این نور را در آسمانها (منصوره) میخوانند و در زمین (فاطمه) اش مینامند:
(لاَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَن مَعرِفَتِها)؛
«زیرا دست فکر بشر از شناخت حقیقت او مُنفطم و مُنقطع است».
Dexter
میترسیم ما را در روز جزا به خاطر همین نسبتی که از خود به علی علیه السلام میدهیم مورد اخذ و عقاب قرار دهند که چرا با نداشتن هیچگونه تناسبی، خودتان را به ما چسباندید و مایهی خفّت ما گشتید. ما گفته بودیم:
(کونُوا لَنا زَیناً وَ لا تَکونُوا عَلَینا شَیناً)؛
«مایهی زینت ما باشید و مایهی ننگ و عار ما نباشید».
s.majid tabatabaei
خداوند منّان بر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله منّت میگذارد که ما لطف و عنایت فوقالعاده بر تو روا داشتهایم و به تو کوثر عطا کردهایم. مخصوصاً نفرموده است:
(اِنّا آتَیناک)؛
«به تو دادهایم».
بلکه فرموده است:
اِنّا اَعْطَیناک...؛
«همانا ما به تو عطا کردهایم...».
با آن که دربارهی قرآن مجید فرموده است:
وَ لَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ؛
Dexter
از جمله نقایصی که ما در جوّ دینی و مذهبی خودمان داریم و لازم است آن را بشناسیم و در رفع آن بکوشیم این است که ما نسبت به حقّی که قرآن و عترت بر ما دارند و ادای آن را از ما میخواهند جفاکار هستیم!! زیرا در فکر اکثر ما، این، جا گرفته که حقّی که قرآن، کلام خدا بر ما دارد این است که احترام برای آن قائل باشیم و آن را ببوسیم و بخوانیم و آیات و سورههای آن را حفظ کنیم و مفاهیم آیات را به ذهن بسپاریم و در گفتهها و نوشتههای خود به آنها استناد نماییم و دیگر هیچ!! و حقّی که عترت بر ما دارد این است که قسمتی از تاریخ زندگانی آن بزرگواران را از ولادت تا شهادت بدانیم، اعتقاد به امامتشان داشته باشیم و سپس مجالس و محافلی برای ذکر فضایل و مصائبشان تشکیل بدهیم و گهگاه هم به زیارت قبور مطهّرشان برویم و دیگر هیچ! و با همین کیفیت خود را عامل به وظیفهی ادای حقّ قرآن و عترت میپنداریم(!) و حال آن که قرآن و عترت از ما اتّباع عملی را طالبند، نه همین آداب و مراسم ظاهری را.
نگاره