بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همرزمان حسین (ع) | صفحه ۴۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همرزمان حسین (ع)

بریده‌هایی از کتاب همرزمان حسین (ع)

امتیاز:
۴.۵از ۳۶۰ رأی
۴٫۵
(۳۶۰)
تأیید امام باقر (ع) بر سخن هشام مبنی بر مدّعی حکومت بودن امام (ع) من میگویم که هشام‌بن عبدالملک آن روز، امام باقر (علیه‌السّلام) را بهتر از شیعهٔ امروز میشناخت؛ او میفهمید که امام باقر (علیه‌السّلام) در طلب حکومت است، دنبالِ گرفتن قدرت است، دنبال ایجاد یک جامعهٔ اسلامی و الهی واقعی است؛ امّا برای شیعهٔ امام باقر، امروز این مطلب را باید اثبات کنند؛ تازه باورش بیاید یا نیاید!
العبد
جهاد با نفس، رأس همهٔ جهادها است؛ منتها اشتباه نشود _ همچنان‌که دلشان میخواهد اشتباه شود _ جهاد با نفس، ضدّ جهاد با دشمن خدا نیست؛ در راه جهاد با دشمن خدا است. با نفسِ خودت جهاد کن تا نفست دیگر این‌قدر به زمین نیفتد، بعد آن‌وقت برو به‌سوی خدا، برو در راه خدا؛ «فقاتل فی سبیل الله لا تکلّف الّا نفسک و حرّض المؤمنین».۲ آیهٔ قرآن با تو حرف میزند.
z. saeedi
امروز خاطرهٔ عاشورا برای ما گرامی است، امّا عمل عاشورا برای ما گرامی نیست و فهم عاشورا برای ما مهم نیست؛ درحالی‌که کلمه کلمه و قدم به قدم عاشورا برای ما الهام‌بخش است.
z. saeedi
تلاش امام باقر (ع) برای ایجاد تشکیلات شیعی؛ دلیل احضار ایشان به شام بعضی گمانشان این است که علّت اینکه دستگاه خلافت علیه امام باقر (علیه‌السّلام) حسّاس شد، مسئلهٔ گسترش علم از ناحیهٔ امام باقر (علیه‌السّلام) است. چون امام باقر (علیه‌السّلام) آنجا نشسته بود و میگفت: قال رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) کذا، یا روایتی از پدرش و از پدرانش تا پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نقل میکرد و فتوا میداد، از این جهت دستگاه خلافت حسادتش می‌آمد و امام باقر (علیه‌السّلام) را از روی حسادت اذیّت میکرد. این حرف معروفی است و بنده غلط‌تر از این حرف، به کم چیزی در زندگی ائمّه (علیهم‌السّلام) برخورد کرده‌ام. بسیار حرف بی‌مبنا و سبک و اصلاً بی‌مغزی است. اوّلاً دستگاه خلافت با علم و درس و تدریس مخالفتی نداشت؛ به دلیل اینکه در همان زمان، علمای بزرگ دیگری مشغول تدریس بودند؛ و به دلیل اینکه در همان زمان، محمّدبن شهاب زُهْری‌ها و فقهای دیگری از علمای عامّه و اهل سنّت مشغول بیان احکام بودند
العبد
دنیاگرایی و عافیت‌طلبی خواص؛ علّت تنها شدن امام سجّاد (ع) آن فکر اوّلی که فکر ترس باشد، مال عامّهٔ مردم بود؛ و فکر دوّم یعنی فکر طمع مال یک عدّهٔ معدودی بود، مال طبقات بالاتر جامعه بود. اینها موجب شد که دور و بر امام چهارم (علیه‌السّلام) عملاً خلوت شود و کسی جز همان سه نفر فداکار در اوّل کار باقی نماند. لذاست که اینجا [باید] به این نکته توجّه پیدا کنید که ما وقتی به کلمات امام چهارم (علیه‌السّلام) در صحیفهٔ سجّادیّه یا در بعضی از روایات نگاه میکنیم، اثر طرز فکر دوّم را در میان کلمات امام سجّاد (علیه‌السّلام) کاملاً احساس میکنیم. طرز فکر دوّم چه بود؟ دلبستگی به دنیای بی‌دریغی که یزید و مروان و عبدالملک به سر و روی مردم علاقه‌مند به خود و طرف‌دار خود میریختند و میپاشیدند؛
العبد
چیره شدن ترس بر عوام پس از کربلا یک عدّهٔ دیگر، تنها مسئلهٔ ترس برایشان مطرح نبود، البتّه ترس هم بود؛ اینها میدیدند که اگر بخواهند در این اجتماع زندگی کنند، راحت کاسبی کنند، گاهی توصیهٔ آنها را حاکم و استاندار یزید و مروان و عبدالملک بخواند و ترتیب اثری بدهد، احیاناً از مالیات معاف باشند، در مجالس و محافل عمومی که شرکت میکنند، مورد احترام باشند، احیاناً یکی از شغلهای پول‌دربیار دولتی را به اینها محوّل کنند و خلاصه اگر بخواهند راحت زندگی کنند و از مزایای دنیا و مزایایی که دستگاه خلافت بی‌دریغ به طرف‌داران خود میدهد، استفاده کنند، راهش این است که این حرفها را ببوسند بگذارند کنار و فراموش کنند که امام حسنی بود و امام حسینی بود و تعلیماتی بود و تشکیلاتی بود و کارهایی بود و هدفی بود و راهی بود و فکری بود! باید اینها را فراموش کنند. آنها زندگی کردن را مستلزم این میدانستند. یک عدّه هم اینها بودند.
العبد
اینجا است که به نظر شیخ آل‌یاسین و به نظر سیّد شرف‌الدّین، قهرمان اوّل کربلا امام مجتبیٰ است و قهرمان دوّم امام حسین‌بن علی است (علیه‌السّلام)؛ او بود که صحنهٔ کربلا را درست کرد.
کاربر ۲۹۲۴۵۲۶
تشکیلات شیعه که ما میگوییم، یعنی رهبری معیّن و مشخّصی در رأس به نام امام، یک عدّه خواصّی که سخن او را خوب میفهمند و عمل میکنند و یک عدّه تودهٔ شیعه که گوش به فرمان امامند و آنچه او گفت، انجام میدهند
کاربر ۲۹۲۴۵۲۶
بنده سابقاً تصوّرم این بود که ابتکار حزبی کردن و تشکیلاتی کردن تشیّع مال امام حسن (علیه‌السّلام) است، و از طاها حسین، نویسندهٔ مصری هم یک مؤیّدی برایش داشتم؛ [امّا] همین اواخر در این چند روز محرّم که می‌آمدم اینجا، ناگهان دیدم که این دستور امیرالمؤمنین است
کاربر ۲۹۲۴۵۲۶
اندیشهٔ مبارزه با حکومت جور به قصد براندازی آن و تشکیل حکومتی بر پایهٔ ارزشهای الهی که پیام سیرهٔ پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) است
Chamran_lover
بتلخی باید اعتراف کرد آنچه طواغیت زمانه یعنی عبدالملک و هشام و منصور دوانیقی و هارون الرّشید و امثال آنان از سیره و روش حقیقی ائمّهٔ طاهرین (علیهم‌السّلام) فهمیدند و دریافتند، پیروان امامان همام در قرون متمادی درک نکردند و نشناختند.
Chamran_lover
دو هدف امام: ۱. تدوین و تبیین مکتب ۲. ادامه دادن راه نبوّت و تأمین خواسته‌های نبی
کاربر ۲۹۲۴۵۲۶
در اسلام منصب حکومت، تابع معیارها و ارزشهای معنوی است،
آسمان
گریه‌های حساب‌شده در تاریخ تشیّع چرا مسئلهٔ گریه _ گریهٔ حساب‌شده، گریهٔ درازمدّت و طولانی _ در خاندان پیامبر اتّفاق افتاد؟ یکی گریهٔ حضرت زهرا (علیهاالسّلام) است، دختر پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) که به یک شکل خاصّی گریه کرده و وضع را به گونه‌ای فراهم آورده که رقبا و مخالفین از آن گریه احساس خطر کردند. گریهٔ دیگر، گریهٔ امام سجّاد (علیه‌السّلام) است که چهل سال به هر مناسبتی برای حسین‌بن علی (علیه‌السّلام) گریه کرده. قصّاب دارد گوسفند میکشد، این را بهانه‌ای قرار میدهد برای گریه کردن و گریه را بهانه‌ای برای گفتن حرفی که نمیشود گفت. گریه‌هایی که امام سجّاد (علیه‌السّلام) آن روز برای شیعیانش گریه‌هایی مقرّر کرد و آنها میفهمیدند. توّابین که اوّلین گروه شورشی شیعه بعد از واقعهٔ کربلا هستند، آمدند سر قبر امام حسین (علیه‌السّلام)، از همان گریه‌ها کردند؛ هم‌پیمان شدند و نهضت توّابین به‌وجود آمد و اساسِ از بین رفتن حکومت بنی‌امیّه در عراق شکل گرفت. گریهٔ سوّم هم گریه‌ای است که امام باقر (علیه‌السّلام) بسی حساب‌شده و دقیق معیّن و مقرّر کرد.
سما
در خلالی که معاویه داشت این کار را میکرد، عدّه‌ای هم مغتنم میشمردند که افکار و گرایشهای خاصّ خودشان را به نام اسلام به خورد مردم بدهند؛ و از جمله یهودی‌ها فکر میکردند که اساطیر تورات را به این وسیله به خورد اسلام بدهند؛ و عاقبت، اسرائیلیّات درست شد
پَـــــــروآزِ
متأسّفانه مسئلهٔ پیشوایی و پیشروی در مورد امام، امروز در معارف فرهنگ شیعی ما _ آن مقداری که در دست و بال مردم هست _ هیچ مطرح نیست. تا میگویی مثلاً امام صادق (علیه‌السّلام) در فلان موقعیّت یک چنین عملی انجام داد، خب تو چه میگویی؟ میگوید: آقا! امام صادق (علیه‌السّلام)، امام بود. تا میگویی امام حسین (علیه‌السّلام) چنین، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) چنان، امام هفتم (علیه‌السّلام) چنان، امام عسکری (علیه‌السّلام) آن‌جور _ که زندگی هر کدام مظهر شکوه، مظهر عظمت، مظهر حماسه، مظهر کامل انسانیّتِ اسلام‌پسند بود _ میگوید: آقا! اینها امام بودند. خب، به دلیل اینکه اینها امام بودند، باید تو پیروی کنی؛ اگر امام نبودند که کسی وجود آنها را به رخ تو نمیکشید. ما که عمل گاندی را به رخ تو نمیکشیم که تو بگویی امام دیگران بود؛ ما که عمل آن کسی را که تو قبولش نداری، به رخ تو نمیکشیم؛ عمل آن کسی را که تو امامش میدانی، به رُخت میکشیم، به همین دلیل که امام است. چون امام است، باید به حرفش عمل کنی؛ چون امام است، باید دنبالش بروی. یعنی چه که بگویی او چون امام است، پس من نمیتوانم پسِ کار او و دنبال راه او را بگیرم؟ در حالی که این خطای خیلی بزرگی است، خطای خیلی بیّنی است. وقتی که ما امام را به امامت شناختیم، باید راه امام را هم بشناسیم، خطّ‌سیر زندگی او را هم بفهمیم و بدانیم
m.salehi77
برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بی‌شخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بی‌بُتّه و بی‌ریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد
sara.kh
بنابراین یک فایدهٔ شناختن زندگی رهبران و پیشوایان، فایدهٔ آموزندگی است. یعنی به انسان می‌آموزد که خطّ زندگی را چگونه باید مشی کرد و رفت و پیمود. به شیعه می‌آموزد که اگر میخواهد پیرو امام و پیشوای خود باشد، در مقابل فلان مسئلهٔ تاریخی یا فلان حادثهٔ اجتماعی چگونه باید موضع بگیرد. به کسی که در مقام رهبری اجتماع به جای امام نشسته است، می‌آموزد که باید چگونه دنبال کار امام را بگیرد و چگونه جامعه را سیر بدهد؛ و به آن کسی که گوش‌فرادهندهٔ به سخن او است، می‌آموزد که سخن او را چگونه گوش دهد و روی چه نکته‌اش تعبّد کند و روی چه نکته‌اش آزاد و مستقل بیندیشد
sara.kh
پس گاهی که بعضی از واجبات را میگویند به‌خاطر تقیّه ترک کنید، واجباتی است که در راه هدف نیست.
آبیِ آسمونی
اینها نعل اسب را چپه میزدند و از طرف شمال مثلاً میرفتند، دشمن خیال میکرد از طرف جنوب رفته‌اند، این را میگویند نعل واژگونه زدن. تقیّه در بعضی از روایات به‌معنای نعل واژگونه زدن است؛ یعنی از این‌طرف برو منتها کاری کن که دشمنت خیال کند از آن‌طرف رفته‌ای.
آبیِ آسمونی

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان