بریدههایی از کتاب مایکل وی؛ جلد پنجم
۴٫۹
(۳۰)
زمین هم چوبی بود، هرچند بیشتر آن در زیر فرشی ایرانی پنهان بود
پسری که زنده ماند
رئیس لبخند غمگینی زد: «من هر از گاهی درست میگم. حتی یه ساعت شکسته هم دو بار در روز زمان رو درست نشون میده، مگه نه؟»
sana kadkhoda
«میدونستی شیرِ اسبآبی صورتیه؟»
☆پرسابت☆
گفتم: «تو بعضی وقتها بدجنس میشی.»
خندید و جواب داد: «همه همینطورن. فقط بعضیها این خصلتشون رو بهتر از بقیه مخفی میکنن.»
sana kadkhoda
«چرا خوبی باید همیشه تو سختی مبارزه کنه؟»
☆پرسابت☆
اختلاف فرهنگی سادهترین راه برای تفرقهانداختن در یه کشوره.
کاربر ۳۳۵۳۸۷۰
چیزهای خوب همیشه تو سختی بهدست میآن.»
☆پرسابت☆
صدا پشت به کِیسی و شیما نشسته و یکی از کانالها را تماشا میکرد.
او گفت: «لطفاً بشینین.»
کِیسی و شیما هر کدام بر روی یکی از صندلیهای چرمی رو به میز نشستند. بعد صدا برگشت و به آنها نگاه کرد. شیما وقتی صورتِ صدا را دید با صدای بلند نفسش را تو کشید.
صدا گفت: «جیاکومو شیما، خوبه دوباره میبینمت. اشتباه نکن، از دیدنت خوشحال نیستم، فقط خوبه میبینمت، ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.»
شیما که زبانش بند آمده بود فقط به او خیره شد. وقتی بالاخره توانست صحبت کند گفت: «غیرممکنه. این غیرممکنه. چهطور ممکنه تو باشی؟»
AMIr AAa i
صورت هتچ به سرخی لبو شد. «اونها داشتن چیکار میکردن؟»
«داشتن پشت سر ولچ راه میرفتن.»
«چهقدر بهش نزدیک بودن؟»
«حدوداً ده متر.»
هتچ فکش را محکم به هم فشار داد. «این توضیح میده چرا هیچکس بهشون توجهی نکرد. تارا حتماً کاری کرده که اون شبیه یه نفر دیگه به نظر بیاد. احتمالاً یه فرد تایوانی.»
«این محتمله قربان.»
هتچ مشتش را روی میز کوبید و داد کشید: «این محتمل نیست. این اتفاقیه که افتاده.» هتچ از خشم شروع کرد به لرزیدن. «من اون رو پادشاه کردم و اون با خیانت کردن تلافی میکنه؟ تاوان این کارش رو پس میده. همهشون تاوان کارشون رو پس میدن.»
«دستوراتتون چیه قربان؟»
هتچ با دقت به وضعیت فعلی فکر کرد. «ما باید با احتیاط جلو بریم. خصوصاً با وجود تروستین. اون خیلی خطرناکه و به کوئنتین وفاداره. میخوام تو همهٔ نوجوانها رو وقتی خوابن بازداشت کنی، بهشون رزیت بزنی و بعد از همدیگه جداشون کنی.»
«اون دو نفری که دخالتی نداشتن چی؟»
«همهشون رو. دو تای دیگه حتماً حداقل در جریان ماجرا بودن. به نگهبانها دستور بده که برای توقیفکردنشون از رِیو استفاده کنن و جداگانه تو زندان تی حبسشون کنن. ولی کوئنتین رو بسپر به من.»
AMIr AAa i
«دنیا خیلی پیچیده شده. بعضی وقتها به خودم میگم نکنه این دستگاههایی که برای کمکردن زحمت ساخته شدن، در واقعیت، زندگی انسانها رو سختتر کردن. میفهمی منظورم چیه؟»
«آره.»
«منظورم این نیست که این همه ابزار و لوازم سرعت آدمها رو کم کردن یا همچین چیزی. فقط منظورم اینه که آدمها باید بیشتر کار کنن. کل دنیا داره تلاشش رو میکنه که سریعتر و سریعتر به جلو بره.» او آه کشید. «بهجز اینجا. طبیعت هیچوقت عجله نداره. تو نمیتونی کاری کنی که یه گل سریعتر رشد کنه. اونها مجله نمیخونن تا خودشون رو قشنگتر کنن؛ اونها خیلی ساده میدونن که قشنگن.»
A.zainab
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰۵۰%
تومان