بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همرزمان حسین (ع) | صفحه ۴۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همرزمان حسین (ع)

بریده‌هایی از کتاب همرزمان حسین (ع)

امتیاز:
۴.۵از ۳۶۰ رأی
۴٫۵
(۳۶۰)
شیخ آل‌یاسین (رضوان‌اللّه‌علیه) یا سیّد شرف‌الدّین در مقدّمهٔ این کتاب میگوید که امام حسن (علیه‌السّلام) مثل آن سرداری که سربازان خود را یکی‌یکی فرامیخواند و مسئولیّت هرکدام را به آنها محوّل میکند، دانه‌دانه مسئولیّتها را به زبان بی‌زبانی، با زبان قرآن و با زبان تاریخ به یارانش حالی کرد. و در آخر حسین‌بن علی را مورد اشاره قرار داد و گفت «لا یوم کیومک یا اباعبداللّه!»؛ مسئولیّت تو از همه سنگین‌تر است و کار بزرگ و کار آخر را تو باید انجام بدهی، و حسین انجام داد. اینجا است که به نظر شیخ آل‌یاسین و به نظر سیّد شرف‌الدّین، قهرمان اوّل کربلا امام مجتبیٰ است و قهرمان دوّم امام حسین‌بن علی است (علیه‌السّلام)؛ او بود که صحنهٔ کربلا را درست کرد.
شباهنگ
جهاد به‌طور مطلق یعنی درگیری و مبارزهٔ با قدرتهای ارتجاعی ضدّ تعالی و تکامل انسانی _ یعنی ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیری کردید، این در اسلام اسمش جهاد است.
شباهنگ
بنده یک‌وقتی در جایی یک سخنرانی در این زمینه کردم؛ عنوان سخنرانی، «همرزمان حسین» بود. یعنی امام صادق (علیه السّلام) همرزم حسین (علیه‌السّلام) است، در میدان حسین است؛ موسی‌بن جعفر، امام جواد، امام هشتم (علیهم‌السّلام) همرزم حسین‌اند، در میدان حسین و دوشادوش حسین.
شباهنگ
سه امام آخر ما، یعنی امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهم‌السّلام) در بحبوحهٔ جوانی کشته شدند. امام جواد (علیه‌السّلام) را بیست و پنج ساله کشتند، امام هادی (علیه‌السّلام) را سی و دو ساله یا سی و سه ساله کشتند، امام عسکری (علیه‌السّلام) را بیست و هشت ساله کشتند.
شباهنگ
امام باقر دو بار، امام صادق دو بار، امام سجّاد (علیهم‌السّلام) دو بار تبعید شدند؛ علی‌بن موسی‌الرّضا (علیه‌السّلام) تبعید شد،
شباهنگ
در چند روایت از قول منصور عبّاسی است که از دور اشاره میکند به امام صادق (علیه‌السّلام) و میگوید او استخوان‌ریزه‌ای است که در گلوی من جا گرفته؛ جز این است؟ خب، امام صادق (علیه‌السّلام) را باید شهید کنند، باید مسموم کنند؛ چون مبارز است.
شباهنگ
«مؤمن‌آفرینی» در جامعهٔ شیعهٔ زمان ائمّه بود و امروز نیست. «مؤمن‌زیستی» در جامعهٔ صدر اسلام بود و امروز نیست. آنها مؤمن زیست میکردند و مؤمن میمردند و مؤمن می‌آفریدند.
شباهنگ
و یک کلمه به شما بگویم: ما اگر چنانچه صد سال هم عمر کنیم، امّا ندانیم که امام ما برای چه بود و در راه اماممان حرکت نکنیم، شایسته و لایق نام شیعه نیستیم.
شباهنگ
امامت برای خاطر این دو منظور و دو هدف است: یکی تشریح مکتب، تفسیر مکتب، تدوین مکتب؛ و دیگری ادامهٔ راه جامعهٔ اسلامی؛ یعنی زمام جامعه را در دست گرفتن و جامعه را در همان خطّ‌سیر و خطّ‌مشی‌ای که پدیدآورندهٔ انقلاب _ یعنی پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) _ ترسیم کرده و معیّن کرده و از پیش معلوم شده، پیش بردن و کشاندن. اینها وظیفهٔ امام است.
شباهنگ
_ توجّه کنید فلسفهٔ امامت در همین چند جمله است _ یکی اینکه این کتاب را باز کند و بخواند و بفهمد و آن را در ذهنش پخته کند؛ دیگر آنکه آن را با نیازهایش تطبیق بدهد. بنیان‌گذار مکتب می‌آید فکری را پیشنهاد و ارائه میکند؛ حتّی جامعه‌ای را هم بر بنیاد این فکر میسازد؛ امّا فکر باید در جامعه پخته شود. نه اینکه از لحاظ واقعیّت نپخته است؛ نه، در ذهن مردم باید پخته شود. این افکار اصولی باید تبیین شود، باید تصریح شود، باید تفسیر شود، باید به گوشه و کنارهای زندگی مردم تطبیق داده شود. این، کار افراد یا فرد خاصّی است که از همه بهتر به مکتب آشنا است. مکتب، مفسّر میخواهد، شارح میخواهد. آن شارح و مفسّر کیست؟ امام.
شباهنگ
فرض کنید مثلاً موسای پیغمبر (علیه‌السّلام) بیاید در جوامع فرعونی، های‌وهویی هم راه بیندازد، فرعون را هم متوجّه بکند که ما آمدیم، یک اصول صحیحی را هم به مردم ارائه بدهد، احیاناً شورشی هم برپا کند و فرعون را هم از بین ببرد و از تخت فرعونی واژگون کند و اصلاً وضع اجتماع را در هم بپاشد، امّا یک اجتماع درستی بر طبق پیشنهاد خود نسازد و تحویل انسانیّت ندهد و خود در رأس آن اجتماع قرار نگیرد و برنامهٔ حرکت آن اجتماع و پیشرفت و تکامل آن را در اختیار این اجتماع و زیر بغل آن نگذارد، این موسی (علیه‌السّلام) رسالت خود را انجام نداده؛ و میدانید که همهٔ انبیای الهی جامعه تشکیل داده‌اند؛ اقلّاً در یک محیط و محدودهٔ کوچکی، یک جایی به قوارهٔ مطلوب خود به‌وجود آوردند، یک جامعه‌ای درست کردند، مبانی جامعه را بنیان‌گذاری کردند، کار گذاشتند؛ حالا بعد باقی ماند یا نماند، آن مسئلهٔ دیگری است؛ امّا این را به‌وجود آوردند، اسلام هم همین‌طور.
شباهنگ
اگر نبیِّ بزرگ بیاید در اجتماعی و اصولی را هم ارائه بدهد، امّا یک اجتماعی بر مبنای این اصول بنیان نگذارد، یک جامعه‌ای را به شکل مطلوب خود نسازد، رسالت او ناقص است. توجّه کردید؟
شباهنگ
دو هدف پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)؛ ایجاد انقلاب در یک جامعهٔ منحرف و ایجاد جامعه‌ای نو دو هدف امام: ۱. تدوین و تبیین مکتب ۲. ادامه دادن راه نبوّت و تأمین خواسته‌های نبی
شباهنگ
آن‌طوری که بنده تصوّر میکنم، ادامهٔ نبوّت به صورت امامت و زاییده شدن خطّی به نام امامت از خطّ دیگری به نام نبوّت، به دو منظور است: یکی تدوین و تبیین مکتب، و دیگر ادامهٔ راه نبوّت و تأمین خواستها و هدفهای نبی.
شباهنگ
پروردگارا! ما را به قصورها و تقصیرها و گناه‌های فردی و گناه‌های اجتماعی و گناه‌های فکری‌مان که به آنها توجّه نداریم، توجّه بده؛ وسیلهٔ توبهٔ کامل و برگشت از این گناهان را برای ما فراهم بفرما.
شباهنگ
«برادر! من و تو که با هم برادرِ دروغی هستیم، حرفمان و فکرمان و راهمان متناقض است امّا امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) برادر واقعی‌اند، برادر فکری‌اند، برادر ایمانی‌اند علاوه بر برادری نژادی، لذا ممکن نیست راهشان متناقض باشد. تو اگر قبول کردی که امام حسین (علیه‌السّلام) یک جور خاصّی عمل کرده، باید قبول کنی که امام حسن (علیه‌السّلام) هم همان‌جور عمل میکند. اگر زندگی امام حسن (علیه‌السّلام) را غیر از آن میبینی، در بینش خود و در نگرش خود تجدید نظر کن و بدان که اشتباه کرده‌ای؛ «ثمّ ارجع البصر کرّتین». دوباره نگاه کن، ببین که زندگی امام حسن (علیه‌السّلام) چگونه است.»
شباهنگ
شیعه امروز امام سجّاد (علیه‌السّلام) را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری امام سجّاد _ آنچه در تاریخ هست _ محدود به همان چند روز کربلا است. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم؛ هر آدم ورزشکارِ قوی‌هیکلِ نیرومندی هم در عمرش چند روزی بیمار میشود؛ اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عنوانهای افتخارآمیز: امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمان‌بخش، امام تشکیلات‌ده، امام به‌وجودآورندهٔ نهضت، امامی که موتور گردونهٔ تاریخی تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»!
شباهنگ
امام سجّاد (علیه‌السّلام) را یک آدم ضعیفِ بی‌ارادهٔ بازیچهٔ بیمار معرّفی کردند؛ امام بیمار! هیچ نام دیگری، هیچ عنوان دیگری، هیچ لقب افتخارآمیز دیگری غیر از «بیمار» برای یک امام پیدا نکردند! آن هم چه امامی؟! امام چهارمی که به نظر ما بنیان‌گذار نهضت مخفی شیعی بعد از واقعهٔ کربلا است؛ امام سجّادی که متزلزل‌کنندهٔ بنیان اموی است؛ کسی که ضامن همهٔ نهضتهایی است که در طول تاریخ تشیّع به وسیلهٔ شیعه انجام گرفته. امام سجّاد (علیه‌السّلام) مادر همهٔ اینها و به‌وجودآورندهٔ همهٔ اینها است.
شباهنگ
شیخ راضی آل یاسین، مؤلّف بزرگوار کتاب «صلح الحسن (علیه‌السّلام)» میگوید: «در تکوین عالم، خاصیّت زور و استبداد این است _ کأنّه یک سنّتی است _ که هرگاه روی هر مسئلهٔ فکری و هر جریان فکری، زور و استبداد و قدرت‌نمایی به‌وجود آمد، آن جریان فکری رشد میکند؛ این خاصیّت طبیعی است.»
شباهنگ
البتّه در زمان عبدالملک و هشام تا یک حدودی این‌جور بود، امّا نه آن‌چنان وسیع و نه آن‌چنان پیگیر که در زمان معاویه بود. معاویه دستور داده بود از علی (علیه‌السّلام) روایتی نقل نکنند، دربارهٔ علی (علیه‌السّلام) هم روایتی نقل نکنند، با شیعیان علی (علیه‌السّلام) هم معاشرت نکنند. کار به جایی رسیده بود که اگر کسی با کسی دشمن بود، میگفت این شیعهٔ علی (علیه‌السّلام) است؛ و این تهمت، استدلال و اقامهٔ بیّنه لازم نداشت! وقتی میگفتند کسی شیعهٔ علی (علیه‌السّلام) است، معنایش این بود که باید دستگیر شود و برود به زندانهای چنین و چنانِ حکومت اموی و بعد هم اعدام شود و از بین برود. به قول مورّخان: «الأخذ بالظّنّة و القتل بالتّهمة»؛ اگر نسبت به کسی ظنین میشدند، او را میگرفتند؛ و اگر کسی متّهم میشد، او را میکشتند.
شباهنگ

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان