بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حیف که حرف نمی‌زنند | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب حیف که حرف نمی‌زنند اثر جیمز هری‌یت

بریده‌هایی از کتاب حیف که حرف نمی‌زنند

نویسنده:جیمز هری‌یت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۳ رأی
۴٫۶
(۲۳)
چرا حس می‌کردم چیزی بلد نیستم؟ چرا کم‌کم احساس ستاره‌شناسی را داشتم که با تلسکوپ به کهکشانی ناشناخته چشم دوخته است. این حس که در تاریکی فضای نامتناهی کورکورانه پیش می‌رفتم، افسرده‌کننده بود.
HeLeN
آن شش ماه بر پنج سال تئوری بنا شده بود؛ پنج سال کسب تدریجی و پرزحمت، هزاران واقعیت مسلم و اندوختن دقیق خرده‌های دانش مثل سنجابی که دانه‌هاش را جمع می‌کند.
HeLeN
یه بار من و یه متخصص معروف اسب می‌خواستیم اسبی رو عقیم کنیم که وسط کار اسب دیگه نفس نکشید. وقتی عین رقاص رو دنده‌های بیمارش بالا و پایین می‌پرید، حقیقت مهمی رو یاد گرفتم. این‌که قراره در طول زندگی حرفه‌ای‌م گاهی عین یه ابله به‌نظر بیام.»
ئه وین
هیچ‌وقت عجله نداشتند. وقتی هوا روشن می‌شد، بیدار می‌شدند. خسته که می‌شدند، به رختخواب می‌رفتند. وقتی‌که گرسنه می‌شدند، غذا می‌خوردند و به‌ندرت به ساعت نگاه می‌کردند.
hamtaf
ولی جنگ همه‌چی رو از بین برد. حالا همه در حال دویدن‌ان. حالا هیشکی اهمیت به اموالش نمی‌ده. کسی وقت نداره، اصلاً وقت نداره.
hamtaf
به اتاق نشیمن که برگشتیم، در مورد بِرت شارپ بهش گفتم. «یه چیزی در مورد تراش دادن گاو روی سه‌تا لوله. دربارهٔ تُنگ و فلان گاو حرف زد. درست‌وحسابی نفهمیدم چی می‌گه.» فارنن خندید: «به‌گمونم بتونم برات ترجمه‌ش کنم. اون جراحی هادسِن می‌خواد روی غدهٔ شیری مسدودشدهٔ گاوش. تُنگ یعنی غده پستان گاو و گوسفند، و فلان واژهٔ محلی به‌معنی ورم پستانه.»
Seepiid

حجم

۲۲۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۲۲۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد