بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دردسرهای یک وکیل | طاقچه
کتاب دردسرهای یک وکیل اثر محمد مهاجری

بریده‌هایی از کتاب دردسرهای یک وکیل

نویسنده:محمد مهاجری
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۶۳ رأی
۳٫۳
(۱۶۳)
امّا یکهو، تلفنم زنگ خورد، با خودم گفتم: این روزا که از شغلم و کارم دلخورم خدا کنه پرونده جدیدی نباشه یا از این موکل‌ها نباشه که پروندَش تو کشوی دفتر وکالتم داره خاک می‌خوره، روی گوشی رو نگاه کردم عکس ِلیلا خانم خودم رو دیدم، خوشحال شدم، خانمم، همسر گلم زنگ زده بود، دکمهٔ سبز رو زدم، جیغی کشید که پیچید تو ماشین، گفتم:what happen? (چه اتفاقی افتاده است؟) گفت: تو فارسی درست حرف نمی‌زنی، کارِت به جایی رسیده برای من انگلیسی بَلغُور می‌کنی؟
کاربر ۹۴۵۰۳۵
محمّد گفت: حق دارید، سر و وضع من خیلی خرابه مگه آقا امیرحسین بهتون نگفته. لیلا گفت: چی رو؟ نه... نگفته رشیدی گفت: امیرحسین جان، از تو بعیده، پس چرا توضیح ندادی که چی شده؟ گفتم: هان... هان... ببخشید یادم رفت... ] حالا تو دلم میگفتم چه نقشه‌ای داری بی‌سر و پا، سریع‌تر آبروی مارو بریز قال قضیه رو بکن دیگه از استرس و دلهره مُردم [رشیدی رو میگی، شروع کرد به ارائه نُطق بلند بالا، طوری خالی می‌بست، خودمم باور شد که داره راست میگه، گفت: که امروز از هلند برگشته ایران، مدتی مرخصی از دانشگاه گرفته بوده تا بره و به مادر و برادرش سر بزنه!! گفت: امروز با لباسای چرم هلندی وارد فرودگاه مهرآباد شده، لباساش انقدر خوب و زیبا بوده که دزدای داخل فرودگاه جذبش می‌شن و به زور دو سه نفری میبرنش داخل سرویس‌های بهداشتی فرودگاه و اون رو مجبورش می‌کنن که لباساش رو با لباسای یکی از اونا تعویض کنه، کیفش رو هم که توش کلّی مدارک و یورو بوده می‌دزدن.
DORNIKA
گفتم: خوبی بابا؟ بی‌انصاف خانمم بهش می‌گفت: بگو به تو ربطی نداره، بچّه هم که درک و شعور کامل نداره، ۵ سالش بود دیگه، آقا نه گذاشت و نه برداشت گفت: به فُضولاش مربوط نمیشه پرُ رو...] با لحن و صدای کودکانه و شیرین [بعدش قطع کرد، خندیدیم، یکهو، خَندَم تبدیل شد
پلگ
نکته‌ای باید دقت کنید اینه که خانما رو هیچ‌کس نمی‌شناسه الّا خودشون یا خدا، افراد دیگه مثل من و شما محاله بتونیم جلوشون مقاومت کنیم
aryanamiri
گمراه کردن وکلا، عدم پرداخت حقّ الوکاله ها به صورت کامل، تهدید های مالی و جانی و ...، تطمیعات و بسیاری دیگر از دردسرها تماماً مشکلاتی هستند که در این کتاب بررسی می شوند ...
amiresmaeil Raisi
نکته‌ای باید دقت کنید اینه که خانما رو هیچ‌کس نمی‌شناسه الّا خودشون یا خدا، افراد دیگه مثل من و شما محاله بتونیم جلوشون مقاومت کنیم [
پلگ
وکالت یعنی شرافت... یعنی عدالت، یعنی جسارت.... وکالت یعنی یکی به تو اعتماد کرده پس خواهشاً آبروی شغل و حرفه وکالت رو حفظ کنین
انوشه®

حجم

۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

حجم

۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد