بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قطعه‌ای از آسمان؛ جزیره‌ی مینو | طاقچه
تصویر جلد کتاب قطعه‌ای از آسمان؛ جزیره‌ی مینو

بریده‌هایی از کتاب قطعه‌ای از آسمان؛ جزیره‌ی مینو

نویسنده:مصطفی محمدی
انتشارات:انتشارات صریر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأی
۳٫۰
(۱)
پاکسازی جزیرهٔ مینو از مین، تا دو دهه پس از پایان جنگ به درازا انجامید، ولی با تلاش فراوان به پایان رسید و این منطقه هم‌اکنون به طور کامل از مین‌های کارگذاری شده در زمان جنگ پاک شده است.
فکه (بهرام درخشان)
در سفری که بنی‌صدر به جزیرهٔ مینو آمد، فرمانده هنگ مرزی ژاندارمری خوزستان را نیز با خود همراه ساخت تا از مرزهای آبی و خاکی ایران بازدیدی داشته باشد. در آن دیدار، پاسداران جزیره او را که فرماندهی کل قوا بود
فکه (بهرام درخشان)
صبح روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ناگهان مرزنشینان جزیرهٔ مینو، بر فراز نخل‌های‌شان چند فروند هواپیمای عراقی را دیدند که با آرایش رزمی، از آسمان مینو گذشتند و به سوی آبادان رفتند.
فکه (بهرام درخشان)
«یکی از تلخ‌ترین حوادثی که در جنگ دیدم، توی جزیرهٔ مینو رخ داد: من و همسرم منتظر خودرو گذری بودیم؛ تا این‌که نیسان آبی‌رنگی ایستاد. شوهرم گفت: "سوار شو." سرگیجه داشتم و نمی‌دانستم که باردارم. گفتم: "نمی‌توانم بروم بالا." نیسان که دید دست دست می‌کنیم، رفت و ما کنار جاده ماندیم. بعد صدای انفجار و پشت‌بندش گرمای آتش آمد. همزمان خودرو دیگری پیش پای ما ایستاد. این بار سوار شدیم. در راه دیدم انفجار از کجا بوده. جیغ کشیدم؛ نیسان تکه‌تکه شده بود. جنازهٔ مسافرانش روی زمین پخش شده و خون روی زمین می غلتید. همسرم سرم را به طرف خودش برگرداند تا صحنه را نبینیم.
فکه (بهرام درخشان)

حجم

۲۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۲۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد