بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همرزمان حسین (ع) | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همرزمان حسین (ع)

بریده‌هایی از کتاب همرزمان حسین (ع)

امتیاز:
۴.۵از ۳۵۹ رأی
۴٫۵
(۳۵۹)
غرض این است که امام صادق (علیه‌السّلام) در دوران بنی‌امیّه خیلی صریح و علنی کار میکرد و من حالا اگر خسته نشده بودم، این یک دو تا یادداشتی را که در همین زمینهٔ مبارزات تبلیغاتی و سیاسی امام صادق در زمان بنی‌امیّه _ که این مبارزات، صریح‌تر هم هست _ نوشته‌ام و در جیبم دارم، برای شما بیان میکردم. امّا زمان بنی‌عبّاس این مبارزه از صراحت افتاد. چرا؟ برای خاطر اینکه بنی‌امیّه یک رژیم ارتجاعی پوسیده بود، بنیادهایش از بین رفته و پوسیده و تباه‌شده بود، مردم سالیان درازی بود که رنج این رژیم را تحمّل کرده بودند و به امان آمده بودند. بعلاوه خود تشکیلات حکومت، تشکیلات ضعیفی بود؛ قدرت و نیرویی نداشت که بتواند همه‌جا را کنترل کند. امام صادق (علیه‌السّلام) میتوانست آزادانه فعّالیّتها و تلاشهای خودش را ادامه دهد. امّا دولت بنی‌عبّاس به اصطلاح یک دولت انقلابی بود؛ به ادّعای خودشان، یک جمع انقلابی سر کار آمده بودند. اینها همکاران قدیم امام صادق (علیه‌السّلام) بودند که با هم در یک صف با بنی‌امیّه میجنگیدند؛ حالا روی کار آمده‌اند.
العبد
امام برای اینکه زمینهٔ فکری او را آماده کند، بنا کرد صحبت کردن راجع به بنی‌امیّه و همچنین راجع به مهره‌هایی که در دستگاه بنی‌امیّه هستند و دارند کار میکنند و با خودشان میگویند که ما که کاره‌ای نیستیم؛ ما یک عضو عادّی هستیم. امام فرمود: «لو لا انّ بنی‌امیّة وجدوا من یکتب لهم و من یجبی لهم الخراج و من یقاتل عنهم لما سلبوا حقّنا او لما ولّو علینا». فرمود: «تو خیال نکن که تاکنون نقش غلطت و نقش عصیان‌آمیزت در مقابل خدا، ناچیز بوده؛ نه همین شماها هستید که بنی‌امیّه را سروسامان میدهید؛ همین شمایید که نفت به چراغ بنی‌امیّه میکنید. اگر بنی‌امیّه پیدا نمیکردند مردمی را که مسائل مالی‌شان را تنظیم کنند، برایشان مالیات جمع کنند، مسائل دیوانی و دفتری‌شان را اداره کنند، مسائل نظامی و جنگی‌شان را اداره کنند، از کجا میتوانستند بر ملّتی حکومت کنند و حقّ ما را غصب کنند؟»
العبد
به دنبال تشکیل حکومت بودن امام باقر (علیه‌السّلام)؛ علّت اصلی احضار ایشان به شام پس مسئلهٔ بردن امام باقر (علیه‌السّلام) به شام، نه از روی حسادت است، نه از روی این است که با فتوا و با درس و با علم مخالفند؛ از روی این است که او دربارهٔ امام باقر (علیه‌السّلام) یک گزارشهایی دارد و اتّفاقاً خود امام باقر (علیه‌السّلام) هم این گزارشها را نفی نمیکند. به هشام گزارش رسیده است که امام باقر (علیه‌السّلام) مدّعی است که هشام‌بن عبدالملک بیخود در آن مسند نشسته است و من باید در آن مسند باشم و درصددم او را از آن مسند پایین بکشم و خودم بروم جایش؛ و هشام میداند که علاقه‌مندان این مرد که اسمش محمّدبن علی الباقر (علیه‌السّلام) است دارند برای محقّق کردن این هدف تلاش میکنند؛ والّا اگر میدانست کسی به این حرف اعتنائی ندارد، باز هم با امام باقر (علیه‌السّلام) کاری نداشت.
العبد
امامان معصوم _ از امام سجّاد تا امام عسکری (علیهم‌السّلام) _ همگی مجاهدانی بوده‌اند که از هیچ‌گونه اقدام عملی رودررو، تشکیلاتی، تبیینی و مانند آن با قصد حاکم کردن ارزشهای الهی با تشکیل حکومتی که خود در رأس آن قرار گیرند، فروگذار نکرده‌اند، و بنابراین همگی همگامان و «همرزمان امام حسین (علیه‌السّلام)» و در جبههٔ واحد با آن مظهر مبارزه با حکومت ستمگران قرار میگیرند.
deraaznevis
هد یعنی چنانچه تو یک درآمد سرشاری داری، یک زندگی راحتی داری، با رفاه میگذرانی، امّا یک جا اِعمال وظیفهٔ شرعی و عمل کردن به آنچه مسئولیّت تو در نزد خدا است، همهٔ موجودی تو را از تو خواهد گرفت، زندگی راحتت را، درآمد زیادت را، خلاصه دنیایت را از تو میگیرد، در یک‌چنین موردی، برای خاطر خدا، برای خاطر هدف، برای خاطر مسئولیّت الهی و دینی‌ات، از همهٔ این موجودی بگذر
z. saeedi
تمامی پیشوایان دین (علیهم‌السّلام) پس از قیام عاشورا تلاش وسیعی را برای مبارزه با حکومت ظلم و براندازی آن و تشکیل حکومت نبوی (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) سامان داده‌اند، گرچه این تلاشها به اقتضای شرایط مختلف ناشی از قهر و سلطهٔ حاکمان جبّار، اکثراً به شکل غیر آشکار صورت میگرفته است
Chamran_lover
امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) در یک موقعیّت خاصّی یک عملی انجام داده که ادّعای ما این است که پیروانش هنوز هم عمل او را درست نشناخته‌اند؛ در عین حال خودشان را تابع امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) میدانند و دلشان را خوش میکنند که مثلاً در صف مصیبت امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) یک قطرهٔ اشکی برای این بزرگوار بریزند؛ در حالی که این امام را هیچ نشناختند. مگر ما نمیگوییم که اشک بی‌معرفت فایده ندارد؟ همین حرفهایی که الان در میان خود ماها هم رایج است، اینها بعضی‌اش اتّفاقاً حرفهای خیلی خوبی است. مگر گفته نمیشود که اشک بی‌معرفت اثری ندارد، زیارت بی‌معرفت اثری ندارد؟ این حرفها را که خود ماها میزنیم، غالباً حرفهای عامیانه‌ای است که همه‌مان این حرفها را قبول داریم چون حرف درستی است؛ واقعاً اشک بی‌معرفت فایده ندارد. واقعاً زیارت بی‌معرفت فایده ندارد. اگر خود امام زنده هم میبود و تو به محضرش هم میرفتی، امّا معرفت نمیداشتی و نمیشناختی‌اش، این زیارت هیچ فایده‌ای نداشت؛ انسان هیچ اثری از آن نمیگرفت و نمیبرد. امام حسین (صلوات‌الله‌علیه) یک عملی انجام داده او مقابل کار امام حسین (علیه‌السّلام) را انجام میدهد و در عین حال خودش را دنباله‌رو امام حسین (علیه‌السّلام) هم میداند. خب خطای خیلی بزرگی است انصافاً؛ خیلی اشتباه بزرگی است.
fbr
شما وقتی که دانستید فلسفهٔ امامت چیست و دانستید که امامان شما تأمین‌کنندهٔ این فلسفه و این هدف برای اسلام بودند، اوّلاً اعتقادتان به این بزرگوارها محکم‌تر و روشن‌بینانه‌تر میشود، عقیدهٔ شما قرص میشود؛ ثانیاً انسان وقتی که امام را شناخت، میتواند از او پیروی کند. وقتی که انسان دانست راه امام چه بوده، خطّ‌سیرش در زندگی چه بوده، میتواند از او پیروی کند؛ والّا اگر انسان نداند که امام او به کدام راه و کدام جهت میرفته و خطّ‌سیرش چه بوده، چگونه میتواند او را به امامت قبول کند و امام بداند؟ آخر، امام یعنی پیشوا، امام یعنی پیشرو.
fbr
وقتی که این احساس در یک ملّت به‌وجود آمد که شخصیّت برجسته‌ای در پیشینهٔ زندگی تاریخی او وجود نداشته است، احساس حقارت میکند. وقتی احساس حقارت کرد، کار برای آن متصرّف مستبد، بسی آسان است. برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بی‌شخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بی‌بُتّه و بی‌ریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
عبدالحبیب
وقتی که این احساس در یک ملّت به‌وجود آمد که شخصیّت برجسته‌ای در پیشینهٔ زندگی تاریخی او وجود نداشته است، احساس حقارت میکند. وقتی احساس حقارت کرد، کار برای آن متصرّف مستبد، بسی آسان است. برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بی‌شخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بی‌بُتّه و بی‌ریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
عبدالحبیب
وقتی که این احساس در یک ملّت به‌وجود آمد که شخصیّت برجسته‌ای در پیشینهٔ زندگی تاریخی او وجود نداشته است، احساس حقارت میکند. وقتی احساس حقارت کرد، کار برای آن متصرّف مستبد، بسی آسان است. برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بی‌شخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بی‌بُتّه و بی‌ریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
عبدالحبیب
وقتی که این احساس در یک ملّت به‌وجود آمد که شخصیّت برجسته‌ای در پیشینهٔ زندگی تاریخی او وجود نداشته است، احساس حقارت میکند. وقتی احساس حقارت کرد، کار برای آن متصرّف مستبد، بسی آسان است. برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بی‌شخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بی‌بُتّه و بی‌ریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
عبدالحبیب
واقعاً اشک بی‌معرفت فایده ندارد. واقعاً زیارت بی‌معرفت فایده ندارد. اگر خود امام زنده هم میبود و تو به محضرش هم میرفتی، امّا معرفت نمیداشتی و نمیشناختی‌اش، این زیارت هیچ فایده‌ای نداشت؛ انسان هیچ اثری از آن نمیگرفت و نمیبرد
عبدالحبیب
یک روایت ذیل آیهٔ معروف «یٰاأیّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا»؛ «ای مسلمانان پایداری کنید، پایمردی کنید و رابطه برقرار کنید» است. قال (علیه‌السّلام): «اصْبروا علی الْمصائب»؛ امام دارد آیه را تفسیر میکند، میفرماید: «اصبروا» یعنی پایداری کنید در مصیبت‌ها و ناراحتی‌ها. «و صابروهمْ علی التّقیّة»؛ در مقابل آنها پایمردی کنید به‌وسیلهٔ تقیّه. «و رابطوا علی منْ تقْتدون به»؛ با رهبرتان که به او اقتدا میکنید رابطه برقرار کنید. اگر تنها این جملهٔ اخیر استعمال شده بود، احتمال داشت که ارتباط، ارتباط روحی باشد، ارتباط به‌وسیلهٔ توسّل مثلاً باشد، امّا چون دنبال آن دو جملهٔ قبلی است که «اصْبروا علی الْمصائب و صابروهمْ علی التّقیّة»، روشن است که این رابطه یک رابطهٔ پنهانی و تشکیلاتی است.
کاربر ۲۵۵۴۲۸۱
زندگی امامان اهل‌بیت (صلوات الله و سلامه علیهم) یکسره مجاهدت و مبارزه در راه خدا بوده است و روش زندگی آنها، درست عکس آن روشی است که در ذهن و تصوّر معمول و متداول مردم زمان ما و نه زمانهای نزدیک به ما نقش بسته، و دیدیم که از امام سجّاد (علیه‌السّلام) تا امام یازدهم امام عسکری (علیه‌السّلام) یک خطّ واحدی وجود دارد _ یک رشتهٔ ممتدّی که سرتاسر تلاش است و پیکار است و مبارزه است و جبهه‌گیری در مقابل قدرت زمان است و جبهه‌گیری در مقابل وابستگان به قدرت زمان است و علمای وابسته، شعرای وابسته و غیرذلک.
Maryam Nemati
مسئلهٔ اقتدا کردن و دنبال خطّ‌سیر و زندگی امام رفتن، مطلبی است لازم و مقتضای لفظ امام و مأموم. مثل اینکه فرضاً در نماز جماعت، امام در حال سجده است، شما به یک‌باره بلند شوید بایستید یا به یک‌باره بروید به رکوع، بعد هم بگویید بنده نماز جماعت میخواندم و مأموم این امام بودم. خب، این حرف و این ادّعا، جز خنده و تمسخر، هیچ عکس‌العملی را ایجاد نمیکند.
m.salehi77
ادامهٔ نبوّت به صورت امامت و زاییده شدن خطّی به نام امامت از خطّ دیگری به نام نبوّت، به دو منظور است: یکی تدوین و تبیین مکتب، و دیگر ادامهٔ راه نبوّت و تأمین خواستها و هدفهای نبی.
آبیِ آسمونی
«مآ ءاتٰکم الرّسول فخذوه و ما نهٰکم عنه فانتهوا»
مجنون الرضا
. این‌جور نبود که منصور و قبلش خلفای بنی‌امیّه اجازه میدادند که امام بنشیند و امام حرف بزند و مردم هم بنشینند و از حرفهای امام استفاده کنند. اصلاً عمر امام صادق (علیه‌السّلام) یک عمر آرامِ این‌جوری نبوده که حالا این مطلب را در قسمت دوّم عرض میکنم.
مجنون الرضا
اگرچنانچه کتاب لهوف ابن‌طاووس را بخوانید، خواهید دید که خطبه را فقط زینب و علیّ‌بن الحسین نخواندند، [بلکه] چندین زن خطبه خواندند؛ امّ‌کلثوم خطبه خوانده، سکینه بنت‌الحسین خطبه خوانده، فاطمه بنت‌الحسین خطبه خوانده و خطبه‌هایشان به عین الفاظ در کتاب لهوف ثبت است. اینها دخترها و زنهایشان هم این‌جوری بودند. اینکه میگویند «زن مگو مردآفرین روزگار» من و تو عادت کرده‌ایم این را که گفتند فوراً گریه را سر بدهیم و رویش فکر نکنیم؛ راست است، اینها مردآفرین بودند. میدید که مردهایی خواهند آفرید و به جانش خواهند انداخت که ریشه‌اش را خشک کند؛ این را فهمید. امّا چه کار میشود کرد؟ آیا کربلای دیگری میشود تشکیل داد و درست کرد؟ نه، دید دیگر وقت این هم گذشته. اگر یزید قبلاً میدانست که بعداً این‌قدر دردِسر برایش ایجاد خواهد شد، گمان بنده این است که به عمر سعد و شمر دستور میداد که زنها را هم همان جا یکجا بکُشید راحت کنید؛ بچّه‌های کوچک را هم بکُشید، علیّ‌بن الحسین بیمار را هم بکُشید. منتها سنّت خدا بر این نیست که دژخیم و دشمن همه‌جا خوب بفهمد؛ یک جاهایی را نمیفهمد. سنّت خدا بر غلبهٔ حق است و بر پایداری حق. و گفته‌ام و تکرار میکنم این مطلب را که هر روزی که میگذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک میشود.
مجنون الرضا

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان