بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خودشناسی | صفحه ۴۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خودشناسی

بریده‌هایی از کتاب خودشناسی

۳٫۶
(۱۱۱۹)
ندای درونی جایی در اعماق ذهنمان، بیرون از همه اتفاقات روزمره، یک قاضی نشسته است. او اعمالمان را زیر نظر دارد، عملکردمان را مطالعه می‌کند، تأثیرمان بر دیگران را بررسی می‌کند، موفقیت‌ها و شکست‌هایمان را دنبال می‌کند، و بعد در نهایت درباره ما حکمی صادر می‌کند. حکم این قاضی چنان تأثیرگذار است که بر کل تصورمان از خویشتن سایه می‌افکند. میزان اعتماد به نفس و نیز همدلی‌مان با خویشتن را نیز تعیین می‌کند؛ بر مبنای آن است که خودمان را موجودی ارزشمند می‌دانیم یا برعکس موجودی محسوب می‌کنیم که اساساً بهتر می‌بود وجود نداشته باشد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
به سادگی می‌توان سرمنشأ ندای این قاضی درونی را ردیابی کرد: این ندا حاصل درونی‌سازیِ صدای افرادی است که زمانی بیرون از ما بوده‌اند. ما لحن یک مراقب مهربان و لطیف را جذب کرده‌ایم، که دوست داشت به نقاط ضعف ما بی‌امان بخندد و اسم‌هایی دوست‌داشتنی روی ما می‌گذاشت؛ یا این که صدای پدر و مادری خسته و عصبانی را جذب کرده‌ایم؛ یا تهدیدهای رعب‌آور یکی از اعضای بزرگ‌تر خانواده که هر لحظه در پی تحقیر ما بود؛ یا حرف‌های قلدر کلاس یا معلمی که هر کاری می‌کردیم از ما راضی نمی‌شد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تمرین: وارسیِ نداهای درونی خود وقتی خودمان را برانگیزیم که جملاتی از جنس جملات ذیل را تکمیل کنیم، می‌توانیم بفهمیم نداهای درونی‌مان چه لحن و صدایی دارند: وقتی کار احمقانه‌ای انجام می‌دهم، اغلب به خودم می‌گویم ... وقتی به موفقیتی می‌رسم، اغلب به خودم می‌گویم ... وقتی تنبلی می‌کنم، ندای درونی‌ام می‌گوید ... وقتی به خواسته‌های جنسی‌ام فکر می‌کنم، ندای درونی‌ام می‌گوید ... وقتی از دست کسی عصبانی می‌شوم، ندای درونی‌ام می‌گوید ... اکنون می‌توانید دریابید که آیا قاضی درونتان باگذشت است یا تنبیه‌گر؟ در زمینهٔ هر یک از پرسش‌های بالا صدای بیرونیِ چه کسی بوده که به ندای درونی‌تان تبدیل شده
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یکی از الزامات اصلی برای قابلیت پذیرش عشق دیگری این است که تا حد مناسبی خودمان را دوست بداریم، که البته بایستی طی سالیان متمادی و عمدتاً در دوران کودکی در ما شکل گرفته باشد. ما نیازمند میراثی احساسی هستیم که خود را اساساً شایستهٔ عشق بدانیم، تا در برابر عواطفی که بعدها همسر آینده‌مان نثار ما می‌کند بی‌حس نباشیم. اگر حد شایسته‌ای از عشق به خویشتن وجود نداشته باشد، مهربانی دیگری را نیز همواره محبتی اشتباه یا ساختگی و حتی در برخی مواقع توهین‌آمیز می‌پنداریم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هر چیزی که در ما کنجکاوی برانگیزد یا باعث لذتی خاص شود، در حال ارائهٔ داده‌هایی ــ نسبتاً ناخوانا ــ درباره ما است، درباره چیز مهمی که در زندگی‌مان از قلم افتاده است یا کمتر از میزان لازم در زندگی‌مان وجود دارد. باید لحظه‌ای درنگ کنیم تا متوجه جهتی شویم که، به شکل ناخودآگاه اما چه بسا به درستی، به سویش راهنمایی‌مان کرده‌اند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
درس‌های ارزشمند اغلب در لفافه‌های دردناک در اختیارمان قرار می‌گیرد،
علی قربانی
عشق به خویشتن یعنی احساس صحیحِ احترام به خودمان.
rmoghaddam
عشق به خویشتن مبنا و هستهٔ اصلیِ پاسخ به این معما است که ما به لحاظ عاطفی که هستیم. تا حد زیادی همین ویژگی است که تعیین می‌کند یک شخص تا چه حدی نسبت به خود گرم و گشاده‌رو است، چقدر خودش را می‌بخشد و پذیرای خودِ واقعی خویش است
rmoghaddam
این که نمی‌کوشیم عقب‌نشینی‌های ذهنمان را دقیق‌تر واکاوی کنیم، برای این است که همواره به شدت در حال محافظت از خودتصویری‌مان هستیم تا بتوانیم کماکان تصور خوبی از خودمان داشته باشیم.
Ahmadr_T
وقتی نسبت به احساساتمان خیلی دچار خودفریبی شویم، آنگاه صرفاً آن‌ها را به دیگران منتسب می‌کنیم. به جای اینکه بپذیریم که این احساسات در درون خود ما هستند، خودمان را متقاعد می‌کنیم که این‌ها صرفاً در دیگران لانه دارند؛ یعنی همان کسانی که در هر موقعیتی که مناسب ببینیم به آن‌ها حمله می‌کنیم و سانسورشان می‌کنیم
حانیه
سقراط کل حکمت فلسفه را در یک دستور ساده خلاصه کرده است: خودت را بشناس.
sadegh
گاهی با یقین تمام حس می‌کنیم پاسخ درست این است که طلاق بگیریم یا از کارمان استعفا دهیم، و اصلاً به ذهن‌مان خطور نمی‌کند که شاید پاسخ واقعی صرفاً این باشد که به تخت‌خوابمان برگردیم یا چیزی بخوریم که سطح قند خونمان را بالا ببرد.
Amir
وقتی سطح عشقمان به خویشتن به قدر کافی باشد، می‌توانیم به سهولت به دیگران نه بگوییم؛ دیگر دیوانه‌وار سعی نخواهیم کرد دیگران را راضی نگاه داریم. همچنین وقتی احساس کنیم حق ما است که حقوقمان افزایش یابد، خواهیم توانست درخواستمان را مطرح کنیم، زیرا از نقش مهم خود در کارها به خوبی آگاهیم.
Amir
اگر عشقمان به خویشتن بسیار شکننده باشد، اصلاً به خودمان اجازه نمی‌دهیم کوچک‌ترین خطا یا اشتباهی را از جانب خودمان بپذیریم
Amir
این پارادوکسی است که سقراط آن را صورت‌بندی کرده است: من حکیم نیستم به این دلیل که می‌دانم، بلکه حکیم هستم چون می‌دانم که نمی‌دانم.
AuroraaLight
اگر حد شایسته‌ای از عشق به خویشتن وجود نداشته باشد، مهربانی دیگری را نیز همواره محبتی اشتباه یا ساختگی و حتی در برخی مواقع توهین‌آمیز می‌پنداریم؛
AuroraaLight
همه این‌ها بهنجار است: این که دچار حسادت شویم، بی‌مزه باشیم، دچار عطش جنسی باشیم، ضعیف باشیم، نیازمند دیگران باشیم، مثل بچه‌ها رفتار کنیم، متظاهر باشیم، وحشت‌زده یا خشمگین باشیم
AuroraaLight
وقتی دچار فقدان عشق به خویشتن باشیم، ایجاد روابط عاشقانه تقریباً برایمان ناممکن می‌شود؛ زیرا یکی از الزامات اصلی برای قابلیت پذیرش عشق دیگری این است که تا حد مناسبی خودمان را دوست بداریم، که البته بایستی طی سالیان متمادی و عمدتاً در دوران کودکی در ما شکل گرفته باشد
seemorgh
بزرگ شدن یعنی این که با فروتنی تمام دریابیم که چه بسا مدام جنبه‌هایی اغراق‌آمیز را وارد موقعیت‌های گوناگون می‌کرده‌ایم، یعنی این که با دقت بیشتر و روحیهٔ انتقادی بالاتری خودمان را زیر نظر بگیریم تا این قابلیت را در خودمان تقویت کنیم که در هر موقعیت خاص و لحظهٔ خاص با انصاف و بی‌طرفی بیشتری دست به قضاوت و عمل بزنیم
حانیه
هنگام درون‌نگری باید تا حد امکان نسبت به خودمان دلسوز و بخشنده باشیم.
nima nikrabar

حجم

۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان