به چه میل داری؟
- به صحرا، به دشت، به تماشای آسمان و به آواز گنجشکها.
سرو
- آیا برخی از شبها که ترس و وحشت بر من مستولی میشود، خدا رهایم ساخته و مرا با شیطان تنها گذاشته است؟
- به خدای خود بدبین نباش. او تو را ترک نمیکند. تو هستی که اگر او را ترک کنی، شیطان چون گرگی گرسنه که برهای تنها را شکار میکند، تو را خواهد درید. تو دور مشو. دور مشو. اما چون میخواهی تماشا کنی، گاه رها میشوی و راه را گم میکنی. میروی، میروی تا گم میشوی. او با توست در درون توست. او را از خود مران. او تو را نجات خواهد داد.
پوریا
خداوند را کی ملاقات خواهم کرد؟
- وقتی که خودت را پیدا کردی.
- پدر، کی خودم را پیدا خواهم کرد؟
- وقتی که بفهمی خودت را گم کردهای، پسرم.
mah
خداوند را کی ملاقات خواهم کرد؟
- وقتی که خودت را پیدا کردی.
محمد حسین
اما دیوانهها نمیدانند که دیوانهاند،
ایران
«...نگاه میکنند، اما نمیبینند. میشنوند، اما چیزی نمیفهمند.»
سرو
دوست داشتن مردم چندان هم سخت نیست. چون خداوند آنان را دوست دارد.
سرو
گویی خورشید برای تماشای ما طلوع میکند.
zahra
- از بهشت میگریزی؟
- میخواهم فراتر بروم.
- از دنیا گریختهای، از جزئی از دنیا گریختهای. ما همه از دنیا گریختهایم اما هنوز اسیر آنیم. چون فکر میکنیم دنیا بد است، احساس میکنیم بهشت خداوند هم کم است. دنیا و همهٔ لذتهای آن خوب است. بهشت در انتظار مؤمنان است. برای فراتر رفتن، باید به بهشت رفت و برای نوشیدن و خوردن در بهشت، باید نعمتهای خداوند را اینجا در همین دنیا نوشید و خورد و ایثار کرد.
- پس چه تفاوت است میان گناهکاران و مؤمنان.
- آنها نمیخورند، نمینوشند، هدر میدهند، اسراف میکنند، نابود میسازند و بعد ناله میکنند. مؤمن سپاس میگوید خداوند را با ایثار خود، تو باید زندگی را بیاموزی. آنها که خوب زندگی نمیکنند، آمادهٔ مرگ نخواهند بود.
پوریا