بریدههایی از کتاب خودشناسی
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
انتشارات:انتشارات پندار تابان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۱۱۸ رأی
۳٫۶
(۱۱۱۸)
اکثر نقصهای این گردو را میتوان ناشی از نحوهٔ تکامل یافتنِ این ابزار طی میلیونها سال دانست. مغز ما به شکلی تکامل یافته است که بتواند در برابر تهدیدها کارایی داشته باشد، در حالی که از برخی از آن تهدیدها دیگر هیچ خبری نیست؛ و در عین حال، مغز ما فرصت این را نداشته است که برای هزاران چالشی که جوامع پیچیدهٔ انسانی به بار آورده اند، واکنشهای متناسب را در خود پرورش دهد.
juudy_abut
مغز ما ابزاری بینظیر است که در سطحی خارقالعاده واجد توانایی اندیشیدن، ترکیب و تألیف ایدهها، یادآوری و تخیل است. اما همین مغز ــ که به دلیل شکل و شمایلش میتوان آن را گردو هم خواند ــ همچنین ماشینی است که دچار نقایص بسیار ظریف و خطرناک است. مغز ما دچار نقایصی است که عموماً حضورشان را به ما اعلام نمیکنند و از این رو، سرنخهای بسیار معدودی به ما میدهند که چگونه باید درباره فرآیندهای ذهنیمان گوشبهزنگ باشیم.
juudy_abut
راه رسیدن به روراستی بیشتر را میتوان در برخی فنونی دید که هنگام توانبخشی به مجرمان تجویز میشود. باید شرم و عصبانیت ناشی از اعتراف را کاهش دهیم و شانس توانبخشی را بیشتر کنیم.
juudy_abut
این رویکرد انتقادی نسبت به ذهن خودمان را میتوانیم با یک نام خاص بخوانیم: شکگراییِ عاطفی؛ یا به تعبیر روشنتر شکگرایی نسبت به عواطف خودمان. شکگراییِ عاطفی یعنی همواره نسبت به غرایز، رانهها، عقاید و عواطف شدیدمان بسیار محتاط و مشکوک باشیم.
juudy_abut
بیشتر این نکته را تصدیق میکنیم که اغلب بسیار در معرض این هستیم که درباره موقعیتهای گوناگون و نیز عواطف خودمان دچار قضاوت اشتباه شویم. اگر جستجویمان برای خودشناسی موفقیتآمیز باشد، در نهایت باعث خواهد شد که اذعان کنیم چقدر شناخت کمی از خودمان داریم
juudy_abut
دچار علایم مضر میشویم
حقیقت برملا خواهد شد. و حتی هنگامی که اجازهٔ برملا شدنش را نمیدهیم، حقیقت گرایش دارد خود را از طریق علایم غیراختیاری (اغلب جسمانی) آشکار کند. دچار فراموشی یا ناتوانی جنسی میشویم، پلکهایمان شروع به پریدن میکند، لکنت میگیریم، در خواب جیغ میکشیم، انرژیمان تحلیل میرود، دچار افسردگی میشویم و از این دست.
juudy_abut
فهرست حرکات تدافعی و خودفریبگرانهٔ ذیل را در نظر بگیرید:
اعتیاد یا فرار از مواجهه
سرخوشی دیوانهوار
زودرنجی
بیارزش کردن
عیبجویی
حالت تدافعی
بدبینی یا نومیدی
همه ما همواره در حال انجام این حرکات هستیم.
juudy_abut
راهحل همیشه این است که جنبههای انکارشدهٔ وجودمان را همچون چیزی بهنجار ببینیم.
juudy_abut
ندای درونی
جایی در اعماق ذهنمان، بیرون از همه اتفاقات روزمره، یک قاضی نشسته است. او اعمالمان را زیر نظر دارد، عملکردمان را مطالعه میکند، تأثیرمان بر دیگران را بررسی میکند، موفقیتها و شکستهایمان را دنبال میکند، و بعد در نهایت درباره ما حکمی صادر میکند. حکم این قاضی چنان تأثیرگذار است که بر کل تصورمان از خویشتن سایه میافکند. میزان اعتماد به نفس و نیز همدلیمان با خویشتن را نیز تعیین میکند؛ بر مبنای آن است که خودمان را موجودی ارزشمند میدانیم یا برعکس موجودی محسوب میکنیم که اساساً بهتر میبود وجود نداشته باشد. این قاضی مسئول همان چیزی است که عزت نفس میخوانیم.
juudy_abut
به سادگی میتوان سرمنشأ ندای این قاضی درونی را ردیابی کرد: این ندا حاصل درونیسازیِ صدای افرادی است که زمانی بیرون از ما بودهاند. ما لحن یک مراقب مهربان و لطیف را جذب کردهایم، که دوست داشت به نقاط ضعف ما بیامان بخندد و اسمهایی دوستداشتنی روی ما میگذاشت؛ یا این که صدای پدر و مادری خسته و عصبانی را جذب کردهایم؛ یا تهدیدهای رعبآور یکی از اعضای بزرگتر خانواده که هر لحظه در پی تحقیر ما بود؛ یا حرفهای قلدر کلاس یا معلمی که هر کاری میکردیم از ما راضی نمیشد. به این دلیل این صداها را درونی کردهایم که در لحظاتی کلیدی در گذشته به نظرمان بسیار متقاعدکننده و تردیدناپذیر میرسیدهاند. افرادی که بر ما تسلط داشتهاند پیامهای خود را آنقدر تکرار کردهاند که سرانجام، چه خوب چه بد، در شیوهٔ تفکر ما جای گرفتهاند.
juudy_abut
اگر حد شایستهای از عشق به خویشتن وجود نداشته باشد، مهربانی دیگری را نیز همواره محبتی اشتباه یا ساختگی و حتی در برخی مواقع توهینآمیز میپنداریم؛ زیرا محبتشان از نظر ما به این معنا است که آنان اصلاً ذرهای ما را درک نکردهاند و درنیافتهاند که ارزیابی نسبی ما درباره چیزهایی که شایستهاش هستیم با آنان چقدر متفاوت است. بدین ترتیب، فردی که به وضوح حتی روحش از درونیات ما خبر ندارد به ما عشقی را نثار میکند که برایمان غیرقابلتحمل و ناآشنا است، ولی ما در نهایت به شکلی خودتخریبگرانه و البته ناخودآگاهانه او را دلسرد و مأیوس میکنیم.
juudy_abut
وقتی دچار فقدان عشق به خویشتن باشیم، ایجاد روابط عاشقانه تقریباً برایمان ناممکن میشود؛ زیرا یکی از الزامات اصلی برای قابلیت پذیرش عشق دیگری این است که تا حد مناسبی خودمان را دوست بداریم، که البته بایستی طی سالیان متمادی و عمدتاً در دوران کودکی در ما شکل گرفته باشد.
juudy_abut
یکی از راههای بهبود خودقضاوتگری این است که ــ به شکلی آگاهانه و هشیارانه ــ با خودمان به شکلی تازه و متفاوت حرف بزنیم، و این یعنی خودمان را در معرض صداهای بهتری قرار دهیم. لازم است به قدر لازم و درباره مشکلاتی به قدر کافی بغرنج، صداهایی سازنده و مهربانانه را بشنویم تا جایی که به واکنشهای عادی و طبیعی ما تبدیل شوند و سرانجام جزئی از افکار خودمان شوند.
juudy_abut
نکتهٔ طنزآمیز اما اساساً امیدبرانگیز این است که ما اغلب خیلی خوب میدانیم که چطور برای غریبههای اطرافمان دوستان خوبی باشیم، اما به خودمان که میرسد نابلد هستیم. وجه امیدبرانگیز این واقعیت آن است که بنابراین پیشاپیش واجد مهارتهای لازم برای دوستی هستیم. تنها تفاوت این است که تاکنون این مهارتها را در ارتباط با کسی که احتمالاً بیشترین نیاز را به آنها دارد به کار نینداختهایم؛ روشن است که آن شخصِ محتاج، خود ما هستیم.
juudy_abut
نکتهٔ طنزآمیز اما اساساً امیدبرانگیز این است که ما اغلب خیلی خوب میدانیم که چطور برای غریبههای اطرافمان دوستان خوبی باشیم، اما به خودمان که میرسد نابلد هستیم.
t
واقعیت این نیست که فقط برخی انسانها شکست میخورند، بلکه واقعیت این است که همه انسانها دچار شکست میشوند؛ نکته این است که از بسیاری از این شکستها باخبر نمیشویم.
t
باید بدانیم که عشق شرافتمندانه به خویشتن با خودخواهی فرق دارد: عشق به خویشتن یعنی احساس صحیحِ احترام به خودمان.
زهره
رواندرمانگران برای بیان وراثت عاطفی از گذشته، اصطلاح ویژهای پروردهاند: «ترابرد». از نگاه آنان، هر یک از ما همواره در معرض این خطر هستیم که الگوهای رفتاری و احساسی را از گذشته به حال حاضر «ترابرد» کنیم، در حالی که شرایط کنونی به هیچ وجه طالب چنین الگوهایی نیست.
کاربر ۲۲۶۶۵۸۸
در حال حاضر بابت چه چیزی عصبانیام؟
این پرسش ممکن است عجیب به نظر برسد، زیرا چه بسا در حال حاضر اصلاً هیچ گونه احساس عصبانیت خاصی نسبت به هیچ چیزی نداشته باشیم. اما اینجا نکته این است که ما تقریباً همواره ممکن است بابت چیزی عصبانی شویم، صرفاً به این دلیل که بسیار بیش از آنکه تصور میکنیم شکننده هستیم و در زندگی مدام در معرض اصابت تیرهای کوچکی هستیم که اطرافیانمان به سمت ما شلیک میکنند. شریک زندگیمان و نیز دوستانمان کاملاً غیرعمدی هر روز دارتهایی کوچک به سمت ما پرتاب میکنند: آنان از ما نمیپرسند که روزمان چطور گذشت، یادشان رفته است که امروز جلسه داشتهایم، حولهها را وسط لباسهای کثیف انداختهاند و از این دست امور. از همین خردهتحقیرها و بیاعتناییهای ریز است که سرانجام حجمهای عظیم کینتوزی در ما شکل میگیرد؛ برای مثال، توان دوست داشتن را از دست میدهیم یا اصلاً تحمل نداریم که کسی ما را لمس کند.
moonajaat
باید بدانیم که عشق شرافتمندانه به خویشتن با خودخواهی فرق دارد: عشق به خویشتن یعنی احساس صحیحِ احترام به خودمان.
کاظم هزاره
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰۵۰%
تومان