بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهری در آسمان | طاقچه
تصویر جلد کتاب شهری در آسمان

بریده‌هایی از کتاب شهری در آسمان

انتشارات:انتشارات واحه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۶ رأی
۴٫۰
(۶)
پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.
•° زهــــرا °•
این شهر دروازه‌ای در زمین داشت و دروازه‌ای دیگر در آسمان. و تو در جست‌وجوی دروازهٔ آسمانی شهر بودی که به کربلا باز می‌شد و جز مردانِ مرد را به آن راه نمی‌دادند.
زهرا😎
چه می‌جویی؟ لوحی محفوظ که همهٔ آن‌چه را که گذشته است بر تو عرضه دارد؟ این لوح هست، اما تو که چشم دیدن و گوش شنیدن نداری.
زهرا😎
پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.
زهرا😎
کدام ماندگارتر است؟ کوچه‌ها و خیابان‌ها، تصاویر، و یا آن‌چه در بطن این فضا روی داده است؟ دیدم که این‌همه جز بهانه‌ای برای وجود و ظهور آدمی بیش نیست، همان‌سان که حجاب‌های ظلمت و نور نیز بهانهٔ تجلی حقیقت‌اند.
زهرا😎
پس اگر مقصد پرواز است، قفسِ ویران بهتر. پرستویی که مقصد را در کوچ می‌بیند، از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد.
زهرا😎
ای شهید، ای آن که بر کرانهٔ ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای، دستی برآر و ما قبرستان‌نشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
امیرمحمد ططری راد
شایستگان آنان‌اند که قلبشان را عشق تا آن‌جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد.
امیرمحمد ططری راد
راز خون در آن‌جاست که همهٔ حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همهٔ حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیش‌ترین از آنِ کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آن‌جاست که محبوب، خود را به کسی می‌بخشد که این راز را دریابد. و آن کس که لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.
امیرمحمد ططری راد
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرندهٔ عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آن‌که گردن‌ها را باریک آفریده‌اند تا در مقتل کربلای عشق آسان‌تر بریده شوند؟
امیرمحمد ططری راد
سلامت تن زیباست، اما پرندهٔ عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آن‌که گردن‌ها را باریک آفریده‌اند تا در مقتل کربلای عشق آسان‌تر بریده شوند؟
زهرا😎
عجب از این چشم‌های کور و گوش‌های کر که شهر آسمانی خرمشهر را نمی‌بینند و زمزمهٔ ارواح جاویدان را نمی‌شنوند! شور زندگی یک بار دیگر مردمان را به خرمشهر کشانده است. شاید آنان در نیابند، اما شهر در پناه شهداست و این حقیقت را بر لوح محفوظ آب نگاشته‌اند.
زهرا😎

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۶,۱۵۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد