بریدههایی از کتاب ساعتهای استخوانی
۳٫۸
(۹)
اگه زندگی تغییر نمیکرد، دیگه نمیشد اسمش رو گذاشت زندگی، میشد عکس
یك رهگذر
اگر واقعاً دیگر نتوانی به ذهنت اعتماد کنی، درگیر یکجور بیخانمانیِ ذهنی میشوی.
یك رهگذر
«زندگی رو فقط اونایی میبرن که دل به دریا میزنن.»
یك رهگذر
بِتی پاوِر میگوید: «آینده هرچی میخواد بشه، بشه؛ مهم اینه که الان گویا حتی خدا هم با همهٔ ماها قهر کرده و دستمون خالیه.»
شیموس کوگان هم میگوید: «احتمالاً نظر موریِل بویس هم همینه.»
بِتی پاوِر با لحنی رسا میگوید: «مارتین داره تمام تلاشش رو میکنه ولی خب اینم روشنه که فقط کلیسا میتونه بختکی که روی کل دنیا افتاده رو نابود کنه.»
بعد، مالی میپرسد: «ولی آخه چرا این خدایی که خیلی هم مهربونه فقط در صورتی که بهش رأی بدیم کمکمون میکنه؟»
بِتی پاوِر پلکی میزند و میگوید: «باید خواهش کرد! معنی دعا هم دقیقاً همینه دیگه.»
بعد هم پَتی جو میپرد وسط و میگوید: «ولی الان حرف مالی اینه که چرا الان هیچ واکنشی به دعاهای ما نشون نمیده؟ چرا منتظره که اول بریم بهش رأی بدیم؟»
m86
الان همهچیز شده مشکل: اندوه تمام سرزمینهایی که نابود کردهایم، کوههای یخی که آب کردهایم، جریانهای اقیانوسی گرمی که جهتشان را تغییر دادهایم، رودخانههایی که خشکاندهایم، سواحلی که سطح آبهاشان را بالا بردهایم، دریاچههایی که پر از زبالهشان کردهایم، دریاهایی که به نابودی کشاندهایم، گونههای جانوریای که منقرض کردهایم، گردهافشانیهایی که از بین بردهایم، نفتی که تهاش را درآوردهایم، داروهایی که سطح اثربخشیشان را پایین آوردهایم، چه رأیها که به یک مشت دروغگو ندادهایم ـ تمام اینها به اینخاطر بوده که نمیخواستیم زندگی راحت خودمان را عوض کنیم. مردمان دیروز از وبا حرف میزدند و مردمان امروز از تاریکفکری و هر دوِ اینها به حکم خدا شبیه بودهاند. ولی خودِ ماها بودهایم که با مصرف بشکهبهبشکه نفت زمین تمام این چیزها را به وجود آوردهایم. آدمهای همنسل من شبیه افرادی بودند که میروند گرانقیمتترین رستوران روی زمین و ـ آگاهانه ـ هرچه دلشان میخواهد سفارش میدهند و میخورند و، بعد، صورتحساب را میگذارند برای نوادگان و نسلهای بعدیشان.
m86
پسر دوچرخهسواری که همان دوروبر بود هم خبر را تأیید کرد و گفت بله، بهلطف خدا، بالگرد آمریکایی که گویا یک کیووا هم بوده منهدم شده و افتاده. دانستههای پسربچههای بزرگشدهٔ عراق اشغالی دربارهٔ جنگافزار و تجهیزات جنگی همسطح چیزهایی است که من در دههٔ ۱۹۸۰ از تجهیزات ماهیگیری، موتورسیکلت و ۴۰ آهنگ برتر سال میدانستم. پسره برای تداعی صحنهٔ انفجار دستهایش را از هم باز کرد و گفت بوم! و زد زیر خنده.
m86
وقتی آدم بچهدار میشه، یهجورایی ... یه شناسندهٔ خودبهخودی توی وجودش روشن میشه و هیچوقت هم دیگه خاموش نمیشه.
یك رهگذر
بشر تنهاست و همیشه هم تنها بوده ...
یك رهگذر
دخترم، نکتهٔ اخلاقیِ این قصه اینه که اگه چیزی بخوای، بهتره مث اون قدیما به دستش بیاری، با عقل و زور بازو.
یك رهگذر
آدمهای همنسل من شبیه افرادی بودند که میروند گرانقیمتترین رستوران روی زمین و ـ آگاهانه ـ هرچه دلشان میخواهد سفارش میدهند و میخورند و، بعد، صورتحساب را میگذارند برای نوادگان و نسلهای بعدیشان.
یك رهگذر
ماها تا وقتی که امید زندگی با دیگران در وجودمان روشن است به زندگی ادامه میدهیم.
یك رهگذر
عادی یعنی هرچیزی که خودِ شما تصمیم گرفتی همیشگی بدونیش.
یك رهگذر
«ماهیگیری عین دعاخونی میمونه. حتی اگه با همدیگه هم انجامش بدید، بازم تنهایید.»
یك رهگذر
بعضی حقایق هستند که فقط نزد دیوانهها یافت میشوند و بس.
یك رهگذر
«هنر از پدیدآورندهٔ خودش تغذیه میکنه.»
یك رهگذر
نوشتن برای بسیاری از نویسندگان دورهٔ دیجیتال چیزی شبیه بازنویسی است. ماها کورمالکورمال میرویم جلو، یک جاهایی را میبُریم، برمیداریم، میگذاریم یک جای دیگر و به هم میپیچانیم و، بعد، به نمایشگر زرینِ روبهرویمان خیره میشویم و یکهو کلی اتوآشغال از توی متن میریزیم دور. در حالی که پدران دورهٔ آنالوگ ما میبایست هر سطری را پیش از اِعمال فرایند مکانیکیاش توی ذهنشان ویرایش میکردند. و خب بازنویسیها هم ماهها وقتشان را میگرفته، به چندین متر نوار جوهر و چندین پیمانه لاک غلطگیر نیاز پیدا میکردند.
یك رهگذر
خیانت به رؤیای آدم نابخشودنی است.
یك رهگذر
ماها همهمان یک مسیرهایی را اشتباه انتخاب میکنیم.
یك رهگذر
راز خوشبختی این است که از چهلسالگی به بعد به تصویرتان توی آینه اهمیتی ندهید.
یك رهگذر
سرنوشت بیشتر نیازمند انتقام است تا حماسه
یك رهگذر
حجم
۱۰۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۴۳ صفحه
حجم
۱۰۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۴۳ صفحه
قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
تومان