌درنگ احساس بی‌ارزشی و رقت‌انگیزی می‌کنیم.
کتابخوان
خودشناسی تا حد زیادی یعنی این که ساختاربندیِ متمایز هویت عاطفی خودمان را درک کنیم.
کتابخوان
ساختار هویت عاطفی ما حول چهار مضمون اصلی بنا شده است: عشق به خویشتن صداقت و راستی ارتباط توکل شدت خاص هر یک از این مضامین و نیز نظم و ترتیب آن‌ها است که وجود عاطفی ما را شکل می‌بخشد.
کتابخوان
شخصیت ما را می‌توان اغلب به طیفی از هویت‌های گوناگون تقسیم کرد که هر یک از آن‌ها بر جنبهٔ خاصی از وجودمان پرتو می‌اندازند: هویت سیاسی، هویتمان به لحاظ لباس و پوشش، هویت مالی، هویتمان به لحاظ آشپزی و خوراک، و غیره. شاید مهم‌ترین و گویاترینِ این هویت‌ها، هویت عاطفی باشد: یعنی شیوهٔ خاصِ بروز امیال و ترس‌هایمان و نیز شیوهٔ واکنش شخصیت ما به رفتارِ ــ مثبت یا منفی ــ دیگران.
کتابخوان
تعمق فلسفی قرار نیست به شکلی جادویی مشکلات را حل کند، بلکه از این جهت بسیار یاری‌مان می‌کند که موقعیتی فراهم می‌کند تا بتوانیم افکارمان را با وضوح بیشتری بشناسیم و به آن‌ها نوعی نظم و ترتیب ببخشیم. بدین ترتیب ترس‌ها، کینه‌ها و امیدهایمان را راحت‌تر نام‌گذاری می‌کنیم و محتواهای ذهن‌مان کمتر ما را به وحشت می‌اندازند؛ آرام‌تر می‌شویم، کینه‌های کمتری در دل می‌پروریم و درباره هدف و مقصد زندگی‌مان ذهنیت روشن‌تری خواهیم داشت.
کتابخوان
احساس هیجان یکی از انواع عجیب تابلوهای راهنما است که مسیرهای جدیدی برای زندگی شغلی و زندگی شخصی‌مان به ما معرفی می‌کند. شاید این احساس را هنگامی تجربه کنیم که در حال مطالعهٔ گزارش روزنامه‌ها درباره کسب و کاری جدید هستیم، یا هنگامی که از یکی از همکاران می‌شنویم که قصد دارد به شهر دیگری نقل مکان کند؛ اما اغلب درنگ نمی‌کنیم تا احساس هیجان خود را بیشتر تحلیل کنیم و به همین دلیل فرصت‌های پیشرفت را از خودمان دریغ می‌کنیم.
کتابخوان
همواره دلایل بسیار درستی وجود دارد که چرا دچار اندوه هستیم؛ موضوع این است که به خودمان اجازه نداده‌ایم این غم‌ها را حس کنیم، زیرا بار مفروضاتی نامنصفانه بر دوشمان سنگینی می‌کند؛ مفروضاتی که برای ما تعیین کرده‌اند احساس غم و اندوه نسبت به چه موضوع‌هایی درست و بهنجار است و نسبت به چه موضوع‌هایی نادرست و غیرعادی است.
کتابخوان
هنگامی که به غم‌های کوچک و بزرگمان رو می‌کنیم، انگار می‌توانیم خودمان را تصور کنیم که داریم با شخصی بسیار مهربان و صبور درباره آن‌ها صحبت می‌کنیم؛ کسی که به ما فرصت می‌دهد درد ناشی از غم‌هایمان را با جزئیات تمام بروز دهیم؛ کسی که وقتی با او هستیم هیچ فشاری روی ما نیست که شتاب به خرج دهیم یا ژست قوی و شجاع به خودمان بگیریم؛ کسی که به ما مجال می‌دهد بی ترس و واهمه به چیزهای فراوانی اذعان کنیم که باعث خشم ما می‌شوند.
کتابخوان
روابط اجتماعی فراوان مستلزم میزان بالایی از رویکرد رواقی است. مشوق‌های زیادی وجود دارند که از ما می‌خواهند دردهایمان را حس نکنیم و به آن‌ها بی‌توجهی کنیم. اما در نهایت، این پریشانی فراگیر که هیچ گاه وجودش را نپذیرفته‌ایم چه بسا تمام وجودمان را غرق افسردگی سازد.
کتابخوان
بازی کردن با وخیم‌ترین وقایع، یکی از بهترین راه‌ها است که یک نگرانی آزارنده را بالاخره خنثی کنیم. بایستی با بدترین نگرانی‌هایمان تک به تک روبه‌رو شویم تا دریابیم که اکثرشان چندان ناظر به هیچ خطر جدی‌ای نیستند.
کتابخوان
وقتی اضطراب‌هایمان به نحوی روش‌مند نظم و ترتیب بیابند و به آن‌ها پرداخته شود، بی‌اعصابی‌مان نیز به طور کلی افول خواهد کرد. بایستی با اضطراب‌هایمان شاخ به شاخ شویم؛ باید خودمان را مجبور کنیم که تصور کنیم اگر پیشگویی‌های بدشگون و فاجعه‌آمیزِ این اضطراب‌ها واقعاً رخ دهند، چه اتفاقی خواهد افتاد
کتابخوان
وقتی اضطراب‌هایمان به نحوی روش‌مند نظم و ترتیب بیابند و به آن‌ها پرداخته شود، بی‌اعصابی‌مان نیز به طور کلی افول خواهد کرد. بایستی با اضطراب‌هایمان شاخ به شاخ شویم؛ باید خودمان را مجبور کنیم که تصور کنیم اگر پیشگویی‌های بدشگون و فاجعه‌آمیزِ این اضطراب‌ها واقعاً رخ دهند، چه اتفاقی خواهد افتاد: اگر هر آنچه در ما احساس نگرانی مبهم ایجاد می‌کند واقعاً پیش بیاید، چه بر سرمان خواهد آمد؟ کدام خطرها واقعی هستند؟ چطور ممکن است که وقتی همه چیز در هم پاشیده است، کماکان حال ما خوب باشد؟ بازی کردن با وخیم‌ترین وقایع، یکی از بهترین راه‌ها است که یک نگرانی آزارنده را بالاخره خنثی کنیم.
کتابخوان

حجم

۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان