بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد | صفحه ۵۴ | طاقچه
کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد اثر پائولو کوئیلو

بریده‌هایی از کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۵۹ رأی
۴٫۱
(۲۵۹)
می‌دونی ادوارد، هیچکی نباید بذاره به چیزی عادت کنه. من رو ببین، تازه داشتم یه بار دیگه از خورشید، کوه‌ها و حتی مشکلات زندگی لذت می‌بردم. داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که مقصر اصلی توی پوچی زندگی، هیچ‌کسی نیست به‌جز خودِ آدم. می‌خواستم بازم میدون اصلی لیوبلیانا رو ببینم، عشق و نفرت رو حس کنم، احساس ناامیدی و پوچی کنم. تموم چیزای ساده و احمقانه‌ای که زندگی روزمره رو شکل می‌دن و باعث لذت آدما می‌شن رو تجربه کنم. اگه یه روز بتونم از اینجا برم بیرون، به خودم اجازهٔ دیوونه‌بازی می‌دم، چون همهٔ مردم دیوونه‌ن، البته دیوونه‌ترینشون کسایی هستن که خودشون نمی‌دونن دیوونه‌ن
غزل
وقتی کسی اذیتم می‌کنه، بهش می‌گم درموردش چی فکر می‌کنم و نگران این مسئله نیستم که اونا دربارهٔ من چی فکر می‌کنن، چون همه‌شون می‌گن اون تازه از ویلت مرخص شده.
man1414
"قبل از اینکه بازم بگی قراره بمیری، می‌خوام یه چیزی بهت بگم. آدمایی هستن که تموم عمرشون دنبال لحظه‌ای هستن که تو دیشب تجربه کردی، اما هیچ‌وقت بهش نرسیدن. برای همین اگه قرار بود همین الآن هم بمیری، با یه قلب مملو از عشق می‌مردی."
man1414
چی می‌تونه باعث بشه که یه نفر از خودش بدش بیاد؟ ــ شاید بزدل بودن یا وحشت همیشگی از عملکرد اشتباه. از انجام ندادن کاری که بقیه انتظار انجامش رو ازت دارن.
man1414
در زندگی‌اش فهمیده بود بسیاری که از آدم‌هایی که می‌شناخت، درمورد مصائب زندگی دیگران طوری حرف می‌زنند که انگار می‌خواهند به آن‌ها کمک کنند، اما درواقع از رنج و غم دیگران لذت می‌برند، گویی این مسئله باعث می‌شود به این باور برسند که در زندگی خوشبختند و زندگی با آن‌ها خوب تا کرده است. از این آدم‌ها حالش به هم می‌خورد.
zeynab
وقتی قرصا رو خوردم، قصد داشتم کسی رو بکشم که ازش بدم می‌اومد، نمی‌دونستم که توی وجودم ورونیکاهای دیگه‌ای هم زندگی می‌کنن؛ ورونیکاهایی که می‌تونستم عاشقشون باشم."
mhb94
اون زمان، بهترین دوران زندگی‌ش بود. اون در اون دوره لااقل برای چیزی می‌جنگید، احساس می‌کرد زنده‌س، حس می‌کرد می‌تونه به‌خاطر منافعش با مخالفانش بجنگه.
˙·٠•●Fateme●•٠·˙
موضوع دیگری که او را بیشتر خوشحال می‌کرد، این بود که مجبور نبود تا سی، چهل یا پنجاه سال دیگر هم این صحنه‌ها را ببیند؛ چون همهٔ آن‌ها اصالت خود را از دست می‌دادند و به تراژدی زندگی تبدیل می‌شدند؛ زندگی‌ای که در آن همه‌چیز تکرار می‌شود و هر روز مثل روز قبل است.
fateme
اتفاقایی که توی بدنم افتادن، هیچ ربطی با چیزی که داره برای روحم اتفاق می‌افته نداره."
tahereataee
"خدایا، گرچه ایمانم به تو قوی نیست، اما خواهش می‌کنم کمکم کن."
شاداب

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰
۵۰%
تومان