بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول | طاقچه
کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول اثر م. بهارلویی

بریده‌هایی از کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول

نویسنده:م. بهارلویی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۶۰ رأی
۳٫۱
(۶۰)
باز به فکر فرو رفتم، یعنی آیندهٔ من چگونه خواهد بود؟ سعی کردم آن را مجسم کنم، سه تا بچه کثیف درحالی‌که آب بینی‌شان سرازیر شده دور و برم می‌چرخند و کتک‌کاری می‌کنند و من هم چادر سفیدی دور کمرم بسته‌ام و درون تشت مسی لباس چرک می‌شویم که صدای ونگ‌ونگ بچه دیگری بر می‌خیزد، فوری دست‌هایم را می‌شویم و دوسه تا پس گردنی به آن سه تا می‌زنم که این همه اذیت نکنند و بعد چهار تا پله زیرزمین را طی می‌کنم و همان‌طور که بچه سه ماههام را در بغل می‌گیرم رو به مرد مفنگی زندگیم می‌کنم و می‌گویم «الهی زیر تریلی بری مرد به جای این‌که شب تا صبح مواد بکشی و صبح هم تا لنگ ظهر بخوابی، پاشو برو دنبال کار، چقدر به بچه‌ها سیب‌زمینی آب‌پز بدم.» او نیز می‌گوید «ژن ژلیل بشی، شما همین شیب‌ژمینی هم ژیادتونه». بعد بلند می‌شود و دمپایی قهوه‌ای رنگ پاره و مردانه‌ای به پا می‌کند و درحالی‌که کمرش کمان شده و پایش را بر زمین می‌کشد لخ‌لخ کنان از زیرزمین به حیاط می‌رود تا من دیگر نتوانم غر بزنم.
mahdeih

حجم

۴۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

حجم

۴۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد