بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بابا لنگ‌دراز | صفحه ۲۱ | طاقچه
۴٫۵
(۴۵۷)
ناراحتی‌های بزرگ نیست که صبر و بردباری لازم دارد بلکه این ناراحتی‌های خردخرد و جگر سوراخ‌کن را با تبسم برگزار کردن حقیقتاً روحیه لازم دارد
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
ژولیا گفت: «خیلی خوش گذشت»، ولی سالی ماند و بشقاب‌ها را شست.
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
وقتی که به شجره‌نامه‌ی ژولیا نگاه کنید می‌بینید در سربلندترین شاخه‌ها، میمونی از عالی‌ترین نژادها که مویش مثل ابریشم نرم است و دم فوق‌العاده درازی دارد نشسته است.
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
خیلی مشکل است که آدم بخواهد تمام وقت مواظب خود باشد تا آن‌چه را احساس می‌کند نگوید.
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
امروز صبح اسقفی برای ما صحبت کرد. حدس می‌زنید چه گفت؟ «حکمت بزرگی که انجیل به ما تعلیم داده است اینست، فقرا از این جهت خلق شده‌اند که برای دیگران مجال نیکوکاری به وجود آید!»
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
برای این‌که آدم مردی را سر به راه کند دو طریق دارد؛ یا آدم باید آن مرد را ریشخند کند یا بدخلقی پیش گیرد و من چون دوست ندارم برای آن‌چه می‌خواهم مردی را ریشخند کنم بنابراین باید بدخلقی کنم.
Leyli Shirdel
آدم هوس چیزهایی که مزه‌اش را نچشیده هرگز نمی‌کند، ولی بعد از این‌که یک بار مزه‌ی نعمتی را چشید آن‌وقت دیگر محرومیت از آن مشکل است. برای این‌که آن‌وقت آدم خود را به داشتن آن نعمت ذیحق می‌دان
Leyli Shirdel
تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من می‌شود اینست که در این‌جا هیچ قانونی جمع کردن قورباغه را منع نکرده است.
book 🦔 worm
من سِرّ خوشبختی را پیدا کرده‌ام و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد. من می‌‌خواهم هر ثانیه از زندگیم را خوش باشم و می‌خواهم وقتی که خوش هستم بدانم که خوش هستم. بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند، مسابقه‌ی دو گذاشته‌اند، می‌‌خواهند به هدفی که در افق دوردست است برسند و درحالی‌که نفسشان به شماره افتاده می‌‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن‌وقت روزی می‌رسد که پیر و فرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی‌تفاوت است. ولی من تصمیم گرفته‌ام که سر راه بنشینم و توده‌ای از خوشی‌های زندگی را ذخیره کنم، خواه نویسنده بزرگی بشوم یا نشوم، می‌بینید چه فیلسوفی از آب درآمده‌ام.
کاربر ۳۵۶۱۵۲۶
بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند، مسابقه‌ی دو گذاشته‌اند، می‌‌خواهند به هدفی که در افق دوردست است برسند و درحالی‌که نفسشان به شماره افتاده می‌‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن‌وقت روزی می‌رسد که پیر و فرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی‌تفاوت است.
یلدا
من سمپل‌ها را خیلی دوست دارم. استعداد عملی آن‌ها به استعداد علمی‌شان می‌چربد. به نظر من آن‌ها از خدای خودشان بهترند. به خودشان هم گفتم و خیلی از این حرف ناراحت شدند. آن‌ها مرا کافر می‌دانند و من آن‌ها را.
Fateme Soltani
شکر خدا که من هیچ خدایی را از هیچ‌کس به ارث نبرده‌ام. من آزادم که خدای خود را آن‌طور که دلم می‌خواهد مجسم و انتخاب کنم. خدای من، مهربان، بخشنده، دلسوز، چیزفهم اتفاقاً خیلی هم شوخ است.
Fateme Soltani
اگر آدم معقولی بودید و نامه‌های پدرانه و خوشحال‌کننده‌ای به جودی کوچولو می‌نوشتید و گاهی سری به او می‌زدید و دست نوازشی بر سرش می‌کشیدید و می‌گفتید از این‌که چنین دختر خوبی دارید خوش‌وقتید، شاید نسبت به خواهش‌های شما در این سر پیری تمرّد نمی‌کردم و مانند یک دختر مؤدب و وظیفه‌شناس در برابر شما سر اطاعت فرود می‌آوردم.
ز.م
من در این‌جا احساس آرامش می‌کنم. درست مثل این‌که همه‌ی دنیا خانه‌ی خودم است و جزیی از همین دنیا هستم، نه آن‌که قاچاقی بدان راه یافته باشم. گمان نمی‌کنم اصلاً منظور مرا درک کنید، اشخاصی مثل شما که جزء آباء و امناء هستند نمی‌توانند احساسات فرد فقیری را که بچه سرراهی بوده درک کنند.
ز.م
تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من می‌شود اینست که در این‌جا هیچ قانونی جمع کردن قورباغه را منع نکرده است.
ز.م
باباجون همین یکدفعه و همین یک سؤال. می‌خواستم بدانم شما خیلی پیر هستید یا فقط کمی؟ تما سرتان بی‌مو است یا فقط یک قسمت آن. آخر من شکل شما را چطور مجسم کنم؟ یک آقای متمول که از دخترها متنفر است، اما در مقابل بسیار جوانمرد و سخی است، مخصوصاً نسبت به یک دختر فضول، چه شکلی ممکن است داشته باشد؟
ز.م
امروز صبح اسقفی برای ما صحبت کرد. حدس می‌زنید چه گفت؟ «حکمت بزرگی که انجیل به ما تعلیم داده است اینست، فقرا از این جهت خلق شده‌اند که برای دیگران مجال نیکوکاری به وجود آید!»
ز.م
امروز صبح اسقفی برای ما صحبت کرد. حدس می‌زنید چه گفت؟ «حکمت بزرگی که انجیل به ما تعلیم داده است اینست، فقرا از این جهت خلق شده‌اند که برای دیگران مجال نیکوکاری به وجود آید!»
ز.م
استعداد فوق‌العاده من در نقاشی از وقتی رشد کرد که شروع کردم عکس مادام لیپت را با گچ روی درها کشیدن.
ز.م
من سه جفت دستکش چرمی خریده‌ام. البته من از دستکش‌هایی که انگشت ندارد و بچه‌ها دست می‌کنند داشته‌‌ام، یعنی از دختر عید نوئل گیرم آمده اما دستکش حقیقی با پنج انگشت نداشته‌ام. هر نیم‌ساعت یک‌ بار آن‌ها را از کشو میز بیرون می‌آورم و دست می‌کنم. خیلی خودداری کرده‌ام که تا به حال آن‌ها را سر کلاس نپوشیده‌ام. زنگ شام را زدند.
ز.م

حجم

۸۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان