خوشم میآید گاهی وقتها زل بزنی تو صورت بعضیها و هرچه دلت میخواهد به آنها بگویی
به رنگ لیمو :)
در زندگی هر آدمی گاهی پیش میآید که آدمهای بزرگی سر راهش سبز شوند. من خودم سر راه آدمهای بزرگ سبز میشدم. یکی از این آدمهای بزرگ «لئوناردو داوینچی» بود.
کاربر
در زندگی هر آدمی گاهی پیش میآید که آدمهای بزرگی سر راهش سبز شوند.
به رنگ لیمو :)
اگه میخواهین بدون خنده شاد بهنظر بیاین به بهترین اتفاقی که میتونه تو زندگی براتون بیفته فکر کنین. هر اتفاقی که میتونه راستیراستی خوشحالتون کنه.»
Book worm
هیچکس دربارهٔ خوندن دفترچهٔ داییبزرگه حرفی نمیزنیم.
- به هیچکس دربارهٔ خوندن دفترچهٔ ...
اینجا را محسن سکته زد و ریتم تکرار به هم خورد. مینا چپچپ نگاهش کرد: «دوباره بگین.»
- به هیچکس دربارهٔ خوندن دفترچهٔ ...
پریسا پرید وسط: «بهنظرتون کار زشتی نیس؟»
کاربر
«آره ... خودشه ... اینو بهش میگن شادی ... حتی وقتی غمگینی، سعی کن شاد باشی ... این مهمه. بخند تا دنیا رو به خنده بندازی ... ادامه بدین.»
Book worm
مانی فکر کرد پُربیراه هم نمیگوید. موبایلش را از جیب بیرون آورد و شمارهٔ محسن را گرفت.
قاتل کتاب
«هر کس برای یه کاری تو این دنیاست. یکی برای این که استاد داوینچی باشه، یکی برای اینکه از کارهای داوینچی نگهداری کنه و یکی هم برای رفاقت خوبه. تو یه رفیق خوبی.»
ms