بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سگ نجس است | طاقچه
کتاب سگ نجس است اثر اشکان اختیاری

بریده‌هایی از کتاب سگ نجس است

۲٫۹
(۲۲۷)
دست انداختم زیر گردنش و گوش‌هایش را مالاندم. کیفور شد سرش را کشید عقب و زل زد توی صورتم چشم‌هایش عین دو تکه زغال بود.
نرگس
درِ صندوق ماشین را باز کردم و گونی را از روی سرش کنار زدم. «تد» با یک جست از صندوق بیرون پرید و پاهایم را با پوزه‌اش بو کرد، بازیش گرفته بود داشت کفش‌هایم را گاز می‌گرفت. نشستم، دست انداختم زیر گردنش و گوش‌هایش را مالاندم. کیفور شد سرش را کشید عقب و زل زد توی صورتم چشم‌هایش عین دو تکه زغال بود.
نرگس

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل
۱
صفحه بعد